آیا مبارزه چاله‌میدانی با دیکتاتوری به سود جنبش آزادیخواهی است؟

آیا مبارزه چاله‌میدانی با دیکتاتوری به سود جنبش آزادیخواهی است؟

توسلِ دروغین به اخلاق و معیارهای اخلاقی برای سرکوب زن و مرد و دختر و پسر طی نزدیک به ۴۴ سال واکنشی در جامعه ایجاد کرده که می‌تواند قابل‌درک باشد، به‌ویژه میان نسل جوان و نوجوان.

سردبیر

این گروه که از یک‌سو زندگی و آینده خود را باوجود سیستمی به‌شدت فاسد، تباه می‌بیند و از سوی دیگر شاهد جانماز آب‌کشیدن آقایان است برای نشان دادن اعتراض خود گاه به واژه‌های رکیکی پناه می‌برد که عرف و بدنه جامعه آن‌ها را دور از شأن زن و مرد ایرانی می‌داند. اینکه آیا استفاده از این زبان در اعتراضاتِ داخل کشور شایسته است یا خیر بحثی است که شروع‌شده و احتمالاً ادامه خواهد داشت و باز هم احتمالاً این بحث‌ها تأثیری بر روش برخورد جوانان و استفاده آن‌ها از واژه‌های خاص در بیان اعتراض‌شان تأثیری نخواهد داشت.

اما مشکلی که امروز در برخی از فعالیت‌های اعتراضی در کانادا و اروپا و آمریکا با آن روبرو هستیم این است که گروهی کوچک و پرسروصدا فرهنگ و ادبیات چاله‌میدانی را علیه مخالفان استبداد داخلی به کار می‌گیرد.

در هفته‌های اخیر، به موازات گسترش سرکوب‌ها و محدودتر شدن اعتراضاتِ خیابانی در داخل، شاهد رشد برخوردهای چاله‌میدانی در حاشیه‌ی اعتراضات خارج کشور هستیم. درحالی‌که تا دیروز این چاله‌میدانی‌ها ظاهراً رژیم را نشانه گرفته بودند امروز آشکارا افراد و گروه‌ها و حتی شاخص‌ترین چهرهای اعتراضات خارج از کشور را هدف گرفته‌اند.
شاید در نگاه اول لات‌بازی‌های این گروه کوچک در برابر جمعیت‌های ده‌ها هزار نفری معترضان در خارج از کشور بی‌تأثیر و غیرمهم به نظر بیاید اما واقعیت این است که تجربه فعالیت‌های اجتماعی نشان از اهمیت و تاثیرگذاری جدی و منفی این رفتارها دارد. فرهنگ چاله‌میدانی که استفاده از واژه‌های رکیک و فحش و ناسزا بخشی از آن است دست در دست فرهنگ اتهام‌زنی‌هایِ بی‌پایه و غیر مستند فضایی بوجود می‌آورد که
۱) به جو عدم اعتماد به افراد فعال دامن می‌زند و آن‌ها را ناگزیر به کناره‌گیری از میدان مبارزه می‌کند و

۲) دیر یا زود بخشی از بدنه اعتراضات را که این فرهنگ را جدا از فرهنگ جمهوری اسلامی و حاکمان آن نمی‌داند، از حضور در میدان مبارزه فراری می‌دهد.

گریزاندن این دو دسته دو نتیجه به‌شدت منفی در پی دارد:
الف) وقتی‌که افراد فعالِ سالم به ترک میدان واداشته می‌شوند جای آن‌ها را بخشاً نیروهای ضعیف‌تر و حتی هم‌فرهنگان جمهوری اسلامی می‌گیرند که به دلیل اشتراک  در بی‌‌فرهنگی با رژیم حاکم، به‌هیچ‌وجه در جایگاه رهبری فعالیت‌های مبارزاتی نیستند.

ب) گروهی که به دلیل برخوردهای چاله‌میدانی همان گروه قلیل، از بدنه جنبش مبارزاتی – حمایتی حذف می‌شوند نیز تأثیر بسیار مهمی دارند. اتفاقاً همین گروه که درواقع قشر میانی جامعه است، حضورش باعث گسترده‌ و مردمی شدن فعالیت‌ها و راهپیمایی‌ها است و عدم حضورش سبب می‌شود تا دوباره فعالیت‌های خارج از کشور به گروهی کوچک محدود شود.

هر دو این روند‌ها چرخه معیوبی را شکل می‌دهد که نتیجه آن محدود‌تر و غیرخلاق‌تر شدن فعالیت‌ها و در نتیجه کم‌اثرترشدن آن‌ها در خارج از کشور است. روشن است همان‌طور که راهپیمایی‌های ۵۰هزارنفری در تورنتو و صدهزارنفری در برلین به معترضان در داخل امید و انرژی می‌بخشد، وجود حامیان کم‌شمار روی انگیزه مبارزان خط مقدم نقش مثبت نخواهد داشت.

راه چاره چیست؟ این نکته روشن است که گروه کوچک دارای فرهنگ چاله‌میدانی را نمی‌توان تغییر داد. اما می‌توان آن‌ها را ایزوله کرد و نشان داد که رفتارهایشان در جمع بزرگ مردم و جامعه به‌هیچ‌وجه پذیرفته نیست.
در ایزوله شدن این رفتارها موضع‌گیری چهره‌هایی که این افراد خود را به آن‌ها منتسب می‌کنند، به‌علاوه‌ی برخورد شفاف چهره‌های شاخص اعتراضات تنها راه کم‌اثرتر کردن این رفتارها است.
البته هرکدام از ما مسئولیم به شکلی از اشکال که تنش‌برانگیز نباشد مخالفت خود را با این رفتارها نشان دهیم وگرنه آن‌ها پیروز میدان خواهند شد یا دستِ کم روند شکست استبداد داخلی را آهسته‌تر می‌کنند.

ارسال نظرات