درباره کتابِ «میدانِ نبرد»
نام کتاب: میدان نبرد
نویسنده: ولید پوپل
طراحی و برگآرایی: پوپل
ناشر: انتشارات سعید
نوبت چاپ: چاپ اول، زمستان ۱۳۹۰خورشیدی
شمارهگان: یک هزار نسخه
سرزمینیست به نام افغانستان! کشوری که میدان نبرد همه نیروهاست.
حسرتا که آرزوها و امیدهای مردم ما برباد و کشور ویران شد. حق زندهگانی و تصمیمگیری در امور کشور از مردم افغان سلب گردید. اکنون سرنوشت ملت افغان را بیگانگان رقم میزنند. خاک افغانستان بازیچه جهان شده است.
جنگ در افغانستان در حققیت نبرد قدرتهای بزرگ است که آن جا را میدان مبارزه، زورآزمایی و آزمایشگاه سلاحهای جنگی خویش ساختهاند. اینکه کجا ویران میشود، کی کشته و یا آواره میشود مشخص است. همین آشفتهگیها، دربهدریها و آوارهگیها مسیر زندهگانی مردم مظلوم افغان را تغییر و از روند پپشرفت و ترقی بدور ساخت. باز هم میگویند، کشور افغانستان عقبمانده و ... است!
با وجود این همه مشکلات و نابسامانیها که دامنگیر مردم این سرزمین است، اما مردمش جرأت و توانایی خویش را از دست نداده در داخل و خارج از کشور بیشتر از پپش میکوشند تا مردم و سرزمین خویش را به جهانیان معرفی نمایند.
از کارها و فعالیتهای ارزشمند مردمان مهاجر افغان در دیار غربت سخن میزنیم که همیشه دست آوردهای علمی، فرهنگی، ورزشی و ... به ارمغان دارند. یکی از رویدادهای فرهنگی را معرفی میکنیم که اثر جناب ولید پوپل است. این کتاب زبان گویای مردم رنج دیده، ستم کشیده و مظلوم افغان است که خاکشان میدان جنگ و زندهگیشان بازیچه بیگانهها شده است، که نویسنده ارجمند دراین کتاب با واژههای زیبا آن را قلم زده است.
شاعر، نویسنده، نقاش، آوازخوان، ممثل و ... هر کدام با شیوه و روشهای منحصر به خودشان درد، رنج و مصیبت مردم افغان را بیان، مجسم، تمثیل و ابراز مینمایند. داستان هر افغان وطنپرست ، جنگزده و مصیبت رسیده غمانگیز و دردآور است، که درین اثر به نگارش آمده....
کوتاه درباره ولید پوپل
ولید پوپل در ۳۱ سرطان سال ۱۳۵۴خورشیدی در ساحه دهبوری شهر کابل دیده به جهان گشود. پدرش مرحوم نیک محمد پوپل، اهل قلم و نگارش و عضو آرشیف ملی بود.
ولید پوپل بعد از اتمام دوره ابتداییه در مکاتب محمود هوتکی و عبدالرحمان لودین وارد لیسه عالی حبیبیه شد. بعد از فراغت از لیسه مذکور شامل انستیتوت پولیتخنیک کابل رشته مهندسی گردید، که متأسفانه از اثر جنگهای داخلی کشور به خصوص «جنگ های کابل» و به قدرت رسیدن تنظیمها قبل از رژیم طالبان مجبور به ترک وطن شد. بعد از مشقت زیاد به کشور پاکستان مهاجرت نمود. اولین گامی که در کشور بیگانه برداشت، شامل فاکولته علوم طبی سینا مدیکل کالج شد. بعد از دو سال قبل از فراغت تحصیل عازم کشور کانادا گردید. او فعلآ با خانم، پسرش هارون و دخترش سمر در شهر همیلتون ایالت آنتاریو کانادا به سر میبرند.
آثار ولید پوپل
ولید از آوان کودکی گرایش شدید به هنر و نویسندهگی داشت. فقط چند سالی بیش نداشت که در برنامههای کودک به خواندن و به تشویق برادرش فرهاد پوپل به نوشتن داستانهای کوتاه و وجیزهها آغاز کرد.
سرنوشت، نام اولین داستانش بود که به همت دوستان و هم صنفیهای سینا مدیکل کالج شهر پیشاور پاکستان به شکل یک فلم کوتاه درسال ۱۹۹۷به نمایش برای افغانها درآمد.
میدان نبرد، دومین داستان کوتاه ولید پوپل به زبان دری در سال ۲۰۱۲در کابل به نشر رسید. بعد در سال ۲۰۱۴ با ترجمه فصیح زبان پشتو در شهر جلال آباد به چاپ رسید.
داستان کوتاه گرگ و بره سومین اثر ولیدپوپل است.
معرفی کتاب میدان نبرد
میدان نبرد اثر جالب و خواندنیست که جنگهای داخلی و تهاجم ابر قدرتهای جهان در افغانستان را بیان میکند. در شروع و بخشی ازین کتاب از نیروهای امریکایی مستقر در ولایت مشرقی افغانستان روایت شده، از جوان سیاهپوستی که عضو نیروهایی دریایی امریکاست یاد میگردد که شهر جلال آباد را بسیار دوست داشت. او میگفت دیدن مردمان قدیفه بر شانه جلال آباد، بازارهایی که از هر گوشه آن آواز موسیقی افغانی، هندی و پیشاوری بلنداست با دکانهای چپلی کبابپزی و شیرفروشی آن او را به وجد میآورد. بنابر دستور مقامات... برای حفظ امنیت مزارشریف در مراسم سال نو و میله نوروز با سی نفر که تجارب غنی داشتند، راهی مزار شدند، نه به عنوان یک قطعه نظامی بلکه به ظاهر کارمندان مؤوسسات بازسازی آن ولایت که دیوید و کرستینا هم جز آن گروه بود.
بخش دیگر: برگشت دوباره آنها به پایگاه نظامیشان در منطقه غنی خیل، شهر جلال آباد - که حمله شدیدی بالای آن قرارگاه صورت گرفت و صدای رگبار پیهم ماشیندار و بمهای دستی قیامتی برپا نمود.
نویسنده از زبان جنرال کلاودسن امریکایی خطاب به مردم مشرقی میگوید: ما القاعده و طالبان را کمک کردیم تا با در جنگ به کفر و الحاد و سیطرهی شوروی بر کشور شما بجنگند.حال که دشمن شما شدهاند باید سرکوب شوند!
در ادامه آقای ولید پوپل پاسخِ جنرال امریکایی را از زبانِ یک تن از سالمندان میگوید: جنرال صاحب مرض را شما آفریدید و حال از ما میخواهید واکسین آن را دریابیم؟ این کار برای خود شما آسانتر نیست؟ صدای دیگر بلند شد که میگفت: روس میرود پاکستان میآید، پاکستان میرود، ایران دست دراز میکند، ایران میرود، عرب میآید، القاعده میرود، الفایده و آمریکا میآید. بابا! دیوانه شدیم این مملکت است یا حمام عمومی.
دیگری گفت: میگویید برای آبادی افغانستان آمدهاید پس چرا با توپ، تفنگ و طیاره؟ آیا کشور خود را نیز با همین وسایل آباد کردهاید؟ سی سال است که ما در راه منافع و سیاستهای شما قربانی دادهایم، در سرزمین ما با شوروی جنگ دارید روز دیگر با القاعده و امروز با چین و ایران. این جنگ ملت افغانستان با کسی نیست جنگ شما با دیگران است. که ما و کشور ما پایمال آن شدهایم. تا کی میخواهید برما ظلم روا دارید؟
پیامی نویسنده در بخشی پایانی کتاب
جنگ با آتش میآغازد و با انبوهی از خاکستر پایان مییابد. عرصهیی که این تل بر آن انبوه شده است؛ سرزمینیست به نام افغانستان! کشوری که میدان نبرد همه نیروهاست و در آن نمیتوان تشخیص نمود کی با کی ست؟ کی چی میخواهد؟ کی باید امتیاز بدهد و کی باید امتیاز بگیرد؟ ولی آن چه معلوم است آنست که افغانستان میدان نبرد است و مردم آن باید تاوان آن را بپردازند. آرزوها خاک میشوند، امیدها به یأس مبدل میگردند، چهرهی فردا پیوسته به تاریکی بیشتری فرو میرود و جنگ هنوز هم ادامه دارد.
ارسال نظرات