دشوار است تصاویر زندانهای سوریه را ببینی و بر درد و رنج عظیم آن مردم بیپناه اشک نریزی.
ضربالمثلی میگوید: حکومت میتواند به سرنیزه تکیه کند اما نمیتواند بر روی سرنیزه بنشیند.
رژیم اسد سالها بر سرنیزه نشسته بود اما با تکیهبر عصای شکستهی روسیه و ایران هنوز برجا بود. تصاویر بیرون آمده از سوریه گوشههایی از ددخویی دستگاه دیکتاتوری را نشان میدهد. واقعاً چطور ممکن است افرادی حاضر باشند چنین توحشی را در حق همنوع خود به کار ببرند؟
روی غمناکتر داستان این است که در کشور خودمان نیز بسیاری از زندانیان در شرایط قرونوسطایی به سر میبرند. فقط از زندانیان سیاسی و عقیدتی صحبت نمیکنم. به دلیل رشد فکری جامعهمان حکومت ایران و هیزمکشان جهنمش دیگر نمیتوانند هر رفتاری که میخواهند با زندانیان سیاسی انجام دهند، گرچه هرجایی که بتوانند باز به شکنجه روحی و فیزیکی متوسل میشوند، همانطور که درباره بازداشتیهای «زن زندگی آزادی» شاهد بودیم.
در سوی دیگر ازآنجاکه هنوز درد و رنج زندانیان عادی به موضوع گسترده افکار عمومی ایرانیان تبدیل نشده، بسیاری از زندانیان عادی ایران در شرایطی وحشتناک به سر میبرند، مشابه آنچه امروز از سوریه میبینیم. گرچه هر از گاهی یک خبر، یک ویدیو یا یک گزارش به بیرون درز میکند اما بیتردید فقط پس از رفتن این دستگاه جهنمی است که ابعاد گستردهی تجاوزات دستاندرکارانش به حقوق انسانهای زندانی را شاهد خواهیم بود.
جمهوری اسلامی هم که سالها با تکیهبر سرنیزه حکومت کرده بود از انتخابات ۱۳۸۸ به بعد و ریزش بزرگ هوادارانش ناگزیر شد بر سرنیزه بنشیند. ناتوانی اپوزیسیون در همراهی باهم ازیکطرف و عدم تمایل جهانی برای بستن بساط جمهوری اسلامی از طرف دیگر، ادامه حیات این رژیم را ممکن کرده است. با تمام اینها این وضعیت نیز ابدی نیست.
این رژیم نهایتاً یا به خواست مردم مبنی بر آزادی و برابری حقوق شهروندان تن میدهد و قدرت را به مردم میدهد یا به شکلی که امروز نمیدانیم به خفت و خواری تمام برچیده میشود.
پایان حکومت فساد، شکنجه و ترور، دیر و زود دارد، سوخت و سوز نه! این پیام تصاویر زندانهای سوریه برای جمهوری اسلامی است.
ارسال نظرات