گفتاری دربارهی
نام کتاب: آدمخواران
نویسنده: ژان تولی Jean Teulé
مترجم: احسان کرم ویسی
سال چاپ چهل و یکم: ۱۴۰۰
ناشر: چشمه
تعداد صفحات: ۱۱۴
درباره نویسنده
ژان تولی (Jean Teulé)، متولد ۲۶ فوریه ۱۹۵۳، کاریکاتوریست، فیلمنامهنویس و رماننویس فرانسوی بود. او علاوه بر فعالیت در تصویرسازی و ساخت فیلم، ۱۰ کتاب موفق و پرفروش هم نوشته و از جوایز ادبی نیز سهمی داشت. تولی در زمینهی زندگینامهنویسی هم فعالیت داشت. او در ۱۸ اکتبر ۲۰۲۲ از دنیا رفت.
درباره کتاب
داستان آدمخواران بر اساس واقعه هولناک نوشته شده که در ۱۸۷۰، در سالهای همان جنگ، در دهکدهای در جنوب غربی فرانسه رخ داده و نویسنده، علاوه بر مطالعه مدارک تاریخی، در خود دهکده نیز واقعه را از زبان نسلهای بعد شنیده و تصویر ناب و تکاندهندهی آن واقعه را به داستان کشیده است.
گزیده کتاب
«آنا موندو، که به دیوار باغِ کشیش تکیه داده بودف وحشتزده آلن را نگاه میکرد. نگاه جذاب و درعینحال شکنندهاش، نشان از لطافتی بیکران داشت. دختری به ظرافت طبع او، مردی را میدید که داشت جلو چشم او تکهتکه میشد. آلن ترسیده بود. به کسی احتیاج داشت تا بیاید و نجاتش دهد. خوشبختانه آسمان دهان باز کرد و روستایی به نام فلیپ دوبوا، با لباس سرهمی، و مَزِرا، چوب بری ریشو، جلو آمدند تا پادرمیانی کنند. آسیابانی اهل کونزاک، به نام بوتودون، هم پا پیش گذاشت.»
برای تهیه کتاب به کتابفروشی آنلاین پرستوک و سرای بامداد در تورنتو مراجعه کنید. parastook. book @bamdad_book_store@
نام کتاب: مغازه خودکشی
نویسنده: ژان تولی Jean Teulé
مترجم: احسان کرم ویسی
سال چاپ چهل و یکم: ۱۴۰۰
ناشر: چشمه
تعداد صفحات: ۱۱۴
درباره کتاب
«مغازه خودکشی» یک کمدی سیاه است. شاید از مهمترین خصوصیت این ژانر پرداختن به جنبههای تاریک زندگی، بهویژه مرگ، با زبانی طنزآلود باشد. کمدی سیاه بیشتر مسائل جدی را دستمایه کار خود قرار میدهد. ژان تولی هم در مغازه خودکشی با مرگ و خودکشی شوخی میکند. در بیشتر بخشهای این رمان، مرگ و خودکشی اتفاق میافتد، ولی دیدگاهی که به آنها وجود دارد سرشار از طنز و شوخی است. داستان در زمان و مکان نامشخصی اتفاق میافتد. زمانی که دیگر گل نیست و هوا بسیار آلوده است. خودکشی عادی و شادی غیرعادی است.
گزیده کتاب
«آلن آخه چند بار باید بهت بگم؟ وقتی مشتری هامون از مغازه خرید میکنن، به شون نمیگیم به زودی میبینمت. ما باهاشون وداع میکنیم. چون دیگه هیچ وقت بر نمیگردن. آخه کِی این رو توی کلهات فرو میکنی؟» لوکریس تواچ با عصبانیت کاغذی را پشت خود در دستان گره کردهاش پنهان کرده بود ک هبا تکانهای عصبیِ او میلرزید. بچهی کوچکش روبه روی او ایستاده بود و بشاش و مهربان نگاهش میکرد. خانم تواچ خم شد و با لحن سرزنشآمیز محکمتری گفت «و یک چیز دیگه؛ این جیک جیک کردنت رو تموم کن. وقتی یکی میاد اینجا نباید به ش بگی_ادای آلن رو در میآورد_» صبح بخیر. «تو باید با لحن یک بابا مرده به شون بگی “چه روز گندی، مادام.» یا مثلا بگی «امیدوارم اون دنیا جای بهتری براتون باشه، موسیو.» خواهش میکنم لطفا این لبخند مسخره رو هم از رو صورتت بردار. میخوای این لقمه نون رو ازمون بگیری/آخه این چه رفتاریه که وقتی یکی رو میبینی چشمهات رو میچرخونی و دستهات رو میبری پشت گوشت و تکون شون میدی؟ فکر کردی مشتریها میان اینجا لبخند ابلهانه تو رو ببینند؟ واقعا میری روی مخم. مجبورمون میکنی پوزهبند بهت ببندیم.»
برای تهیه کتاب به کتابفروشی آنلاین پرستوک و پگاه و سرای بامداد در تورنتو مراجعه کنید.
parastook.Book@
bamdad_book_store@
پگاه: ۴۱۶۲۲۳۰۸۵۰
تماس با نویسنده بخش معرفی کتاب
برای پیشنهادها و یا پرسشهای مرتبط به اینستاگرام خانم فرزانه صفایی مراجعه کنید. safaeefa@
ارسال نظرات