نقش ما در تحولات ایران

نقش ما در تحولات ایران

جمهوری اسلامی با وجود تحریم‌های هسته‌ای، تمامی جنایاتی که مرتکب شده بود، معضل ديرينه توانايي ناکافی مديريت کشور و فساد سازمان‌یافته در نقاط مختلف دنیا از جمله کانادا درحال‌رشد و توسعه شبکه خود بود. این شبکه وابستگان و دلبستگان به جمهوری اسلامی را در بر می‌گرفت.

 تریبون آزاد هفته متعلق به خوانندگان است. تنها محدودیت انتشار مطالب در این بخش قوانین کانادا و همچنین اساسنامه‌ای است که برای این بخش تدوین و اعلام شده است.

 

علی گمارونی

وابستگان به افرادی گفته می‌شود که مستقیماً از جمهوری اسلامی تغذیه می‌شوند تا برنامه‌های از پیش تعیین شده را اجرا کنند و دلبستگان افرادی هستند که بنا به دلایل مختلف با آنها همراه می‌شوند.

تا اینکه جنبش اخیر شروع شد. به دلیل میزان و ماهیت خشونت عریان علیه مردم، زمینه ذهنی عمومی از جنبش‌های قبلی، سال‌ها جنایات مختلف، انباشت مشکلات اقتصادی و اجتماعی حاصل از فساد و ناکارآمدی نظام حاکم و پوسیدگی نظریات سیاسی و اجتماعی جمهوری اسلامی، ذره‌ذره پوسته‌های بیرونی این نظام شامل مخالفان خاموش و بخشی از دلبستگان خارج و داخل ایران از هسته جدا شد.

جدا شدن این بخش از پوسته و پیوستن آن به گروه مخالفان فعال، هم‌زمان با بی عملی ناشی از واهمه و ضعف وابستگان جمهوری اسلامی در قبال اوضاع بحرانی پیش‌آمده؛ وجاهت بین‌المللی، روابط دیپلماتیک و پایگاه‌های این رژیم را در کشورهای غربی هدف قرار داد و به آنها ضربه‌های متعدد وارد کرد.

بنابراین، وجاهت جمهوری اسلامی امروز رسیده به هسته درونی و در بین عموم ایرانیان حتی مشروعیتش را هم از دست داده که مصادیق این موضوع را می‌شود در گزارش‌های مختلف یافت.

اما جمهوری اسلامی در تلاش است با جنگ امنیتی و نظامی هسته سخت را حفظ کند تا به‌مرور مثل دفعات قبل خودش را بازیابی نماید. البته امکان این بازیابی بنا به تجربه گذشته تقریباً صفر است. چرا که به‌هیچ‌وجه تصمیمی بر اصلاح بنیادی یا حتی سطحی وجود ندارد. از طرفی، قشر وسیعی از مردم مورد حمله مستقیم قرار گرفته که نه‌تنها انگیزه عمومی را افزایش می‌دهد؛ بلکه انگیزه شخصی نیز به وجود آورده تا هیچ اصلاحی دیگر قابل‌قبول نباشد.

اما چرا جنگ امنیتی و نظامی؟ نخست در خصوص واژه جنگ، منظور از جنگ گذر از مرحله تقابل نرم به مرحله تقابل سخت است. در واقع کنشگری از مرحله کم‌هزینه به کنشگری به هر قیمتی رسیده است. به طور مثال در حوزه رسانه جمهوری اسلامی از مرحله اثرگذاری متقابل ناامید شده و اینترنت را طولانی‌مدت ضعیف و قطع کرده است. در خصوص فعالان اجتماعی نیز وضعیت مشابه است و در اقشار مختلف افراد را بدون ظاهرسازی‌های معمول بازداشت، محاکمه و مجازات‌های وحشیانه می‌کند.

درباره امنیتی و نظامی بودن جنگ، جمهوری اسلامی به دلیل نابودی سازمان‌یافته مخالفین، عملاً به‌جای احزاب و گروه‌های مخالف در مقابل عموم مردم معترض و مخالف قرار گرفته است. در نتیجه جنگی که می‌توانست سیاسی باشد تبدیل شده به جنگ یک رژیم علیه عموم مردم که البته مسلماً ریشه سیاسی دارد. اما مقابله با عموم مردم از دو بعد امنیتی برای شناسایی، هدف‌گذاری و برنامه‌ریزی و بعد نظامی برای اجرای برنامه امنیتی بدون پرسش‌وپاسخ، برخوردار است.

بنابراین، با فرض پذیرش این وضعیت، نابودی جمهوری اسلامی یک جنگ نظامی و امنیتی است.

در حوزه نظامی، باید در نظر گرفت که سران و فرماندهان در مرکز قدرت هستند. پس شاید در حالت فعلی روی اشتباهاتشان بشود حساب کرد. مقابله نظامی مردم علیه جمهوری اسلامی، سخت و پرهزینه است و شاید به دلایل مختلف گزینه محبوبی نیز نباشد.

اما در حوزه امنیتی، بخشی از موضوع اجرایی هست. یعنی نظام اجرایی که کشور را اداره می‌کند.

در این باره از جهت اقتصادی به‌شدت می‌شود فشار وارد کرد تاحدی‌که نظام اجرایی فلج شود. این فشار قاعدتاً باید هم‌زمان بر روی مبادلات اقتصادی داخل و از خارج کشور باشد. یعنی مبادلات درون کشور و مبادلات با کشورهای دیگر متوقف شود. برای متوقف کردن روابط اقتصادی خارجی باید منافع ملی کشورهای هدف را تأمین کرد که بسیار موضوع پیچیده‌ای است و سال‌هاست روی میز سیاستمداران باقی مانده است. اما در حوزه روابط اقتصادی داخلی، با تأمین مالی بخش‌های هدف و یا روش‌های مشابه می‌شود بخشی از جامعه را تشویق به کاهش مبادلات اقتصادی کرد. اما باید این واقعیت را هم در نظر گرفت که جامعه برای زنده بودن نیاز به بخشی از مبادلات اقتصادی دارد و بخشی از جامعه ممکن است دست به سودجویی بزند.

بار دیگر در حوزه اجرایی، بخشی از لایه‌های نظام اجرایی حاکم، افراد دنبال قدرت هستند و لزوماً تعهدی به جمهوری اسلامی ندارند و اتفاقاً شاید مخالف هم باشند مثل کارمندان ادارات. روی این افراد می‌شود حساب کرد که هسته نظام حاکم ترک بخورد. اگر این افراد جایگزین جمهوری اسلامی رو ببینند و احساس کنند که منافعشان با جمهوری اسلامی در خطر است احتمالاً از جمهوری اسلامی فاصله می‌گیرند و موجب اختلال در ارائه خدمات اجرایی در کشور می‌شود. البته باید این واقعیت را هم در نظر گرفت که این افراد برای سیستم امنیتی جمهوری اسلامی خوراک راحتی هستند.

دراین‌رابطه هماهنگی چهره‌های شاخص مخالفان خارج از ایران نقش کلیدی دارد. اما دسته‌هایی به‌شدت تلاش می‌کنند که این هماهنگی شکل نگیرد. دسته نخست مسلماً جمهوری اسلامی است. دسته دوم افرادی که تصور می‌کنند به‌مرور سهم بیشتری از قدرت رو تصاحب می‌کنند که محاسبه نادرستی است. چرا که سهم بیشتری از قدرت مخالفان لزوماً سهم بیشتری از کل قدرت نیست. در این مرحله از گذار اقشار مختلف نیاز به نمایندگی دارند تا هماهنگ و همراه شوند و هم‌زمان جمهوری اسلامی نیز سهم قدرت مخالفان را هدف قرار می‌دهد. دسته دوم شامل سلطنت‌طلبان و مشروطه‌خواهانی است که قائم به رهبری رضا پهلوی به تنهایی هستند و به پشتوانه سیاسی او تکیه می‌کنند. دسته سوم افراد و گروه‌هایی هستند که بی توجه به واقعیت‌ها و امکان تحقق فرضیات، خواسته‌های سیاسی خودشان را دنبال می‌کنند مثل مجاهدین یا جدایی‌طلبان و ...

اما مرکز رژیم جمهوری اسلامی تحت هیچ شرایطی از آن جدا نمی‌شود. چون هیچ زندگی و آینده‌ای بدون جمهوری اسلامی را نمی‌تواند تصور کند. این مرکز به کمک فروپاشی اقتصادی، جایگزین سیاسی، جداشدن هر چه بیشتر لایه‌های هسته از مرکز می‌تواند از بین برود.

ارسال نظرات