توضیح «هفته»: بخش یادداشت نظر شخصی نویسندگان است. انتشار آنها به معنای تایید یا رد آن محتوی یادداشت نیست.
احمد زیدآبادی|
محمود عباس (ابومازن) رئیس دولت خودگردان فلسطین در جریان مصاحبهی مطبوعاتی مشترکش با اولاف شولتس صدراعظم آلمان با مشکل روبرو شد.
عباس که بهمنظور جلب حمایت دولت آلمان از مسئلهی فلسطین به آن کشور سفرکرده بود، در مصاحبهی مطبوعاتیاش، مورد پرسش «تحریکآمیز» یکی از خبرنگاران قرار گرفت و کنترل خود را بر زبانش از دست داد!
خبرنگار از ابومازن پرسید که بعد از گذشت پنجاه سال از حادثهی مونیخ آیا زمان آن فرا نرسیده است که او بهعنوان رهبر فلسطینیها از آلمان و اسرائیل عذرخواهی کند؟ اشارهی خبرنگار به حملهی چریکهای وابسته به سازمان سپتامبر سیاه بود که در سال ۱۹۷۲ در جریان بازیهای المپیک تابستانی مونیخ به محل اقامت ورزشکاران اسرائیلی در آن شهر حمله کردند و شماری از آنها را گروگان گرفتند.
هدف چریکها، مبادلهی گروگانها با تعداد قابلتوجهی از فلسطینیهای زندانی در اسرائیل بود. دولت وقت اسرائیل اما خواستهی آنها را نپذیرفت و به محل گروگانگیری حمله کرد. نتیجهی این حمله فاجعهبار بود. گروگانها به همراه تعدادی از چریکها کشته شدند. اسرائیل دیگر افراد دخیل در این گروگانگیری را مورد تعقیب قرار داد و تکتک آنها را شکار کرد.
ابومازن که از پرسش خبرنگار آشکارا به خشم آمده بود، در پاسخ او گفت؛ در طول پنجاه سال گذشته، دولت اسرائیل پنجاه بار علیه مردم فلسطین دست به هولوکاست زده است. ظاهراً ابومازن فراموش کرده بود که اسرائیل و کشورهای حامی آن در جهان غرب نسبت به واژهی «هولوکاست» بیاندازه حساسیت دارند و از همین رو، این واژه را در وصف حملات اسرائیل علیه مردم فلسطین چندین بار تکرار کرد.
اولاف شولتس از شنیدن این واژه از دهان ابومازن چهره در هم کشید، اما مانند افراد غافلگیر شده واکنشی به آن نشان نداد.
بلافاصله پس از پایان مصاحبه، احزاب مختلف حاکم بر اسرائیل بهتندی نسبت به سخنان ابومازن واکنش نشان دادند و ضمن معرفی عباس بهعنوان «منکر هولوکاست» از غافلگیری شولتس در برابر او بهسختی انتقاد کردند.
اولاف شولتس هم برای محکومکردن اظهارات ابومازن تأخیر را جایز ندانست و پس از آن مقامهای اتحادیهی اروپا نیز با او همراه شدند.
در اسرائیل اما غوغا بالا گرفت. رهبران اسرائیل برای تقبیحِ سخنان ابومازن با یکدیگر به مسابقه برخاستند و شماری از راستگرایان خواستار قطع تماس با او از سوی مقامهای دولتی شدند.
در این میان، ابومازن هم با درماندگی ابتدا اعلام کرد که هرگز منکر هولوکاست نشده و چون این سخن اسرائیلیها را راضی نکرد، با صدور بیانیهای هولوکاست را بزرگترین جنایت تاریخ خواند.
شاید در بینِ شهروندان غربی واکنش به اظهارات ابومازن طبیعی جلوه کند، بخصوص برای آنان که با ابعاد فاجعهی هولوکاست آشنایند و باتوجهبه زمینههای یهودستیزی بین نیروهای افراطی نژادپرست از تکرار آن فاجعه احساس وحشت میکنند.
در چشم یک شهروند خاورمیانه یا دنیای اسلام اما واکنش خشمگینانه به جملهای که نه انکار هولوکاست بوده و نه آن فاجعه را کماهمیت نشان داده است، اقدامی هیستریک و غیرقابلهضم است و معنایی جز حساسیت خارقالعاده نسبت به رنج یهودیها در گذشته و بیتفاوتی نسبت به رنج فلسطینیها در حال حاضر ندارد.
هنگامی که موضوع کتاب آیههای شیطانی سلمانی رشدی نیز در چنین محیطی وسط میآید وضع برای بسیاری از مسلمانان بغرنجتر میشود. گر چه مجموعهی دنیای اسلام با فتوای قتل رشدی و بخصوص ترور وی همراهی نکرد و جمعی از مسلمانان در محکومیت آن، مواضع صریح و شدیدی در پیش گرفتند، اما کمتر کسی در بین پیروان پیامبر اسلام یافت میشود که کتاب آیههای شیطانی را خوانده باشد و آن را توهینآمیز نیافته باشد.
یک مسلمان عادی در گوشهای از خاور نزدیک یا شرق دنیا از خود میپرسد که چگونه رهبران کشورهای غربی توهین به پیامبر اسلام را بخشی از «حق آزادی بیان» اتباع و شهروندان خود به شمار میآورند و آن را امری طبیعی میدانند؛ اما حتی اشاره به هولوکاست بهقصد مقایسهی آن با سرکوب فلسطینیها را غیرقابلتحمل اعلام میکنند و کمترین تحمل و مدارایی در این مورد را جایز نمیدانند!
همینطور چگونه است که کشورهای اروپایی و آمریکا، نسبت به رنج و مشقت یهودیان در اردوگاههای کار اجباری نظام هیتلری که میلیونها تن از آنان را به شیوهای غیرانسانی و وحشیانه، طعمهی مرگ و کورههای آدمسوزی کرد، بهدرستی حساسیت نشان میدهند، اما در مقابل ۷۰ سال آوارگی و زندگی فلسطینیها در اردوگاههای پراکنده و یا محاصره کردن شهرهای آنان در کرانهی باختری توسط شهرکهای یهودینشین و تبدیل کردن نوار غزه به بزرگترین زندان جهان، چندان برانگیخته نمیشوند تا حداقل با تحمیل فشاری به اسرائیل، راهحلی برای این معضل ماندگار دنیای معاصر پیدا کنند؟
دولت اسرائیل بخصوص احزاب راستگرای قومی و افراطی آن، عملاً خود را در پشت سپرِ فاجعهی هولوکاست و ماجرای یهودستیزی تاریخی، پنهان کردهاند تا هر نوع ظلم و اجحاف علیه مردم بومی سرزمین فلسطین را توجیه و یا از مرکز توجه افکار عمومی دور کنند.
جهان غرب نیز به طور یکپارچه به این داستان کمک میکند و برخی محافل متنفذ در آنجا هر روز دامنهی مفهومی یهودستیزی را چنان گسترش میدهند که هر نوع انتقاد از رفتار دولت اسرائیل را نیز شامل شود!
از نگاه یک مسلمان شرقی این رفتار، بهکارگیری معیارهای دوگانه و ازهرجهت ریاکارانه است و به همین موضوع، بدبختانه زمینه را برای نفی اصالت مبانی «حقوق بشر جهانی» از سوی مسلمانان تندرو و بنیادگرا و تأثیر ادعاهای آنان بر مردم معمولی فراهم میکند.
به ادعای بنیادگرایان، عملکرد تبعیضآمیز دنیای غرب در برابر یهودستیزی و اسلامستیزی و یا ستم به یهودیان در مقایسه با ستم به عربهای مسلمان در فلسطین، به معنای عدم باور و پایبندی آنان به حقوق بشر و در نتیجه عدم اصالت مقولهای به این اسم است.
آنها باتکیهبر این نوع مباحث سفسطهآمیز، بحث حقوق بشر را ابزارِ ساخته و پرداختهی دنیای غرب برای تحمیل فرهنگ و سلطهی سیاسی خود بر سایر نقاط جهان معرفی میکنند و ضمن بیاعتبار کردن این مفهوم، خودشان را هم از رعایت هر سطح از قید و بندهای حقوق بشری آزاد میسازند.
مخاطب عادی آنها با شنیدن این قبیل حرفها اگر هم کاملاً تحتتأثیر قرار نگیرد، گیج و مردد میشود و موضوع حقوق بشر را از جنس موضوعی پیچیده و غیرقابلفهم بهحساب میآورد. تااندازهای به همین دلیل، در دنیای اسلام رعایت موازین حقوق بشر به خواست اصلی و عمومی مردم تبدیل نمیشود.
خلاصه آنکه در بیالتفاتی مردم خاورمیانه به موازین حقوق بشر، سیاست کشورهای غرب نقش بزرگی بازی میکند. این معضل فقط با حل مسئلهی فلسطین به صورتی عادلانه و یا حداقل متوازن قابلرفع است. چنانچه مسئلهی فلسطین با راه حلی قابلقبول خاتمه یابد، بحث یهودستیزی هم کمرنگتر میشود و آنگاه دنیای غرب هم از بهکارگیری معیارهای دوگانه در این مورد تا اندازهی زیادی خلاص خواهد شد.
احمد زیدآبادی
احمد زیدآبادی روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی ساکن تهران است که با رسانههای گوناگون همکاری دارد. یادداشتهای زیدآبادی از آغاز سال ۲۰۲۱ به طور ثابت و یک هفتهدرمیان درباره مهمترین مسایل مطرح سیاسی ایران، در هفته منتشر میشود. |
ارسال نظرات