به گزارش هفته، به نقل از پایگاه اینترنتی لاپرس، خانم نوریس که بهاتفاق شوهرش تصمیم گرفتهاند هرگز به جمع پدر و مادرهای کانادایی ملحق نشوند، میگوید: «باتوجهبه مسائل اقتصادی، زیستمحیطی و همه آفات و بلایایی مثل همهگیریها و چالشهای جهانی تصمیم گرفتم که هرگز کودکی را به دنیا نیاورم. من از مدتها پیش میدانستم که هرگز نمیخواهم بچهدار شوم و وقتی با شوهرم آشنا شدم، متوجه شدم که او هم همین احساس را دارد.»
این زوج کانادایی ساکن ونکوور بهجای بچهدارشدن و تجربه حس پدر و مادری یک خوکچههندی و یک سگ را بهعنوان همراه و همدم خود انتخاب کردهاند. آنها تصمیم گرفتهاند که بخشی از پولی را که در میآورند، صرف هزینههای اساسی و تفریحاتی مانند سفر و رستوران کنند و بخشی دیگر را برای سرمایهگذاری و پسانداز خود کنار بگذارند.
این زوج که از نسل هزاره هستند، تنها یکی از کاناداییهای متعددی هستند که سبک زندگی «درآمد مضاعف، بدون بچه» را که انگلیسیزبانها به آن DINK (dual income, no kids) میگویند، انتخاب کردهاند.
این سبک زندگی که در سال ۱۹۸۰ این گونه نامگذاری شد، اکنون به علت شرایط اقتصادی و اجتماعی بهسرعت در حال گسترش است.
دینکها نسبت به زوجهایی که با هم زندگی میکنند و پول خود را صرف بزرگ کردن فرزندانشان میکنند، درآمد قابل تصرف بیشتری دارند.
در کانادا هزینههای سالانه بزرگ کردن یک کودک تا سن ۱۸ سالگی بین ۱۰ تا ۱۵ هزار دلار است. این هزینهای است که بسیاری از جوانان نمیتوانند از عهده آن برآیند یا این که نمیخواهند زیر بار آن بروند.
از نظر خانم نوریس و همسرش، اصلیترین جذابیتهای سبک زندگی دینک آزادی مالی و شخصی برای هر دو طرف است.
نوریس میگوید: «ما در مرکز شهر ونکوور زندگی میکنیم اما میتوانیم به جزیرهای نزدیک برویم، میتوانیم بهراحتی از Airbnb استفاده کنیم، هر جا که مناسب دیدیم سرمایهگذاری کنیم و از زندگی عقب نمانیم. خلاصه این که ما عاشق این شیوه زندگی هستیم و به همین علت بچه نمیخواهیم.» دان کر، استاد جمعیتشناسی که در کالج دانشگاه کینگز دانشگاه وسترن تدریس میکند، میگوید یکی از دلایلی که برخی افراد در سنین بالا بچهدار میشوند، یا بهطورکلی از پدر و مادر شدن چشم میپوشند، به دهه ۱۹۸۰ برمیگردد و نشات گرفته از این واقعیت است که زنان بیشتری در کانادا به بازار کار وارد شدهاند.
به گفته این جمعیتشناس، از آن زمان مشارکت زنان در نیروی کار همواره افزایش یافته است و اکنون زنان بیشتری در مشاغل تماموقت کار میکنند و این امر مستلزم آن است که زنان بخش عمده وقت خود را به کار اختصاص دهند. این احتمالاً یکی از عوامل اصلی است که مردم را متقاعد میکند بچهدار نشوند یا این که پدر و مادر شدن خود را به تأخیر اندازند.
به گفته آقای کر، همهگیری کووید ۱۹ نیز که زندگی روزمره همه را دگرگون کرد، یکی دیگر از عوامل مؤثر در گسترش پدیده دینک است. طبق دادههای منتشر شده توسط اداره آمار کانادا، نرخ باروری در کانادا در سال ۲۰۲۰ یعنی همان سالی که همهگیری جهانی اعلام شد، به کمترین میزان یعنی ۱.۴۰ فرزند بهازای هر زن رسید. البته امروز احتمالاً عوامل دیگری نیز در این قضیه دخیل هستند که از آن جمله میتوان به تورم بالا، افزایش هزینههای زندگی و مشکل مسکن که برای بسیاری از افراد به یک رؤیای دستنیافتنی تبدیل شده است، اشاره کرد. ضمن این که شمار افرادی که در اواخر سیسالگی یا اوایل چهلسالگی به کلینیکهای باروری مراجعه میکنند، افزایش یافته است.
اما به گفته این جمعیتشناس، ریشه پنهان همه این عوامل مشکلاتی است که بسیاری از جوانان هنگام تلاش برای تثبیت موقعیت اقتصادی خود در کانادا با آن مواجه میشوند، معضلی که تحتتأثیر بیثباتی روزافزون اشتغال، تشدید هم شده است.
آقای کر میگوید من معتقدم افرادی که بیشترین تلاش را در عرصه اقتصادی میکنند، کسانی هستند که سعی میکنند خود را در بازار کار تثبیت کنند. منظور من جوانانی هستند که از دبیرستان، کالج یا دانشگاه خارج میشوند یا مهاجران جدیدی که در کانادا مستقر میشوند.
آنجلا لرمیری، برنامهریز مالی در مؤسسه دژاردن، میگوید مردم باید با ایده بچهدارشدن مانند پروژهها یا اهداف دیگری که در زندگی دارند، رفتار کنند. آنها باید در خصوص کمکها یا حمایتهای دولتی که شامل حالشان میشود، یا راههای مناسب پسانداز اطلاعات لازم را کسب کنند. توصیه خانم لرمیری به زوجها این است که در این زمینه از یک برنامهریز مالی مشاوره بگیرند، و درباره حمایتهای دولتی مختلف به والدین مثل هزینه کودک و حقوق و مزایای والدین در طول مرخصی زایمان کسب اطلاع کنند. راههایی وجود دارد که به زوجها کمک خواهد کرد پسانداز کنند و در مسیر بچهدارشدن و بزرگ کردن بچه مشکل چندانی نداشته باشند.
توصیه خانم لرمیری به افرادی هم که سبک زندگی دینک را انتخاب میکنند این است که درباره نحوه مدیریت امور مالی خود گفتگوهای صریح و بیپرده با یکدیگر داشته باشند تا در ادامه راه دچار اختلاف و مشکل نشوند. بهعنوانمثال آنها از همان ابتدا باید مشخص کنند که آیا همه چیز قرار است به طور مساوی تقسیم شود؟ آیا شریکی که درآمد بالاتری دارد باید هزینههای بیشتر یا سهم بیشتری از پسانداز را متقبل شود؟ اهداف مالی که دو طرف برای بلندمدت مدنظر قرار دارند، چیست؟
ارسال نظرات