تریبون آزاد: دروغ و فریب، ابزار اصلی رژیم اسلامی از آغاز تا امروز

دیدگاه‌ها در تریبون آزاد هفته

تریبون آزاد: دروغ و فریب، ابزار اصلی رژیم اسلامی از آغاز تا امروز

با کشته شدن قاسم سلیمانی که نقش هماهنگ‌کننده نیرو‌های ضد اسرائیلی را در منطقه بازی می‌کرد، ایران عملاً در منطقه دیگر نقش تأثیرگذار خود را از دست داد و شعار اگر در سوریه نجنگیم باید در مرزهایمان بجنگیم به فراموشی سپرده‌شده.

تریبون آزاد هفته متعلق به خوانندگان است. تنها محدودیت انتشار مطالب در این بخش قوانین کانادا و همچنین اساسنامه‌ای است که برای این بخش تدوین و اعلام شده است.

فیروز نیکخواه

از فردای به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی رهبران و در رأس آن‌ها خمینی حیله‌گر با تجربه شعارهای راهبردی متعددی را برای بقاء رژیم ضد ایران و ایرانی مطرح کردند. در ابتدا در آن جو پرالتهاب و به پشتیبانی میلیونی مردم متوهم، خمینی گفت: «ملی‌گرایی ضداسلام است». با توسل به همبن شعار رهبران و گردانندگان حکومت در طی این ۴۳ سال گذشته با اقدامات ضدملی منابع ایران را به تاراج برده و محیط‌زیست ما را به نابودی کشانده‌اند. دومین شعار خمینی با شروع جنگ و برای بقاء حکومت، شعار، «جنگ نعمت است بود». او با این شعار سرمایه‌های مادی و انسانی را درگیر جنگی خانمان‌سوز کرد که هنوز مردم ایران دارند تاوان آن را پس می‌دهند. بعد از آزادسازی خرمشهر، خمینی و سایر رهبران وقت، با کوبیدن بر طبل جنگ، شعار راهبردی دیگری را با این مضمون که، «راه قدس از کربلا می‌گذرد» را بر اذهان مستولی کردند که تا به امروز خسارات جبران‌ناپذیری به کشور زده است.

با آغاز بهار عربی که از کشورهای شمال آفریقا آغاز گردید، کشورهای بسیاری در این مناطق با تغییر رژیم روبرو شدند. این خیزش فراملی درنهایت در سال ۲۰۱۱ به سوریه رسید و مردم آنجا با راه‌پیمایی‌ها و اعتراضات گسترده خواهان کناره‌گیری بشار اسد شدند. در ابتدا بشار اسد خواست به‌طور مسالمت‌آمیز قدرت را واگذار کند، ولی جمهوری اسلامی با گسیل نیرو‌های نظامی و دلارهای نفتی، اسد را از کناره‌گیری منصرف و اقدام به سرکوب مخالفین او کرد. جمهوری اسلامی برای توجیه این لشگر کشی، با شعارهای آزادی قدس و نابودی اسرائیل که زمانی خمینی مطرح کرده بود به میدان آمد و با هدف ایجاد یک قدرت شیعی در منطقه عملاً خود را درگیر یک جنگ فرسایشی کرد. در آن زمان که ایران هنوز از وضع اقتصادی نسبتاً خوبی برخوردار بود، روشنفکران و مردم اعتراضات محسوسی به این درگیری فرامرزی از خود نشان ندادند. مداخله ایران در سوریه چون همخوانی با منافع استراتژیک روسیه در سوریه داشت (حفظ بنادر استراتژیک طرطوس و لاذقیه در دربای مدیترانه)، به نظر می‌رسد محرک این ماجراجویی جمهوری اسلامی در سوریه، روسیه باشد که با بهره‌برداری و شناخت از ایدئولوژی حاکمان ایران خواسته با هزینه‌های ایران از منافع خود در منطقه حفاظت کند. این نتیجه‌گیری نه بر اساس اسناد و مدارک که قابل‌دسترس نیست، بلکه بر اساس همسویی منافع استراتژیک روسیه با تفکر ایجاد حلال شیعی جمهوری اسلامی قرارگرفته است.

با سنگین شدن هزینه‌های حضور ایران در سوریه، و انتقادهایی که از هر سو به‌ویژه توسط مردمی که زیر بار تحریم‌ها قرار داشتند، شعار آزادی قدس به‌تدریج کمرنگ گردید استراتژیست‌های جمهوری اسلامی برای موجه جلوه دادن هزینه کردنشان از جیب مردم به فکر طرح شعار راهبردی دیگری جهت توجیه مداخلاتشان در سوریه افتادند. آن‌ها در آن شرایط شعار «اگر در سوریه نجنگیم باید در مرزهای ایران بجنگیم» را طرح و بر سر زبان‌ها انداختند. این شعار تا سال‌های اخیر نیز کاربرد داشته و دستمایه اصلی توجیه برای روشنفکران به‌ویژه چپ‌های حامی روسیه (شوروی به‌زعم آن‌ها) در داخل و خارج از ایران بکار گرفته می‌شد. با دخالت علنی روسیه در جنگ سوریه و تثبیت دولت بشار اسد و تأمین منافع استراتژیک روسیه، دیگر دلیلی برای حضور نیروهای جمهوری اسلامی در سوریه وجود نداشت. در این زمان بود که روسیه با توصیه و اصرار خواهان خروج ایران از سوریه شد و چون حاکمان ایران زیر بار این خروج مفتضح و بی‌نتیجه نمی‌رفتند، روسیه برای فشار بر ایران روابط خود با اسرائیل را ارتقا بخشید و شروع به همکاری‌های امنیتی با اسرائیل نمود و تا جایی پیشرفت که اعلام کرد روابط ما با اسرائیل استراتژیک است. در حالیکه داشتن روابط استراتژیک با ایران را منکر گردید. دلیل این تغییر موضع روسیه روشن است. روسیه برای حفظ بنادر مذکور و دسترسی به آب‌های مدیترانه نیازمند همکاری‌های اسرائیل که در موقعیت بر‌تر نسبت به ایران قرار دارد، است. نتیجه این رویداد‌ها گرم شدن روابط روسیه و اسرائیل و تحمیل خسارات عظیم مالی و نیروهای انسانی به جمهوری اسلامی بوده است.

گسترش روابط روسیه و اسرائیل منجر به همکاری‌های امنیتی روسیه و اسرائیل شد و از آنجائی که روسیه اطلاعات محرمانه از مواضع ایران در اختیار داشت، اسرائیل به‌راحتی قادر گردید به‌کرات مواضع نیروهای ایرانی را هدف جنگنده‌های خود قرار داده و ایران را عملاً در آنجا زمین‌گیر کند.

با کشته شدن قاسم سلیمانی که نقش هماهنگ‌کننده نیرو‌های ضد اسرائیلی را در منطقه بازی می‌کرد، ایران عملاً در منطقه دیگر نقش تأثیرگذار خود را از دست داد و شعار اگر در سوریه نجنگیم باید در مرزهایمان بجنگیم به فراموشی سپرده‌شده.

در طی سال‌های اخیر و با اوج‌گیری اعتراضات داخلی به هزینه‌های کلانی که جمهوری اسلامی در لبنان، سوریه، عراق، یمن و برخی کشورهای بر مردم ایران تحمیل کرده، به دلیل فساد افسارگسیخته هیئت حاکمه، بی‌ارزش شدن پول ملی، تورم کمرشکن ووو…، دیگر شعارهای قبلی کارایی‌های خود را ازدست‌داده‌اند. حکومت ناتوان از حل مشکلات ناشی از تفکرات ایدئولوژیک و شعارهای فریبکارانه، در آستانه فروپاشی قرار گرفته است. اکنون حاکمان ایران متوسل به شعار جدیدی شده‌اند، با این مضمون که اگر این حکومت سقوط کند ایران تجزیه می‌شود. متأسفانه و مطابق روال گذشته چپ‌هایی که هنوز در پشت دیوار آهنین بسر می‌برند و جهان را دوقطبی ارزیابی می‌کنند، این شعار را در بوق و کرنا کرده و مخالفان جمهوری اسلامی را به سکوت دعوت می‌کنند. غافل از اینکه خود جمهوری اسلامی طی این ۴۳ سال گذشته با پیش بردن سیاست خودی و غیرخودی عملاً مردم این سرزمین که حافظ یکپارچگی ایران طی هزاران سال بوده‌اند را تجزیه کرده است.

رهبران جمهوری اسلامی از ابتدای به قدرت رسیدن کشور مستقلی بنام ایران را به رسمیت نشناختند. خمینی از همان ابتدا همواره امت اسلام را بر ایران اسلامی ترجیح می‌داد و همواره به‌طور تاکتیکی از ایران به‌عنوان یک کشور یاد می‌کرد و نه به‌عنوان سرزمین ما ایرانیان.

اکنون با توجه به وطن‌پرستی اغلب ایرانیان، چه در داخل و چه بیرون از مرزها، جمهوری اسلامی تلاش دارد با توسل به خطر تجزیه ایران همه را ساکت کند و به حکومت ایران بربادده خود ادامه دهد. گرچه با توجه به خواست اسرائیل و همسایگان مدعی داشتن هم‌زبانان خود در ایران و بخصوص سرکوب اقوام مختلف ایرانی توسط جمهوری اسلامی، خطر تجزیه بالقوه وجود دارد. ولی سؤال اساسی از حاکمان جمهوری اسلامی این است که؛ اگر شما علاقه‌مند به حفظ یکپارچگی ایران هستید و می‌خواهید مردم هم به این خواست ملی ارج بگذارند، آیا حاضرید در سیاست خارجی خود تجدیدنظر کنید؟ آیا حاضرید، منابع و ثروت‌های ایران را صرف مردم خود این سرزمین کنید؟ آیا حاضرید سیاست و اقتصاد را ‌به دست انسان‌های با سواد و کاردان بسپارید؟ آیا حاضرید دست از سیاست‌های کلان تخریب محیط زیست این سرزمین بردارید؟ آیا حاضرید چپاولگران ثروت‌های این ملت که مناصب قدرت را قبضه کرده‌اند به پای میز محاکمه کشیده شوند؟ آیا حاضرید دست از تجویز ایدئولوژی ۱۴ قرن پیش به جوانان دست برداشته و با جهان هماهنگ شوید؟ آیا حاضرید به همان قانون اساسی خودتان عمل کنید؟

آن‌ها می‌گویند ما به‌هیچ‌وجه حتی به یک مورد از موارد بالا عمل نمی‌کنیم و شما هم باید با همین وضع موجود و این کاستی‌ها بسازید زیرا اگر ما نباشیم ایران تجزیه می‌شود. این نشان می‌دهد این حکومت اصولاً دغدغه تجزیه ایران را ندارد و تنها هدفش از طرح شعار «خطر تجزیه ایران» تاکتیکی است تا بتواند به استمرار نظام ضد ایران و ایرانی خود ادامه دهد. حاکمان جمهوری اسلامی باید بدانند که در هیچ کجای دنیا و در هیچ مقطع تاریخی تا اکثریت مردم کشوری پشتیبان حکومتش نباشند، صرفاً با توسل به ارتش و اسلحه نمی‌شود از تجزیه سرزمینی جلوگیری کرد. برای دشمنان یکپارچگی ایران، اراده حفظ تمامیت ارضی اکثریت مردم این سرزمین عامل بازدارنده است و نه قدرت نظامی.

 

در این رابطه بیشتر بخوانید:

تریبون آزاد: آیا تجربه حکومت مذهبی امری اجتناب‌ناپذیر بود؟
مروری کوتاه بر چرایی شکل‌گیری حکومت اسلامی در ایران

 

ارسال نظرات