ج.ا. دیگر با «بمب اتم» هم به ثبات نمی‌رسد

به بهانه آغاز دور جدید مذاکرات اتمی ایران و اروپا

ج.ا. دیگر با «بمب اتم» هم به ثبات نمی‌رسد

مذاکرات هسته‌ای ایران و آلمان، فرانسه، بریتانیا و اتحادیه اروپا دوباره شروع شد. آیا جدال اتمی ایران و اروپا به فرجامی نامیمون نزدیک می‌شود؟ اینکه دقیقا در ذهن «مقامات عالی» رژیم ایران چه می‌گذرد نمی‌دانیم اما تخمین مقام اطلاعاتی فرانسوی خیلی دور از ذهن به نظر نمی‌رسد.

 

نویسنده: خسرو شمیرانی

 

در حاشیه‌ی مذاکرات جاری در ژنو میان ایران و سه کشور اروپایی و نماینده اتحادیه ارویا، یک مقام امنیتی فرانسه گفته است که احتمال ساخت بمب اتمی توسط ایران «یکی از تهدیدهای جدی ماه‌های آینده است».

آیا جدال اتمی ایران و اروپا به فرجامی نامیمون نزدیک می‌شود؟ اینکه دقیقا در ذهن «مقامات عالی» رژیم ایران چه می‌گذرد نمی‌دانیم اما تخمین مقام اطلاعاتی فرانسوی خیلی دور از ذهن به نظر نمی‌رسد.

امروز در ژنو مذاکرات هسته‌ای ایران و آلمان، فرانسه، بریتانیا و اتحادیه اروپا دوباره شروع شد، مذاکراتی که دو دهه است با فراز و نشیب بارها آغاز شده و حتی یک بار هم به نتیجه‌ای به نام «برجام» رسید که دست کم برای مدتی جدال هسته‌ای غرب و ایران را متوقف ‌کرد. اما مدت کوتاهی بعد از اعلام توافق دولت آمریکا تغییر کرد و دونالد ترامپ، رئیس جمهور جدید، سند برجام را پاره و آمریکا را از آن خارج کرد و عملا آن را از معنی تهی ساخت.

به باور بسیاری از تحلیلگران ساخت «بمب اتمی» تنها راه باقی‌مانده در برابر دولت اسلامی است اما آیا این یک راه نجات واقعی است. شواهد و عوامل متعدد نشان می‌دهند که پاسخ این سوال منفی است و از هر نظر برای رسیدن حکومت به آرمش دیر شده است.

زمانی که برجام توافق شد، جغرافیای سیاسی جهان با امروز به شدت متفاوت بود. هنوز جنگ اوکراین شروع نشده بود، اروپا و روسیه روابط اقتصادی گسترده‌ای داشتند و آمریکا روابط کم و بیش عادی با روسیه داشت اما امروز عملا روابط اقتصادی اروپا با روسیه به حداقل رسیده است. از طرف روسیه تهدید‌های اتمی جای روابط را گرفته و از طرف اروپایی آمادگی برای دفاع اتمی آن را جایگزین کرده است.

رابطه با چین هم به دلایل مختلف بویژه به دلیل جدال‌ها بر سر هنگ‌کنگ و دریای چین، به شدت تنش‌آمیزتر شده.

علاوه بر اینها ترامپ که ۲۰۱۸ برجام را پاره کرده بود دوباره به ریاست‌جمهوری انتخاب شده است.

آیا در چنین شرایطی شانسی برای رسیدن به هیچگونه توافق موثری بین ایران و اروپا وجود دارد؟ حتی اگر چنین شانسی وجود داشته باشد آیا اروپا در زیر سایه حکومت ترامپ می‌تواند به توافق خود با ایران پایبند بماند؟

به باور من پاسخ به هر دو سوال منفی است.

به نظر می‌آید شانس هر گونه توافقی میان اروپا و ایران نزدیک به صفر است. اروپا اگر بخواهد وارد تعهدی با ایران بشود و به آن وفادار بماند یا باید دونالد ترامپ را با خود همراه کند و یا بند ناف خود را از آمریکا جدا کند. اینکه نه اروپا و نه هیچ کشور دیگری قادر نیست دونالد ترامپ را به همراهی با خود جلب و قانع کند اظهر من‌الشمس است.  ترامپ در چهار سال دولت اولش و همچنین با گزینش وزار و معانان‌اش در این دوره نشان داده است که مسیرش از همراهی با اروپا نمی‌‌گذرد.

اما فاصله گرفتن از آمریکا چطور؟ این نیز به نظر خیلی غیرمحتمل می‌آید. شاید مهمترین دلیل را بتوان در نبود سیاستمداران قوی در دولت‌های اروپایی جستجو کرد. اروپای امروز فاقد مارشال دو گل، فرانسوا میتران، ژاک شیراک،‌ ویلی برانت، هانس دیتریش گنشر، هلموت کهل، هلموت اشمیت و از این سنخ سیاست‌مدارن است که توانایی پیش‌گرفتن سیاست‌های مستقل را دارا بودند. شاید آخرین سیاستمدار قَدَرِ اروپایی خانم آنگلا مرکل بود که جای خودش را به مردان بی‌خاصیتی همچون اولاف شولتز داد و رفت.

دلیل دیگر این ناتوانی درهم‌تنیدگی اقتصاد اروپا و آمریکا است که اجازه گسست را نمی‌دهد و دلیل بسیار مهم دیگر نیاز استراتژیک اروپا به امنیت است که برای آن هم کاملا به آمریکا متکی است.

با یک سنجش ساده‌ی سود و زیان روشن می‌شود که اروپا قادر به عملی کردن هیچ تصمیم معنی‌داری که اهمیت جهانی داشته باشد نیست، مگر اینکه مورد تایید آمریکا باشد.

اما در سمت ایران چه می‌گذرد؟ ایران عملا جنگ یک ساله‌ی حماس-حزب‌الله علیه اسرائیل را باخته و شاهد آن است که بازوهایش در منطقه کم و بیش از کار افتاده‌اند. از آن طرف در تقابل چند دهه‌ای با اسرائیل هم دچار شکست‌های پیوسته شده و احتمالا امروز به معنای حرف رهبران حزب الله پی برده که بارها گفته بودند: ایران نسبت به قدرت اسرائیل نادان است.

با توجه به این ایران دو انتخاب بیشتر ندارد: ۱. عقب‌نشینی بزرگ در برابر غرب / ۲. آغاز ساخت بمب هسته‌ای.

آخرین عقب‌نشینی استراتژیک ایران را آیت‌الله خمینی انجام داد و از آن با نوشیدن جام زهر یاد کرد. پس از آن اینجا و آنجا عقب‌نشینی‌هایی در کار بوده اما هرگز آقای خامنه‌ای تن به تصمیمی جدی نداده است.

اگر رژیم ایران حاضر به عقب‌نشینی نباشد که احتمالا نیست، چه راهی برایش می‌ماند: تنها راه چاره فرار به جلو و آزمایش بمب هسته‌ای است.

آیا رسیدن ایران به بمب می‌تواند جلوی برایش امنیت بیاورد؟

متاسفانه پاسخ به این سوال کلیدی نیز منفی است. فاکتورهایی که در این امر دخیل هستند جملگی در کفه‌ی زیان جمهوری اسلامی هستند.
۱. روسیه (تنها حامی ایران در تقابل جدی با غرب) درگیر جنگ با اوکراین است که به نمایندگی از غرب می‌جنگد و عملا صددرصد حمایت غرب را دارد و احتمالا ترامپ را دادن امتیازاتی روسیه را خنثی خواهد کرد.

۲. آمریکای ترامپ خواست و آمادگی خود را برای ورود به تنش جدی‌تر با چین نشان داده است و حامی دوم ایران در این نبرد نیز باید به مشکلات خود رسیدگی کند  و چین همواره نشان داده است که هرگز به خاطر ایران وارد تقابل جدی با آمریکا نمی‌شود.

۳. اروپا درماندگی خود را از هرگونه تصمیم‌گیری مستقل نشان داده است و دوره دوم استیصال و انتظار برای رد کردن یک چهار سال دیگر را آغاز کرده است.

۴. اسرائیل بعد از خنثی کردن حزب‌الله و حماس آماده تمرکز بر ایران است و در این راه حمایت بی‌قیدوشرط آمریکا را خواهد داشت.

۵. نفوذ گسترده اطلاعاتی اسرائیل می‌تواند در بزنگاه‌ها تصمیم‌های حکومت ایران را نقش بر آب کند.

۶. شرایط اقتصادی ایران به وخیم‌ترین مرحله در پنج دهه حیات جمهوری اسلامی رسیده است.

۷. دست‌اندرکاران حکومت ایران می‌دانند که برخلاف دوران جنگ عراق، کمتر جوان ایرانی حاضر خواهد بود خود را فدای حکومتی کند که به حداقل‌ خواسته‌هایش احترام نمی‌گذارد و به هر اعتراضش با شلاق و گلوله پاسخ می‌دهد.

 

بر این اساس حکومت ایران نه راه پیش دارد و نه راه پس و دیگر حتی برای اینکه با زور اتمی رای خودش آرامشی نسبی مهیا کند دیر شده است.

این تحلیل به معنای نزدیکی سقوط نظام اسلامی نیست چراکه هیچ‌یک از قدرت‌های تاثیرگذار جهان از اپوزیسیون فعلی در برابر رژیم حمایت نخواهند کرد و اپوزیسیون ناتوان‌تر از آن است که خودش کار را یک سره کند. این ادعا البته بررسی مستقلی می‌طلبد که در مقاله‌ی دیگری ارائه خواهد شد.

ارسال نظرات