زنان بسیاری از قدیمی تا جدید از سرشناس یا غیرسرشناس عکسهای بدون حجاب اسلامی خود را در فضای مجازی منتشر کردهاند. از ترانه علیدوستی تا افسانه بایگان تا الهام پاوهنژاد و بسیاری دیگر با انتشار عکس بدون حجاب اسلامی خود حقیقت واقعی خود را بهجای دروغی که ۴۰ سال است به مردم نشان میدهند آشکار کردند.
پس از تمام دستگیریها و ممنوعالخروجیهایی که حتا طبق قوانین جمهوری اسلامی هم قانونی نیست و از مسیر عادی حکم قضایی عبور نمیکند تازه خانه سینما بیانیهای صادر کرد بیانیهای که روی وبگاه این خانه هم نیامده و تنها در فضای مجازی منتشر شده است. در این بیانیه کوتاه آمده است: «خانه سینمای ایران در اعتراض به ادامه خشونتها علیه مردم ایران و به دلیل احضار و بازداشت پیدرپی اعضا خود هشدار میدهد درصورتیکه تهدیدها و بازداشتها پایان نیافته و سینماگران بازداشتشده آزاد نشوند، از اعضا خود خواهد خواست دست به اعتصاب زده، از همکاری با پروژههای سینمایی و تلویزیونی خودداری کرده و در برابر سازمان سینمایی تحصن کنند.»
این متن بهجز دیرهنگام بودن یک ایراد اساسی دارد و آن این است که «هشدار» داده است. هشداری بدون زمان درصورتیکه موضوع باید برعکس باشد. کارگران و دانشجویان نمیگویند «اگر» دوستانمان را آزاد نکنید اعتصاب میکنیم میگویند «تا» دوستانمان را آزاد نکنید اعتصاب میکنیم. بین این «اگر» و آن «تا» فاصله زیادی ست. اگر همان موقع که جعفر پناهی و محمد رسولاف و مصطفی آلاحمد را دستگیر کردند «همکاری با پروژههای سینمایی و تلویزیونی خودداری کرده و در برابر سازمان سینمایی تحصن» میکردند امروز شاهد آن نبودیم که با خفت و خواری آنها را ممنوعالخروج کنند.
علیرغم ضعیف بودن این بیانیهی اعتراضی و زماندار نبود هشدار آن بااینحال روزنامه کیهان که همیشه چون لولوی سرخرمن کارش تطهیر محافظهکاری اصلاحطلبانه میانهباز است طی یادداشتی نوشت: «خانه سینما که طی این مدت در مقابل شهادت دهها نفر از مردم و نیروهای مدافع وطن توسط تروریستها و اراذل اجارهای، تلاش در جهت تجزیه کشور و پمپاژ گسترده و بیسابقه دروغ توسط رسانههای بیگانه با هدف ایجاد ناآرامی سکوت کرده بود، در واکنش به بازداشت برخی سینماگران به اتهاماتی چون نشر اکاذیب و همراهی با رسانههای بیگانه عصر روز دوشنبه ۳۰ آبان بیانیهای را صادر کرد.» و در ادامهی یادداشت ضمن آورده موضوع اعتصاب متذکر شده است: «تهدید خانه سینما در این بخش از بیانیه مذکور، در صورت عملی شدن یک فرصت برای سینمای ایران خواهد بود تا برخی عناصر نفوذی که مشغول ارتزاق از بیتالمال هستند و بهناحق در پروژههای سینمایی مورداستفاده قرار گرفتهاند، به این طریق از عرصه سینما محو شوند.»
از آنسوی دیگر وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، محمدمهدی اسماعیلی در گفتوگو با ایسنا، درباره بیانیه اخیر خانه سینما گفت: «این بیانیه تحلیل درستی از اتفاقات نیست. تلاش ما بر این است که وضعیت فرهنگ و هنر به حالت عادی برگردد. ما با هر اقدامی که به دوقطبیسازی یا افزایش تنش منجر شود مخالفیم. وی ادامه داد: از هیئتمدیره خانه سینما که بیانیه صادر کردند میخواهیم به وظیفه صنفی و حرفهای خود عمل کنند و به ما کمک کنند تا مسائل خاتمه یابد. استفاده از لحنهای غیردوستانه کمکی نمیکند جز اینکه تنشها افزوده میشود.» به عبارت سادهتر اینکه حکومت هنرمندان را زندانی کند و ممنوعالخروج کند عمل دوستانه است و اگر هنرمندان به این موضوع اعتراض کنند در حال دوقطبیسازی هستند! اما نکتهی مهم حرفهای جناب وزیر در آن جاست که میگوید: «میخواهیم به وظیفه صنفی و حرفهای خود عمل کنند و به ما کمک کنند تا مسائل خاتمه یابد.» دارد به زبان بیزبانی میگوید ما شما را در آن خانه گذاشتهایم که هنرمندان را مطیع ما کنید نه آنکه به دوقطبیسازیی «حکومت» و «هنرمندان» بپردازید و این بهخوبی نشان میدهد «خانه سینما» مانند هر نهاد دیگری در جمهوری اسلامی یکنهاد صنفی که بخواهد منافع اعضای خود را در مقابل حکومت حفظ کند نیست بلکه نهادی برای سرکوب اعضا به سود حکومت است.
با همهی اینها بازیگران و اهالی سینما که دیدند از این «خانه» آبی گرم نمیشود خودشان متنی از پیش نوشتهشده را در فضای مجازی منتشر کردند که در آن خواهان آزادی قاضیانی و ریاحی شدند.
با همهی اینها باز بیانیهای دیگری منتشر شد که برخلاف بیانیه «هیئتمدیرهی خانه سینما» که افراد مشخصی هستند امضایی در پی آن نیامده است و در نشریات «سپاه پاسداران» منتشر شد. عنوان بیانیه هست: «بیانیه شماره یک جمعی از اعضای خانه سینما» و با این عبارت شروع میشود:
«بسمه تعالی
به اطلاع ملت شریف ایران میرسانیم، بیانیهای تحت عنوان «بیانیهی خانه سینما» منتشر شده است که ما اعضای خانه از نوشتن آن مطلع نبودیم تا انتشار عمومی.
متأسفانه برخلاف ماده یک اساسنامه خانه سینما سالهاست چند نفر عادت کردهاند به نام اعضاء خانه سینما، به هر بهانه و سر هر بزنگاهی بیانیه حزب سیاسی خودشان را منتشر کنند؛ بدون آنکه بسیاری از اعضا در جریان آن قرارگرفته باشند.»
و در پایان بیانیه هم آمده است: «همه میدانند در جهان سندیکایی که اعلام اعتصاب میکنند باید نیمی از حقوق در زمان اعتصاب را به اعضاء پرداخت کند، این در حالیست که ظاهراً در خانه سینما کسانی تهدید به اعتصاب کردهاند که سرمایهداران سینمای ایران هستند و از چند ماه بیکاری و عدم پرداخت اجاره و ... بیخبرند و قصد پرداخت حقوق متضررین از اعتصاب را هم ندارند، پس لطفاً ادای سندیکای چپ اروپایی را درنیاورید.» به قول مولوی «از قیاسش خنده آمد خلق را» عباراتی مانند «همه میدانند» و «در جهان» از سر بیاطلاعی است زیرا هر کشوری و هر سندیکایی قوانین خود را دارد و معمولاً از اعضا حق عضویت گرفته میشود و از محل همان حق عضویتها خسارات ناشی از عدم دریافت دستمزد در زمان اعتصاب پرداخت میشود. اما نکته مهم دیگری هم اینجا هست که بسیار مهمتر است و آن اینکه باید پرسید در کجای دنیای دموکراتیک، و البته نه تمام دنیا، فیلمساز را به خاطر ساختن فیلم دستگیر میکنند یا کجای دنیا زن بازیگری را به دلیل حجاب اسلامی بر سر نداشتن دستگیر میکنند که «سندیکایی» بخواهد اعتصاب کند!؟
همهی اینها نشان میدهد «خانه سینما» و هر نهاد دیگری در جمهوری اسلامی تا جایی به کار میآید که در خدمت یکی از جناحها باشد و کلیت جمهوری اسلامی را حفظ کند و حالا که مردم با کلیت نظام درافتادهاند و فریاد «جمهوری اسلامی نمیخوایم نمیآیم» در سراسر ایران و ایرانیان سراسر جهان طنینانداز شده است دیگر کاری از هیچ خانهای برنمیآید. این موضوع را اعضای هیئتمدیره و بازرسانِ کانونِ نمایشنامهنویسان و مترجمان تئاتر ایران خوب متوجه شد و بهطور دستهجمعی از سمت خود استعفا دادند و طی بیانیهای این استعفا را اعلام کردند. آن هم درست در روز همبستگی با کردستان سوم آذرماه.
از آنجا که متن این استعفا بسیار دقیق است و بسیار زیبا نوشته شده است این جستار را با نقل بیکموکاست و بدون دستبردن در شیوهی نگارش آن پایان میبریم.
«دورِ فلکی یکسره بر مَنهَجِ عدل است
خوش باش که ظالم نَبَرد بار به منزل…
و ما تباه شدیم؛ چراکه دولتها یکی پس از دیگری آمدند و گِرِهی از این کلافِ سردرگم مدیریتِ فرهنگی باز نشد. بهراستی از تئاترِ ایران چه مانده است؟ از هنرِ درامنویسی و بالندهگیِ آن در این مرزوبوم چه مانده است؟ از شرافت و آزادهگی و حقخواهی چه مانده است؟ ما چه داریم که به آیندهگان بسپاریم؟ مدیرانِ کوچک و کملیاقت یکی پس از دیگری میآیند، دروغ میگویند، جشنوارههای بیخاصیت برگزار میکنند، آمارِ کذب میدهند، چند صباحی مدیریت میکنند و سپس میروند. از دولت و مراکزِ وابسته به دولت هم امیدی نیست؛ چرا که آنان حافظانِ وضعِ موجودند. دلخوش بودیم به خانهی قشنگمان، خانهای که پول در آن اهمیتی نداشته باشد، خانهای که با حقِ عضویتِ اعضایش اداره شود تا زبانمان برای فریاد زدن و اعتراض کردن دراز باشد، خانهای که دروغگویان و مدیرانِ پوشالی را به کنار زده یا به پاسخ گویی وادارد، که متأسفانه اینگونه هم نشد. ظاهراً حفظ چهاردیواریِ این خانه از اوجبِ واجبات است. مهم نیست که خُنثا و بیخاصیت باشد، مهم آن است که صرفاً باشد تا روزگاری که همه چیز خوب شود.
شرحِ حال و احوالِ کانونهای این خانه هم از وقایعِ داخلِ این خانه جدا نیست. انفعال تا مغزِ استخوانِ ما و اعضای ما نفوذ کرده است.
در این روزگارِ تلختر از زهر، ما مردمانِ معترض و حقخواه را دیدیم، خیابانها را دیدیم، دانشجویان و دانشگاهها را، ورزشکاران و هنرمندان را، و کودکانِ معصوم و قربانی را دیدیم که کامی از دنیا و زندگی نچشیده، راهیِ وادیِ هفتهزارسالهگان شدند.
ما گفتار و رفتارِ مسئولانِ دولتی و نمایندگانِ مجلس را هم شنیدیم و دیدیم، و شدتِ سرکوب نیروهای قهریه را…
ما شاهدانِ تاریخیم؛
ما ندای حقخواهی و مظلومیتِ کُردها خواهیم بود به آمدهگان؛ تنهایی و بیپناهیِ بلوچها را گواه خواهیم شد به نیامدهگان؛ ما ضرب و شتمِ دانشجویان و محاکمهی دردناکِ آنان، و معصومیتهای از دست رفتهی این سرزمین را قصهها خواهیم نوشت.
ذاتِ درامنویسی اعتراض است. اساساً تئاتر هنری اعتراضی است که تنها با مردم معنا و حیات دارد نه با حکومتها و دولتها. حال آنکه ما از همراهی با مردمِ مظلوممان منع میشویم؛ از انتشار یک بیانیهی ساده که در آن از نیروهای انتظامی خواستارِ عدمِ خشونت علیه معترضان هستیم موردِ بازخواست و امر و نهی قرار میگیریم.
و هزاران دردِ نگفتهی دیگر، از نبود شأنیتِ حرفه و تداومِ کار و فعالیت و معیشت گرفته تا اختناق و سانسور و…
در این رابطه بیشتر بخوانید:
|
بنابر شرح مختصری که مطرح شد، برای اعتراض به مدیریت کلانِ فرهنگی و هنری کشور، وزارتِ فرهنگ و ارشاد اسلامی، معاونت هنری و اداره کل مرکز هنرهای نمایشی، عملکردِ خانهی تئاتر، و با توجه به شرایط فوق که نمیتوان از حقوق اعضای کانون حمایت کرد، هیئت مدیره و بازرسانِ کانونِ نمایشنامهنویسان و مترجمانِ تئاتر ایران در همراهی با مردمِ بزرگ و شریفِ ایران استعفای خود را از مدیریت آن کانون اعلام میدارد.
ظلمتِ شب را
شانهی دلدار میباید
که نیست…!
هیئت مدیره و بازرسان کانون نمایشنامهنویسان و مترجمان تئاتر ایران:
حمیدرضا نعیمی، بهزاد صدیقی، جواد عاطفه، رحیم رشیدیتبار، آرام محضری، شهرام احمدزاده، ندا قربانیان، سمیه نصرالهی، مریم منصوری.
سوم آذر ماه یکهزار و چهارصد و یک»
ارسال نظرات