داستان کوتاه: «خاک، خاک پذیرنده»
عالیه را که گفت صدایش لرزید، بغضش، ورم گلویش لرزید، یک لایه اشک جلوی چشمهایش لرزید و از پشت اشکها م...
انسان وقتی قسمتهای اساسی روح خود یعنی خود واقعیاش را سرکوب و محو نماید و از رشد بازدارد، به مقدار زیادی با خودش بیگانه و نا آشنا میماند. البته این جریان به مرور و بدون آگاهی صریح خود شخص صورت میگیرد. رفته رفته شخص نسبت به آنچه واقعا میخواهد یا نمیخواهد، نسبت به آنچه دوست دارد، یا دوست ندارد، نسبت به اعتقاداتش، به احساساتش و به طور کلی نسبت آنچه واقعا هست منگ و خرفت میشود.
عالیه را که گفت صدایش لرزید، بغضش، ورم گلویش لرزید، یک لایه اشک جلوی چشمهایش لرزید و از پشت اشکها م...
سه هفته از آمدنمان به ایران میگذشت. کمکم وقت رفتن رسیده بود، که یک شب از نیمه گذشته، مادر در اتاق...
تصویری که سهراب از پدر کینه خواهش ارائه میدهد آن چنان آمیخته به ستایش قدرت اوست که میتواند رنجِ هر...
«آخرین انار دنیا» رمانی به زبان کردی از «بختیار علی»، نویسندهٔ کرد اهل اقلیم کردستان عراق است. این ر...
«زیپو» روایتگر زندگی دختری سیساله است که بعد از شش سال مهاجرت و علیرغم تصمیمش به نیامدن و ندیدن پد...
در یک سوی میدان رستمِ جهان پهلوان قرار دارد که بخشی از منش و شخصیت پهلوانیاش را در نخستین پیشنهاد خ...
آن چه از هولوکاست و از اردوگاههای کار اجباری آلمان نازی میدانستم تصویری بود که در فیلمهای «زندگی ...
کتاب حاوی ترجمه سه نمایشنامه، «در جنگل شهر»، «صدای طبل در شب» و «بعل» از «برتولت برشت» نویسنده و شاع...
سلیم نیساری متولد ۲۱ آذر ۱۲۹۹ در تبریز، استاد ادبیات و حافظپژوه، نسخهپژوه و عضو پیوسته فرهنگستان ز...