داستان کوتاه قهوه تلخ
سرش را به عقب برگرداند و گفت: همین پشت، توی همین انبار چوب میخوابیدم. گاهی چیزی میخوردم، گاهی هم ر...
در «سایه تاریک کاجها»، میتوانید انسانی را مشاهده کنید که گویا رخوت سنگینی در برابر موقعیتهای زندگی دارد. انسانی که تنهایی و ترسش هر دو پنهان است. و این پنهان کاری به شخصیتهای داستان اجازه نمیدهد کنشگری فعالی در جهت فهم بهتر وضعیتشان داشته باشند.
سرش را به عقب برگرداند و گفت: همین پشت، توی همین انبار چوب میخوابیدم. گاهی چیزی میخوردم، گاهی هم ر...
فرامرز اصلانی برایم از سفر میخواند و من به سفر هر روزهام در شهری به وسعت همه دنیا در میان متنوعتر...
دربی 86 پایتخت، یک مسابقه سنتی متداول بین استقلال و پرسپولیس نبود. این دربی در شرایطی برگزار شد که د...
«جنگ امریكایی» (American War) باز هم در صدر پرفروشترین كتابهای كانادا قرار گرفت. نویسنده مصری/كانا...
دکتر سارا مهشید استاد دانشکده بیومهندسی دانشگاه مکگیل دارای مدرک ارشد و دکترای مهندسی مواد از دانشگ...
پشتیبانیِ سازمانِ آموزش و پرورش و یکدندگی کسانی که بردن نامشان سخن را به درازا میکشد. سرانجام گرهه...
من همیشه آگاهانه حاضر نشدم زبان مادری را از دست بدهم. در نهایت چه باقی میماند؟ آنچه میماند زبان ما...
خاما با تصویرسازیهای زنده و شفاف و اشاره به تفاوت زندگی دو قوم کرد و ترک و نحوه زندگی و معیشت روستا...
آگوستین نور را درمییابد و حس میکند شعفی او را فراگرفته است: او به دین مسیحیت ایمان میآورد. پس از ...