به گزارش هفته، او ادامه داده است: «یکی از بازیگران کلیدی در این وضعیت، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است که توان و اراده سرکوب گسترده را دارد و در حال حاضر هم در پاسداری از رژیم مصمم است.
ایران مانند دیگر کشورها برای دفاع از خود نیروهای مسلح دارد، ولی ارتش ایران جدا از سپاه پاسداران است و سپاه وظیفهاش دفاع از انقلاب اسلامی است. شمار سپاهیها هر چند از ارتشیها کمتر است، ولی نیروهایش آموزشدیدهتر، مجهزتر و حقوقشان هم بالاتر است و در بخشهای حیاتی ایران هم ذینفوذ هستند.
نهاد روحانیت با درک نیازمندیاش به سپاه، به فرماندهانش اجازه داده که از سفره فاسد پهنشده ارتزاق کنند. سپاه یکی از قدرترین بازیگران پهنه اقتصاد ایران است و بر این اساس هم از لحاظ ایدئولوژیک و هم از لحاظ اقتصادی نفعش در تداوم حیات جمهوری اسلامی است. اگر فرماندهان سپاه بادهای دگرگونی را حس کنند، ممکن است که رژیم را قربانی منافع اقتصادیشان کنند. این مشابه همان اتفاقی است که در شوروی رخ داد و زمانی که کاگب (سرویس اطلاعات شوروی سابق) و دیگر نهادهای شوروی سقوط این نظام را محتمل دیدند، از کمونیسم بریدند و به آغوش سرمایهداری اربابسالارانه غلتیدند.
بنابراین شکاف در فرماندهان سپاه چیزی است که محتمل است. اگر (و این اگری بسیار بزرگ است) ناآرامیها به جمهوری اسلامی پایان دهد و نیروهای سپاه به معترضان بپیوندند و در عین حال برای حفظ منافع اقتصادیشان هم اقدام کنند، آن گاه منتظر چه نوع ایرانی باید باشیم؟
در چنین شرایطی، ایرانیان، به ویژه زنان، در انتخابهای شخصیشان آزادی عمل بیشتری خواهند داشت و این خود مرحمی برای ملتی است که چندین دهه سرکوب شده. اما این سناریو را نباید با دمکراسی اشتباه گرفت.
مسئله هستهای هم هست. بسیاری از یاد بردهاند که ایران در زمان شاه به دنبال هستهای شدن و تبدیل به قدرت برتر شدن بود. پس از حمله عراق به ایران، حملهای که تسلیحات شیمیایی هم درش به کار رفت، کشورهای غربی از عراق حمایت کردند و ایران به فکر احیای برنامه شاه افتاد. دلیل کمی وجود دارد که انتظار داشته باشیم که دولت پس از انقلاب از پیشرفت هستهای ایران چشمپوشی کند، اگر چه ممکن است خواهان رسیدن به توافقی با جامعه بینالمللی در این زمینه باشد.
در زمینه مسائل منطقهای، شاه با اسرائیل روابط خوبی داشت، ولی سنتهای متفاوت اسلامی و کشاکشهای ملی باستانی همیشه دشواریهایی میان رهبران ایرانی و عرب به وجود آورده است. آیا ایران پس از انقلاب با اسرائیل رابطه خواهد داشت؟ شاید به مرور زمان این رخ دهد، چون فراتر از نفرت ایدئولوژیک انقلاب از صهیونیسم، هیچ دلیلی برای دشمنی میان اسرائیل و ایران وجود ندارد. اگر فرماندهان سپاه به جای منافع ایدئولوژیک به سمت منافع اقتصادی متمایل شوند، روابط خوب با اسرائیل کاملا محتمل است.
آیا اسرائیل از چنین رابطهای استقبال خواهد کرد؟ دلیل اصلی افزایش روابط اسرائیل با کشورهای عربی خلیج فارس ترس مشترک از ایران انقلابی است. در این میان، اگر بخت برقراری رابطه با ایران دوباره پیش آید، اسرائیل به آن نه نخواهد گفت.
به طور کلی، اگر نگاه تلخ ایران به غرب پایان یابد، رابطه کنونی ایران با چین و روسیه (به دلیل این واقعیت که آنها تنها کشورهای مهمیاند که آماده رابطه با ایراناند) با از سرگیری رابطه با کشورهای غربی سرد خواهد شد. اگر روابط با اسرائیل بهبود یابد، سیاستهای ایران در کشورهایی مانند لبنان و سوریه تغییر خواهد کرد و حمایت از گروههای مبارز فلسطینی پایان خواهد یافت.
با این حال، انتظار یک ایران دموکراتیک و غیر هستهای را نباید داشت. نیروهایی که توانایی سرنگونی جمهوری اسلامی را دارند، البته اگر تصمیم بگیرند که به معترضان بپیوندند، علاقهای به دموکراسی ندارند. در حالی که دقیقا نمیتوان دانست که تغییر رژیم در ایران به چه منوال انجام خواهد شد، ولی میتوان انتظار داشت که رژیمی که سر کار میآید به مردم عادی آزادیهای شخصی بیشتری دهد، ولی در یک سیستم کنترلگر و فاسد.
همچنین باید انتظار ایرانی را داشت که توانایی تسلیحات هستهای دارد و نگرانی کشورهای عربی را برمیانگیزد. ولی غرب جای نگرانی نخواهد داشت، زیرا دیگر ایران تهدیدی برای اسرائیل نخواهد بود و همچنین با نظم جهانی که ما طرفدارش هستیم مخالفتی نخواهد کرد. از کشورهای غربی هم انتظار میرود که درخواست دموکراتیک شدن ایران را کنار بگذارند و بی سر و صدا با رژیم جدید همکاری کنند.»
ارسال نظرات