مذاکرات وین و بدترین سناریوی ممکن!

مذاکرات وین و بدترین سناریوی ممکن!

مقام‌های آمریکایی از وجود ضرب‌الاجلی نانوشته برای به نتیجه رسیدن مذاکرات ایران با طرف‌های برجام در وین سخن می‌گویند. آن‌ها بدون آنکه روز خاصی را مشخص کنند، نسبت به محدودیت زمان برای دستیابی به توافق، پی‌درپی هشدار می‌دهند.

احمد زیدآبادی

مقام‌های روسی اوایل ماه فوریه را تاریخ نهایی معقولی برای امضای توافق اعلام کرده‌اند، بنابراین ضرب‌الاجل نانوشتۀ طرف‌های غربی به نظر می‌رسد از ۲۲ بهمن یعنی چهل و سومین سالگرد پیروزی انقلاب ۵۷ فراتر نباشد.

گرچه این نوع ضرب‌الاجل‌ها در صورت پیشرفت مذاکرات همواره قابل تمدید است، اما به‌عنوان نوعی سناریوسازی می‌توان فرض کرد که ۲۲ بهمن، ضرب‌الاجل مذاکرات به سر رسد و ایران و طرف‌های غربی برجام نیز با اصرار بر مواضع خود و پرهیز از هرگونه نرمش و انعطاف، شکست نهایی و قطعی مذاکرات را اعلام کنند.

به فرضِ شکست مذاکرات، سناریوهای گوناگونی قابل‌تصور است و بسته به نوع رفتاری که ایران و کشورهای مقابلش ازآن‌پس در پیش خواهند گرفت، درجۀ خطر هر یک از این سناریوهای خیالی متفاوت خواهد بود.

در این میان اما بدترین و خطرناک‌ترین سناریوی قابل‌تصور چه می‌تواند باشد؟

به نظر من شاید به جز برخی محافل اسرائیلی، سایر طرف‌های درگیر در ماجرای هسته‌ای ایران هنوز در بارۀ ابعاد خطرات و تهدیداتِ بدترین سناریوی ممکن به‌دقت نیندیشیده باشند زیرا احتمالاً وقوع آن را بسیار دور از ذهن و کاملاً بعید می‌دانند.

مروری بر حوادثِ آغازینِ جنگ‌های اول و دوم جهانی و وقایع منطقۀ خاورمیانه در چند دهۀ اخیر اما نشان می‌دهد که در دوره‌های اوج‌گیری بحران‌ها، خطرناک‌ترین سناریوها همواره در کمین نشسته‌اند و تصمیم‌گیران سیاسی خوش‌خیال و غفلت‌زده را ناگهان به دام خود می‌اندازند. بدبختانه برخی بحران‌های بین‌المللی بنا به سرشت‌شان پیش‌رونده و اوج‌گیرنده‌اند و فقط در مراحل خاصی از روند خود قابل‌کنترل یا پیشگیری‌اند. اگر از آن مراحل عبور کنند، رفتار آن‌ها مانند ماشینِ از کنترل خارج شده‌ای در سراشیبی کوهستان است که در مسیر خود هر چیزی را زیر می‌گیرد و به هر مانعی برمی‌خورد بدون آنکه راننده بر هدایت و توقف آن تسلطی داشته باشد.

با این وضع، به فرضِ شکست قطعی مذاکرات وین، بدترین و خطرناک‌ترین سناریوی ممکن چه ابعادی خواهد داشت؟

بعد از شکست فرضی مذاکرات، در گام نخست قاعدتاً طرف غربی بر دامنۀ تحریم‌های اقتصادی و فشارهای سیاسی علیه جمهوری اسلامی خواهد افزود. تأثیر روانی این اقدام، نومیدی توده‌ی مردم از بهبود شرایط اقتصادی و در نتیجه کاهش شدید ارزش پولی ملی و اوج‌گیری قیمت‌هاست که این نیز به نوبه‌ی خود بر شدت نومیدی و نارضایتی تودۀ مردم می‌افزاید و آن‌ها را به سمت اعتراض‌های ناگهانی و سازمان‌نیافته سوق می‌دهد.

در چنین فضایی، جمهوری اسلامی که خود را ازهرجهت تحت‌فشار کشورهای مخالف خود می‌بیند، هرگونه اعتراضی را به معنای «زمینه‌سازی برای تأثیرگذاری فشارهای دشمن و بازی در زمین آن» تعریف و آن را ممنوع اعلام می‌کند. اعلام این ممنوعیت اما به‌خودی‌خود، معمولاً مانع بروز اعتراض‌های لفظی و عملی نیروهای ناراضی نمی‌شود و به همین جهت، برای آنکه جنبۀ عملی و اجرایی به خود گیرد، اقداماتی چون اعلام شرایط فوق‌العاده یا امنیتی کردن شدید فضا و سرکوب سرسختانۀ هر نوع اعتراضی در هر سطحی را ضروری می‌سازد.

بسته‌شدن روزنه‌های تنفس سیاسی و امنیتی شدنِ کاملِ فضا، علاوه بر آنکه سبب انباشت و تراکم خشم و نارضایتی مردم ناراضی می‌شود، انزوای بی‌سابقۀ بین‌المللی و فشارهای همه‌جانبۀ ناشی از آن را نیز به همراه می‌آورد و عملاً به مشروعیت نظام حاکم چنان آسیب می‌رساند که گروه‌های معارض آن حتی با مشی تروریستی، موقعیت تازه‌ای پیدا می‌کنند. هرگونه تحرک گروه‌های مسلحِ تروریستی طبعاً سطح خشونت‌های متقابل را چنان افزایش می‌دهد که روانِ جمعی جامعه را به نقطه‌ی انهدام می‌رساند و آنان را در کنارِ تلاش برای فرار بی‌وقفه از کشور، در منجلابی از ترس و وحشت و یأس و سرخوردگی و یا عصیانِ غریزی و کور ناشی از این امور غرق می‌سازد. چنین اتفاقی در مراحلی از بحران سوریه نیز کم‌وبیش رخ داد و برخی از زیرشاخه‌های سازمان تروریستی القاعده در مقابله با رژیم بشار اسد از حمایت‌های بین‌المللی برخوردار شدند.

در حوزۀ خارجی اما وضع از این هم وخیم‌تر می‌شود. قاعدتاً جمهوری اسلامی در برابر تشدید فشارهای اقتصادی و دیپلماتیک بیکار نمی‌نشیند و در کنارِ پیشبرد سریع‌تر برنامۀ اتمی و موشکی و پهپادی خود، به مسلح کردن نیروهای متحد و نیابتی خود در منطقه نیز شتاب می‌بخشد. این مسئله بخصوص واکنش اسرائیلی‌ها را برمی‌انگیزد و آن‌ها را به استفاده صریح‌تر از زبان تهدید نظامی در برابر ایران ترغیب می‌کند. جمهوری اسلامی هم به‌نوبه‌ی خود در برابر زبان تهدیدآمیز اسرائیلی‌ها سکوت نمی‌کند و بحث مقابله‌به‌مثل و حتی نابودی اسرائیل را در صورت برخورد نظامی بین دو کشور به‌صراحت پیش می‌کشد.

این نوع تهدیدهای متقابل، تمام فضای منطقه و جهان را به‌شدت ملتهب می‌کند و خواسته و ناخواسته هر دو طرف را به سمت تمهیداتی برای برخورد عملی در روز مبادا سوق می‌دهد.

در این میان، اسرائیلی‌ها بحث استفاده از تسلیحات متعارف را برخورد با ایران به‌تدریج به سمت استفاده از تسلیحات غیرمتعارف سوق می‌دهند و با وخیم‌تر شدن اوضاع، از اشاره به استفاده از زرادخانۀ اتمی خود در برابر ایران هم خودداری نمی‌کنند.

چنین تهدیدی سایۀ وحشت بر خاورمیانه را چندان پررنگ می‌کند که سیل مهاجرت از هر سو به سمت اروپا و اقیانوسیه تشدید می‌شود و بحرانِ انسانی بی‌سابقه‌ای را در این دو قاره پدید می‌آورد.

هر سطحی از عقل سلیم حکم می‌کند که در هر یک از مراحل تشدید این بحران، قدرت‌های جهانی برای مهار و کنترل آن وارد عمل شوند؛ اما چون در اینجا فرض بر رخ‌دادن بدترین سناریو است، داستان می‌تواند بدین ترتیب ادامه یابد که ارادی یا غیرارادی ناگهان فتیلۀ جنگ روشن شود.

جنگ با حملۀ جنگنده‌ها و پهپادها و پرتاب موشک‌ها آغاز می‌شود. ایران چنانچه بارها اعلام کرده است، هر نقطۀ نظامی یا اقتصادی مربوط به اسرائیل و حامیان منطقه‌ای و بین‌المللی آن را که در تیررس موشک‌ها و پهپادهای آن قرار داشته باشند، هدفی مشروع برای حملات خود می‌داند. از آن طرف، نیروهای آمریکا در منطقه برای حمله به منشأ پرتاب موشک‌ها و پرواز پهپادها وارد عمل می‌شوند و اسرائیل هم در صورت واردشدن ضربه‌ای جدی به آن، فوری به تهدید استفاده از سلاح‌های اتمی خود رو می‌آورد و چه‌بسا آن‌طور که شلدون آلدلسون در سال ۱۹۱۳ پیشنهاد کرده بود، برای هشدار به تهران، ابتدا یکی از بمب‌های هسته‌ای خود را در کویر مرکزی ایران منفجر کند…

بدترین سناریو در صورت شکست مذاکرات چیزی شبیه این است! چه کسی برپایی چنین جهنم خانمان‌سوزی را می‌پسندد؟

احمد زیدآبادی
احمد زیدآبادی
برچسب ها:

ارسال نظرات