گفت‌وگو با نازنین نانا والاجم هنرمند رقص و اسطوره‌شناس ساکن تورنتو:

نتیجه‌ی محیط فرهنگی‌ام، نه محصولِ امکاناتِ اقتصادی

نتیجه‌ی محیط فرهنگی‌ام، نه محصولِ امکاناتِ اقتصادی

شاید بتوان هنرمندان را به دو دسته متفاوت تقسیم کرد؛ آن‌هایی که ایده‌ی مشخص و قابل بیانی برای هنری خود دارند و گروهی که بدون نقشه فکری روشنی هستند و حتی شاید به داشتن آن باوری هم ندارند. فارغ از اینکه کارهای کدام دسته را بپسندیم «نازنین نانا والاجم» که بیشتر با نام «نانا» شناخته می‌شود، هنرمند ایرانی ساکن کانادا در دسته اول جای می‌گیرد که در پژوهش‌ها، اسطوره‌شناسی و کارهای هنری‌اش از جمله سینما و رقص به‌خوبی دیده می‌شود. او در نهایت به دنبال شناخت بیشتر خودش است؛ شناختی که گویا باید او را به شادی و رضایت درونی برساند و احتمالاً از نظر او هر نتیجه‌ای غیر از این می‌تواند نشانه شناخت ناکافی باشد.

 

عکس‌ها: مرجان رهبر

 

در گفت‌وگویی که با نانا داشتیم از زوایای مختلفی از جمله تأثیر خانواده به‌ویژه خانواده مادری‌اش -طباطبایی میرفخرایی- بر شکل‌گیری شخصیت فردی و هنری او پرسیدیم و همچنین از تأثیر طبقه اقتصادی بر اندیشه و گشایش‌هایی که زیستن در این طبقه ایجاد می‌کند. نانا البته بر این باور است بیشتر از آنکه محصول زیستن در یک طبقه اقتصادی باشد، نتیجه بودن در یک دستگاه اجتماعی و فرهنگی خاص است… گفت‌وگوی ما را با این هنرمند جوان و فعال را در پرونده این شماره‌ی «هفته» می‌خوانید.

خانم نازنین نانا والاجم ممنون از وقتی که در اختیار رسانه هفته قرار دادید. شما را به فعالیت‌های متنوعی از رقص گرفته تا اسطوره‌شناسی و سینما و گرافیک می‌شناسند. خود شما دوست دارید بیشتر براساس کدام‌یک از آن‌ها معرفی شوید؟

 

من برای این بازبینی متناسب با دنیای امروز، باید به درون خودم برگردم. این پیکار اهورا مزدا و اهریمن پیش از آنکه در کائنات و جهان خارجی وجود داشته باشد، در جهان درونی من وجود دارد. بشر نخستین باید به‌گونه‌ای روایت می‌کرد که من در آن زمان درک کنم. امروز هم روایت‌های اسطوره‌ای باید رویکرد و خوانش این-زمانی و این-جهانی به خود بگیرند.

 

نازنین نانا والاجم: خودم علاقه‌مندم مرا با رشته‌های هنرهای نمایشی و پرفورمینگ آرت بشناسند اما رشته آکادمیک دیگر من گرافیک بوده. در دوره‌های آزاد دانشگاهی و پژوهشی اسطوره‌شناسی و زبان‌های باستانی نیز شرکت داشته و تلاشم بر این بوده تا چشم‌اندازی مشترک و حاصلی یکپارچه از این رشته‌ها داشته باشم… یعنی نتیجه نهایی همه مطالعات بشود اجرایی بر صحنه یا کتابی در دست.

در حوزه ادبیات حماسی و اسطوره‌شناسی کوشش‌های چشمگیری داشته‌اید. ریشههای گرایش شما به این حوزه در کجاست؟

نازنین نانا والاجم: اولین گرایشم به نگارش و پژوهش در حوزه ادبیات حماسی و اسطوره، به دلیل فضای کاری و علاقه مادرم ایجاد شد. با کتاب‌های مادرم، دست‌نوشته‌های او، کتاب‌های انتخابی او و … و به‌راستی به کوشش او، ما مجموعه ارزشمندی از منابع اسطوره‌شناسی و منابع خوبی از ادبیات در کتابخانه‌مان داشتیم.

در تمام خانواده و فامیل، همیشه گفت‌وگوها بر محور ادبیات بود. البته بیشتر ادبیات کلاسیک تا معاصر. جلسات نقد و بررسی ادبی که در فامیل داشتیم و همه‌وهمه، شاید نخستین پایه‌های علاقمندی‌ام باشد. یک رشته ناگسستنی که اعضای یک فامیل را به هم پیوند می‌دهد.

گام‌های بعدی گرایش به پژوهش ادبی و آموزش‌های پی‌درپی روایات کهن، با اساتید این دانش ایجاد شد. تحت‌تأثیر خیلی از استادانم بودم. هم از نظر شخصیت و زندگی‌شان، هم از جنبه دانش و اندوخته‌هایشان… خیلی از اساتید را از زمان دبیرستانم می‌توانم مثال بزنم که در حد ستایش، مریدشان بودم که البته از اساتید مادرم نیز بودند.

 

به نظرم آرزوهای من برای همه قشر درآمدی دست‌یافتنی است. اگر در خانواده‌های مذهبی که برخی هنرها را بد می‌دانند زندگی نکنید، این آرزوها دست‌یافتنی‌ست. به گمانم رسیدن به خواسته‌ها، بیشتر نتیجه دیدگاه فرهنگی و خانوادگی است.

 

برداشتم از گفت‌وگویی که پیش‌تر با شما داشتم این است که باور دارید انسان فارغ از تعلیم‌وتربیت با بعضی استعدادهای قبلی به دنیا می‌آید که تأثیر مهمی در زندگی او دارند. از جمله درباره خود شما.

نازنین نانا والاجم: باور دارم که همه‌ی انسان‌ها استعدادهایی را در خود دارند که باید با خودشناسی، آن‌ها را کشف کنند. اما این استعدادها اکتسابی نیست، شاید محیط و پرورش بتواند بر مسیر شکوفایی اثرگذار باشد.

به هر رو من خوش‌شانس بودم که مسیرم در گام‌های اولیه تا حدود زیادی همسو با مسیر خانواده بوده. گرچه امروز بنابر تفکرات فردیمان، رویکردهای متفاوت و دنیاهای متفاوتی را تجربه می‌کنیم.

شما به نقش مادرتان اشاره کردید و گفتید از ایشان تأثیر پذیرفته‌اید. می‌توانید کمی بیشتر در مورد والدینتان توضیح ‌دهید تا مخاطبان ما بیشتر با ایشان آشنا شوند؟

نازنین نانا والاجم: پدر و مادرم و حتی تا حد بسیار غیرقابل انکاری خاله‌ام (که نقش مادر دوم مرا ایفا کرده است) در روند زندگی‌ام نقش داشته‌اند. از روند شجره‌نامه‌ای که گذر کنیم چون در باور فردی‌ام بی‌اعتبار است؛ ویژگی‌های رفتاری آن‌ها بسیار اثرگذار بوده. پدرم کارشناس ارشد مکانیک است. سال‌ها تنها در انگلیس زندگی کرده بود و شخصیت خودساخته‎‌ای دارد. بسیار پرتلاش، منظم، ایده‌آل‌گرا (شاید تا حد افراطی کمال‌گراست، دست‌کم در نظر من که فرزندش هستم) و مادرم، نویسنده، هم‌رشته‌ی خودتان از دانشگاه «علوم ارتباطات سابق»، یک زن مهربان، آزاداندیش که به هر سلیقه و تفکری احترام می‌گذارد و ممکن است، مخالف باشد اما مقابله یا برخورد ندارد. کاملاً رها از چهارچوب‌های خودش، می‌تواند رفتارها و سبک‌های زندگی دیگر را بپذیرد و بسیار متین است.

و خاله‌ام که روانشان شاد باد، تاریخ خوانده و آموزگار بودند. شاید نخستین آموزگار من که بستر تمام هنرها، شیطنت‌ها، بازی‌ها، جسارت‌ها و رفتارهای خلاف عادت بقیه بچه‌ها را فراهم کرد و همراه با همسرش تا حد زیادی مرا لوس بار آوردند که البته با وجود مسیر زندگی و معلم‌های سخت‌گیرتری چون مادر و پدرم، چندان هم لوس‌کردن‌هایشان راه به جایی نبرد.

 

روزهایی ما فقط جمع می‌شدیم برای خواندن دیوان حافظ، مثنوی‌خوانی، یا اشعار نظامی گنجوی. به‌خصوص که وقتی ما کودک بودیم، مادربزرگم همیشه در حال خواندن اشعار نظامی بودند برای نوه‌ها یا از شاهنامه فردوسی قصه می‌گفتند.

 

نام خانوادگی مادر شما یعنی طباطبایی میرفخرایی همان‌طور که اشاره کردید نامی آشنا در حوزه فرهنگ است. کمی بیشتر درباره این خانواده و تأثیر آن بر خودتان بگویید. من همین‌قدر برای مخاطبان هفته به گفته‌های شما درباره خانم میرفخرایی بیفزایم که ایشان از نخستین دانش‌آموختگان رشته ارتباطات و روزنامه‌نگاری در ایران هستند و با پیشینه سال‌ها کار در رسانه‌ها.

نازنین نانا والاجم: بله مادر نیز «طباطبایی میرفخرایی» هستند و از میرفخرایی‌های تفرش که نسل‌ها -متاسفانه- تفرش را ندیده بودند تا من دوباره با سفرهایم به آنجا، آغازگر این پیوند شدم.

کسانی که تفرش و اهالی آن را بشناسند یا اندکی با خاندان میرفخرایی آشنایی داشته باشند، می‌دانند که اصولاً اهل ادبیات و هنر هستند.

روزهایی ما فقط جمع می‌شدیم برای خواندن دیوان حافظ، مثنوی‌خوانی، یا اشعار نظامی گنجوی. به‌خصوص که وقتی ما کودک بودیم، مادربزرگم همیشه در حال خواندن اشعار نظامی بودند برای نوه‌ها یا از شاهنامه فردوسی قصه می‌گفتند.

از خانواده مادرم بیشتر گفتم، چون پدر در بزرگسالی من بود که بیشتر وقت آزاد داشتند برای همراهی… همان‌طور که گفتم به‌شدت انسان جدی و سخت‌گیری هستند و منظم بودنشان خیلی در من اثرگذار بود. در ابتدای مسیر ایشان به‌شدت با رشته اول من که هنرهای نمایشی بود، مخالفت می‌کردند ولی اکنون یکی از مشوق‌هایم هستند.

گاهی مادر می‌گوید؛ «من زمزمه خواسته‌هایم بودم اما تو فریاد منی!» و پدر می‌گوید؛ «خوشبختی من این است که فرزندانم در راه آرزوهای خودشان حرکت می‌کنند!» از این رو به نظرم هر دو، موافق کارهای فرزندانشان هستند.

 

روند پشت‌سرهم اتفاقات مجبورم کرد که دوباره ببینم و دوباره متوجه شوم که باید یاد بگیرم، چون هیچ چیزی نمی‌دانم. بیشتر خبر خواندم. بیشتر از وقتی که با کوله‌پشتی ایران را سفر کرده بودم، ایران را شناختم. حالا بهتر و از دورتر می‌دیدم و می‌بینم. آن‌قدر احساس کردم باید چیزهایی تغییر کند که پیش از همه، کتاب‌های خودم را بازنویسی کردم.

 

از اینکه فریاد و آرزوهای کس دیگری حتی مادرتان باشید، احساس ناراحتی نمی‌کنید؟

نازنین نانا والاجم: آگاهانه که نبوده تا ناراحت شوم! نمی‌دانستم که فریاد آرزوهای او هستم. چون هیچ‌وقت زوری نبوده تا به روش ایشان زندگی کنم.

در حوزه‌های مختلفی از جمله رقص، نمایش، اسطوره‌شناسی و… فعالیت کردید و همه اینها در زندگی شما حضور دارد. نخ تسبیح فعالیت‌های شما چیست و چگونه زندگی شخصی شما و این فعالیت‌ها به یکدیگر مرتبط می‌شوند و یک کل را می‌سازند؟

نازنین نانا والاجم: در مرحله نخست، شاید شناخت خودم و علاقه‌مندی‌هایم باشد. بیشتر از اینکه فکر کنم چرا همه اینها؛ به این فکر می‌کنم که کدام در این لحظه به من کمک می‌کند برای شناخت و در نهایت رسیدن به شادی و رضایت… می‌دانید در تمام تلاش‌ها (گرچه به نظرم هنوز به جایی نرسیده‌اند) هر چه می‌گذرد خودم را بیشتر می‌شناسم و متوجه می‌شوم تفکری که دارم از کجا آمده و چرا این روند را طی کرده. منظورم به‌عنوان یک فرد مستقل و یک فرد از اجتماع خودم، در روزگار خودم… یک فرد هرگز از گذشته سرزمینش و محیط پرورش‌اش جدا نیست.

و شاید به قول شما همین نخ تسبیح تمام فعالیت‌هایم است در هر رشته‌ای که فعالیت می‌کنم نگاهم به ریشه فرهنگ -اسطوره‌ها- به باور، رفتار، هنجار و ناهنجاری‌های جامعه و خودم است. گاهی یک دریچه تحلیلی و به‌ندرت هم انتقادی و سؤال همیشگی‌ام «سرزدن این رفتار یا اعتقاد یا تعصب از کجا آب می‌خورد؟!»

همه چیز در نهایت به رسوبات فکری و ضمیر ناخودآگاه بازمی‌گردد که از گذشته‌ها، آیین‌ها و روایت‌های پیشین یک جامعه نشأت می‌گیرند. اگر بتوانم آن‌ها را به نوشته، کتاب، مقاله یا رقص تبدیل کنم، هدفم را انجام داده‌ام. نه برای نقد! چون بیننده، خواننده یا در کل «مخاطب» باید خودش نقاد و تحلیل‌کننده باشد.

روزی امیدوارم نتیجه دهد که بررسی‌ها و تلاش‌ها و اجراها منجر به زدودن تعصبات و خرافات شود، تا همه با هم در رتبه‌ی یک انسان با فکری باز، پذیرای هم باشیم. این دنیا به‌شدت، به یکپارچگی و صلح نیاز دارد…

 

همه چیز در نهایت به رسوبات فکری و ضمیر ناخودآگاه بازمی‌گردد که از گذشته‌ها، آیین‌ها و روایت‌های پیشین یک جامعه نشأت می‌گیرند. اگر بتوانم آن‌ها را به نوشته، کتاب، مقاله یا رقص تبدیل کنم، هدفم را انجام داده‌ام. نه برای نقد! چون بیننده، خواننده یا در کل «مخاطب» باید خودش نقاد و تحلیل‌کننده باشد. 

 

اجرا یا رقص چگونه به شما کمک کرده که چیزهایی از ذهنیات خودتان را بزدایید و از نو بسازید؟

نازنین نانا والاجم: رقص به زدودن چیزی کمک نمی‌کند. رقص یک شیوه بیانی از اسطوره‌ها و آیین‌های گذشته است. آیین‌هایی برآمده از روایت‌هایی که رسوبات فکری و قوانین دنیای مرا به وجود آورده است.

گذشته‌ای که در قالب بدن ریخته می‌شود. رقص شیوه بیان و مواجهه است. اولین بیان بدنی برای نمایش ترس و شادی و ستایش و پرستش در سراسر جهان است. زبانش جز به اندیشه و باور وابسته به چیز خاصی نیست.

همه ما به‌صورت ناخودآگاه با این زبان آشناییم و می‌توانیم آن را درک کنیم. بدن رقصنده مانند یک مترجم است که پیامی را دریافت کرده و برای مخاطبش ترجمه می‌کند و مخاطب در این ارائه، به مفهومی ساده‌تر شده می‌رسد.

درباره نانا والاجم

تحصيلات آكادميك و غیرآکادمیک:

تحصيل هم‌زمان در رشته انيميشن و سينما در جهاد صنعتی شريف و دانشگاه هنر سوره

كارشناس ارشد هنرهاى نمايشى تربيت مدرس

او هم‌زمان به دليل علاقه فراوان، وارد دوره‌های آموزشى زبان‌شناسی، اسطوره‌شناسی و باستان‌شناسی، در «يادگار باستان»، «کارگاه‌های دانشگاه تهران» و «بندهش» شد و براى يادگيرى آیین‌های شرق دور، دوره‌های درمانى يوگا، ودا و آيورودا، بودايى تندايى و هندو را تا مرحله استادى طى كرد.

نانا والاجم در HF ارمنستان (به‌صورت حضورى) رقص و همزمان در رليانس فرانسه (غيرحضورى) هنرهاى اجرايى براى تربيت بدن بازيگر را گذراند.

براى سه سال ناپيوسته، با کوله‌پشتی ايران‌گردی كرد تا رقص‌های محلى و آیین‌ها را از اساتيد محلى و مردم بومى بياموزد.

بيش از ده اثر نمايشى بر صحنه برده و داراى عنوان برترين كارگردانى و يا طراحى حركت در برخی فستیوال‌های ارمنستان، گرجستان، ايران و آمريكا بوده و در كانادا عنوان هنرمند برتر ماه آوريل ٢٠٢١ را از AADN كسب كرد.

 

ارسال نظرات