دهمین همایش اتحاد جمهوریخواهان ایران شنبه و یکشنبه ۹ و ۱۰ نوامبر ۲۰۲۴ در مونترال برگزار شد. روز شنبه سخنرانیها در دو بخش انجام شد. بخش اول «پیامدهای تشدید بحران سیاست خارجی» عنوان داشت. سخنرانان بخش اول عبارت بودند از:
امیر خدیر، با موضوع جنبش ضد جنگ، نوسازی اپوزیسیون یا هر دو؟
مهدی عربشاهی، با موضوع پیامدهای تشدید بحران سیاست خارجی بر سیاست داخلی،
مینا فخرآور، با موضوع نقش زنان در مناقشات اپوزیسیون و موضعگیری فمینیستی در قبال فلسطین
در بخش دوم که «نوسازی گفتمانی و سازمانی اپوزیسیون» عنوان داشت سخنرانان عبارت بودند از:
علی افشاری، با موضوع چرایی اهمیت تأکید بر گذار انقلابی،
هما هودفر، با موضوع نقشآفرینی زنان در بطن گفتمانهای مردسالارانه سیاسی ایران چهل سال بعد،
آرش مشفقی، با موضوع تجدید آرایش اپوزیسیون برون مرز با مشارکت نسلهای جدید،
سعید دهقان، با موضوع اپوزیسیون و عدالت انتقالی
متن سخنرانی سعید دهقان در زیر آمده است. او در کنفرانس «گذار انقلابی، نوسازی اپوزسیون و نه به جنگ» صحبت میکرد.
***
نویسنده: سعید دهقان
اجازه بدهید بحث خودم را به سه بخش تقدیم کنم: مفروضات | مشکوکات | منویات
۱-مفروضات
- اولین مفروض بین ما قاعدتاً این است که جمهوری اسلامی بد هست (جاهل، فاسد، ظالم، هرچه!)
مرتکب جنایت علیه بشریت هم که شده و کمیته حقیقتیاب سازمان ملل آن را تائید کرده (UN | FFMI)
- بنابراین دیگر لازم نیست وقت و انرژیمان را بگذاریم بر سرِ گفتنِ اینکه ج.ا بد هست، پلشت و...
- دومین مفروضِ ما هم قاعدتاً باید این باشد که هیچکدام از ما این نظام ولایی بنامِ جمهوری اسلامی را نمیخواهیم و مایلیم که «سرنگون شود»؛ درواقع بگوییم که باید «سرنگونش کنیم»!
- خب سؤال این است که چگونه و با چه ابزاری و از آن مهمتر، با چه پلن یا اکشن پلنی؟
ما برای سه مرحلهی پیش روی خودمان یعنی «اضمحلال»، «انتقال»، «استقرار» (که دو سال پیش در کنفرانس استنفورد عرض کردم و متعاقباً در گفتوگویی اختصاصی تشریح کردهام) ((۱)) - اصلاً فرض کنیم الآن «سرنگونش کردیم» یا مثل اتحاد جماهیر شوروی «فروپاشید»! آیا ما نباید بجای جنگ قدرت، پیش از رسیدن به حکومت و تقسیم غنائم پیش از پیروزی در جنگ، حداقل روی مشترکاتِ حداقلی خودمان -در قالبِ یک «قرارداد اجتماعی» به یک توافقی برسیم که هم مرزبندیهای ما با حکومتی که مخالفش هستیم و میخواهیم سرنگونش کنیم، روشن باشد؛ و هم آینده؟!
- اصلاً چگونه میتوانیم با گفتارهای خشونتآمیز، رفتارهای قهرآمیز و برخوردهای سلبی یا حذفی، با حکومتی مبارزه کنیم که اتفاقاً از همین روشها در مقابله با مخالفانش استفاده میکند و فقط «جنایتکار بودن» را اضافه دارد!
بد نیست آن بخش از کتاب «آموزش ستمدیدگان» را به یاد بیاوریم که در آن تأکید میشود: ستمدیده در قدم اولِ مبارزه، شبیه ستمگر عمل میکند!
۲-مشکوکات
- اولین تشکیک در بدیهیات این است که میخواهم شک ایجاد کنم در مورد اینکه همه میگویند: «قانونِ بد، بهتر از بیقانونی است»!
- واقعیت این است که ما با حکومتی طرف هستیم که هر امر عادی و طبیعی را در قالب قانون، «ممنوع» یا «مجرمانه» اعلام میکند و بعد میگوید «مملکت قانون دارد!» یا «شما قانون را نقض کردهای!»
- خب الآن، نبودنِ قوانینِ بد و ضد آزادی درباره خوردن و نوشیدن و پوشیدن و کلاً سلب حق زندگی بهتر است یا بودنِ قوانین بد؟! مثلاً اگر ما کلاً قانون ممنوعیت استفاده از ماهواره در ایران را نداشتیم بهتر بود یا قانونِ بدِ ممنوعیت ماهواره!
- دلایل و عوامل تکرار این فجایع حقوقی و قضایی از ممنوعیت ویدیو و ساز و آواز تا ماهواره و فیلترینگ و ... را باید در وقوع «فروپاشی حقوقی» در نظام جمهوری اسلامی ارزیابی کرد که سه سال پیش در مقالهای تحت همین عنوان نوشتم و در بیبیسی فارسی منتشر شده است. ((۲))
- دومین تشکیکِ من این است که همه میگویند «حقیقت تلخ است»، در حالی که من تصور میکنم اتفاقاً این «واقعیت» است که اغلب تلخ است! واقعیتها را هم اغلب حکومتها رقم میزنند. وگرنه مردمانی که در جستوجوی حقشان و حقیقت هستند، به احترام راستی و درستی تمامقد میایستند.
- مثلاً وقتی بعد از سه روزِ تمام دروغگویی حکومت درباره دلیل سرنگونی هواپیمای اوکراینی، «واقعیت» معلوم شد که «نقص فنی» نبوده و شلیک موشکهای سپاه بوده، این «واقعیت» بوده که برای بسیاری از خانوادهها خیلی تلخ بوده و هزاران بار آرزو میکردند واقعیت همان نقص فنی بوده باشد! و به همین دلیل الآن با راستی و درستی به دنبالِ حقیقت و حقِ خودشان هستند و ما هم به این حقیقت احترام میگذاریم.
۳-منویات
- منویاتِ ما، همان مراد و نیات و اهدافِ ماست! بنابراین قبل از ورود به سایر مباحث، نخست بهتر است ببینیم اگر قرار است از «حقیقت» و «عدالت» بگوییم، دقیقاً قصد داریم از چه چیزی صحبت کنیم؟
- چون خیلی وقتها ما روزها و ماهها و بلکه سالها سرِ موضوعاتی بحث میکنیم که اگر مراد و نیات ما بر همدیگر معلوم بود، زبان مشترک برای بیان درد مشترک زودتر پیدا میشد و طبیعتاً زودتر هم به اهداف مشترک در مبارزه با دشمن مشترک میرسیدیم!
- به نظر من، وقتی از «حقیقت» صحبت میکنیم که ریشهاش همان «حق» است، یعنی «آنچه باید باشد»؟ و این در مقابلِ «واقعیت» هست؛ که یعنی آنچه واقع شده و هست.
- بنابراین در همین مرحله و پیش از ورود به بحثِ «عدالت انتقالی»، اجازه بدهید یک پرانتزِ بزرگ باز کنم و بگویم رابطهی جمهوریخواهی با دموکراسی خواهی چیست؟ نسبتش با حقیقت و واقعیت چیست؟ و ما چقدر در این موارد، زبان مشترک داریم برای رسیدن به هدف مشترک؟!
- چپ، راست، جمهوریخواهی، مشروطهخواهی؛ یا دموکراسی خواهی؟
مقدمتاً باید بگویم که به نظرم رابطه منطقی میان جمهوریخواهی و دموکراسی خواهی، رابطه عموم و خصوص مطلق است؛ بدین معنا که هر جمهوریخواهی، دموکراسی خواه است؛ اما بعضی از دموکراسی خواهان، جمهوریخواه هستند و بعضی نیستند؛ مثلاً مشروطهخواه (نه الزاماً سلطنتطلب) هستند.
۱-در جلساتی که اخیراً با اعضای دانشگاهی جامعه مدنی ایران در رشتههای علوم سیاسی و روابط بینالملل داشتیم، تأکید میکردند که با توجه به تحولات دو سال اخیر، جذابیت راهبردی اپوزسیون در خارج از کشور بهشدت تضعیف شده، چون نتوانستند اجماعی بین خود ایجاد کنند و تصویری روشن از آیندۀ پس از نظام ارائه نمایند. آنها بیش از هر چیز نیازمند آسیبشناسی این شکست و بازبینی در روش و منش خود هستند. مردم داخل هم متوجه این شکست بودهاند و ازاینرو نگاه راهبردی به اپوزیسیون خارج ندارند، بلکه بیشتر در همدلی احساسی با آنها از اینکه میتوانند گلایههای مردم داخل را با زبانی تند بیان کنند، آنها را در رسانهها دنبال میکنند. ولی در حال حاضر به نظر نمیرسد آماده و مایل به پاسخگویی به فراخوانهای خارجنشینان در اقدامی راهبردی باشند.
۲-در همین حال، رژیم داخل نیز کامل درمانده شده و هیچ ایدۀ راهبردی برای حل مسائل و بحرانهای کشور ندارد. دائماً در حال طراحی و تدوین اسناد راهبردی در حوزههای مختلف (سند توسعۀ مکران، سند توسعۀ دریامحور، سند توسعۀ صنعتی، سند توسعۀ حوضۀ آبریز ارس، سند توسعۀ یکپارچۀ جزایر جنوب کشور، نقشۀ راه آبی کشور، سند توسعۀ اقتصاد دریا محور و ...) است. این اسناد، تدوین و تصویب و ابلاغ میشوند، بدون اینکه اثری بگذارند. این اسناد، هم در درون خود و هم میان یکدیگر دچار تضاد هستند و مشخص نیست حتی در صورت اجرای صحیح، چه تأثیراتی روی یکدیگر میگذارند؛ حتی ممکن است یکدیگر را خنثی یا ویران کنند. چون حاضر به ورود به ریشههای بحران نیستند و عمدتاً دنبال حل مشکلات بنیادی کشور از طریق «روتوش و فتوشاپ مدیریتی» هستند. به این معنا که کل مشکلات حکمرانی را به سطح مسائل مدیریتی تقلیل میدهند؛ یعنی: مدیران قبلی نالایق و بیسواد بودند ما مدیران لایق و باسواد میگذاریم تا مشکل حل شود! البته که مشکل مدیریتی در کشور داریم، ولی ریشۀ مشکلات قابلتقلیل به مسائل صرف مدیریتی نیست؛ بلکه مسئلهی اصلی لیدرشیپیِ نظام ولایی به نام جمهوری اسلامی است!
۳-مردم داخل نیز حیران و معلق میان آن اپوزیسیون خارجنشین و این نظام درمانده در داخل ماندهاند که چه کنند و صبر و انتظار در پیش گرفتهاند.
۴-در این شرایط، آنچه میتوان انجام داد بهجای تمرکز بر «شکلِ حکومت» اعم از پادشاهی، جمهوری، جمهوری دموکراتیک، جمهوری سوسیالدموکرات و نظایر آن، تمرکز بر «محتوای راهبردی» برای نظام آینده است (آن چیزی که فقدان آن کاملاً به چشم میخورد). منظور از محتوای راهبردی هم یعنی تمرکز، گفتوگو و اجماع، نه روی شکل حکومت، نه روی قانون اساسی، بلکه مرحلۀ بنیادی پیش از این دو؛ تدوین یک قرارداد اجتماعی تحت عنوانِ پیمان ملی حقوق اساسی ایرانیان که بتوان در قالب گفتمان سازی از طریق گفتوگویی رها و فارغ از سلطه، برای تعیین تکلیف مناسبات این ملت طراحی کرد؛ این کاری است که بیش از دو سال با ترکیبی از اعضای جامعه مدنی داخل و خارج از کشور، در پنج بخش اصلی روی آن کار شده است:
بخش اول) منزلت و حقوق اساسی شهروندان ایرانی
بخش دوم) روابط متقابل شهروندان ایرانی
بخش سوم) روابط شهروندان ایرانی با حکومت
بخش چهارم) رابطه شهروندان ایرانی با محیط زیست
بخش پنجم) روابط ایران با سایر کشورها
۵- درنتیجه برای ورود به این گفتوگوی ملی، شاید توافق بر دموکراسی خواهی بهمثابۀ «یک حوزه گفتوگوی عمومی» که بتوان برای حصول به «قرارداد اجتماعی ایرانیان» گفتوگویی رها از سلطه انجام شود، نقطۀ آغازِ مناسبی باشد.
- عدالت
- وقتی هم از «عدالت» صحبت میکنیم، طبیعتاً منظور ما مساوات یا برابری نیست. اتفاقاً گاهی اوقات، رعایتِ برابری، عینِ بیعدالتی است. ضمن اینکه اجرای عدالت فقط پرداخت یا دریافتِ غرامت نیست؛ هرچند پرداخت غرامت هم بخشی از پروسهی اجرای عدالت است؛ اما نباید مفهوم عدالت را فقط به این سطح تنزل داد. چون عدالت پیچیده است و اجرای دقیق آن هم خیلی سخت!
- با این حال، وقتی در جستوجوی عدالت هستیم، نباید دادخواهی را با خونخواهی اشتباه بگیریم.
- عدالت در دنیا به سه دسته اصلی تقسیم میشود: عدالت کیفری، عدالت ترمیمی، عدالت انتقالی
- اما آن چیزی که در ایرانِ تحت سلطهی جمهوری اسلامی شاهدش هستیم، یک نوع عدالت خاص هست (که به قول دوست و همکار عزیزم جناب آرش کیخسروی) اسمش را میتوان گذاشت: «عدالت تفننی»!
- رویکردهای عدالت انتقالی: سه رویکرد متفاوت در اهداف عدالت انتقالی قابلبررسی است:
۱-عدالت کیفری؛ با هدفِ محاکمه و مجازات آمران و عاملانِ نقضهای حقوق بشری
۲-عدالت ترمیمی؛ که جامعه مدنی محور است و به معنای تقویت حس مسئولیتپذیری آمران و عاملان با تأکید بر شنیدن روایت قربانیان یا بازماندگان با هدف ترمیم رابطه متهمان، قربانیان و جامعه است.
۳- عدالت تحولآفرین؛ که در مقام توجه به دلایل و ریشههای ساختاری (حقوقی-سیاسی) نقضهای حقوق بشری بهمنظور اصلاح و رفع آن در آینده است.
- ارکان عدالت انتقالی: عدالت انتقالی دارای پنج رکن اصلی و مرتبط با هم است:
۱-حقیقت
۲-عدالت
۳- جبران خسارت
۴- تضمین عدم تکرار
۵- به خاطر سپاری
- هرکدام از این ارکان و رویکردها، سرفصلِ مباحثی گسترده است که در نشستی جداگانه قابلبحث و بررسی است.
پانویسها:
ارسال نظرات