حدود 8 ماه پیش برایتان از تغییری نوشتم که با آمدن تیم کاری جدید به «هفته» قرار بود اتفاق بیفتد. برایتان نوشتم که قصد داریم مجله را مطابق نظر شما منتشر کنیم، نوشتم که میخواهیم صدای شما را فریاد بزنیم، از زندگی روزمرهتان بنویسیم و شما را با کشور جدیدتان بیشتر از قبل دوست کنیم. نوشتم که تیم جدید میخواهد چشم و گوش شما باشد، پس شما فرمان بدهید و انصافاً فرمانده خوبی بودید.
در 8 ماه گذشته تحریریه «هفته» زیر نظر شما مجله را زیرورو کرد، از گرافیک و چیدمان مجله تا محتوا، از حضور در کامیونیتی تا حضور در جامعه میزبان. هفتهای نبود که «هفته» بدون تغییر باشد و روح زندگی هر 7 روز یکبار به خواست شما در این 80 صفحه کاغذ دمیده میشد تا آخر هفته شما را با مطالب بهروز، خبر، محتوای سرگرمکننده، و آموزنده، پربارتر کند.
از 8 ماه پیش که پست سردبیری را تحویل گرفتم، یک اعتقاد محکم داشتم و آنهم اینکه «هفته» باید مجله کامیونیتی باشد. اینکه اگر این مجله امروز به اینجا رسیده در کنار هزاران ساعت کار داوطلبانه صدها عضو فعال این کامیونیتی، حاصل خوانده شدن هر دفعه این مجله توسط تکتک خوانندگان ما بوده است. به همین جهت اعتقاد راسخ دارم همانقدر که انتظار وجود دارد نیروهای داوطلب در مواقع ضروری به یاری «هفته» بشتابند یا مردم با خواندن مجله، به آن اعتبار ببخشند، به همان اندازه هم مردم و کسانی که در مجله زحمت میکشند، حقدارند در کنترل و جهتگیری این مجله نقش داشته باشند.
امروز که با دلی غمگین و از سر جبر روزگار «هفته» را ترک میکنم، آرزو میکنم که شما همیشه دلشاد، تنسالم، خندان و سربلند باشید.
ارسال نظرات