انفجار بیروت، انفجارهای فراموش قندهار و کابل و غزنی و هرات، انفجارهای ازیاد رفته لیبی که بعد از تهاجم ارتشهای غربی به این کشور لحظهای آرام نگرفته است، انفجارهای سوریه، سودان، سومالی و به تازگی انفجارهای تهران و اصفهان و….
کارخانههای اسلحهسازی، سیاستمداران، نظامیان و شبه نظامیان دست در دست هم و با حمایت سهامداران و هواداران خود، هر روز آتش و زمینه آتشافروزی دیگری را فراهم میکنند اما در دو سر شمالی و جنوبی زمین رخدادی متفاوت در جریان است،اتفاقی که در یک تصویر بزرگتر بیارتباط با آتشافروزیهای این سه دسته نیست: یختاقها، سکوهای یخی، در شمالگان و جنوبگان آب میشوند.
همین هفته خبر رسید که آخرین سکوی یخی کانادا شکسته و در اقیانوس شناور شد.
درحالی که ترامپهای جهان در سودای سود بیشتر، برای رسیدن به اهداف حقیر خود از برافروختن هیچ آتشی فروگذار نیستند، زمین زیر پای بشر میلغزد. در کنار خبر آبشدن آخرین سکوی یخی کانادا، خبری از وزیر خارجه آمریکا تیتر رسانهها شد مبنی بر اینکه در تلاش است برای قانعکردن رئیسجمهوری این کشور جهت حمله به ایران. دیپلمات کارکشته آمریکایی، آقای Patrick N Theros که مقالهای در این زمینه نوشته آن را «سورپرایزِ اکتبر پمپئو» نامیده است.
اینکه چنین حملهای صورت بگیرد یا نه خدا میداند، اینکه اگر صورت بگیرد به شکل محدود آغاز شود یا گسترده، نیز هیچ کس نمیداند اما مثل آفتاب نیمروز روشن است که افروختن هر شعلهی جدیدی در آن منطقهی پرتنش میتواند چنان دامنگستر بشود که فقط و فقط اسلحهفروشان را خوش آید و بس.
در زمانی که تک تک اعضای جامعه بشری باید دست در دست هم به بزرگترین چالشهای پیشرو، و در صدر آنها، مساله محیط زیست خود، مشغول شوند، ارازل و اوباش در کسوت سیاستمدار تنها به افزایش dividend و ارزش سهام و بزرگتر کردن capital خود میاندیشند.
سکوهای یخی که نقش بزرگی در حفظ تعادل آبوهوایی دارند آب میشوند، زمین گرمتر و گرمتر میشود اما دغدغه آنها ارقامی است که صفحههای نمایشگر الکترونیکی از سرمایههایشان به نمایش میگذارند.
راستی چه خواهد شد: ما، تک تک اعضای جامعه بشری میتوانیم بر خواست آن عده کوچکِ سودجو و پولپرست فائق بیاییم؟ بیتردید توان بالقوه این موفقیت موجود است اما به نظر میآید تنها تضمین آن این است که ما کمتر فکر (خیالپردازی) و بیشتر تامل کنیم؛ آسایش و ملاحظهگری لحظهای را کمتر شیوه خود کنیم و بیشتر به توانمندیهای بزرگ خود باور بیاوریم. بیتردید اگر نوع بشر قرن بیستو یکم را سلامت به سر کند راهی به جز رسیدن به بلوغ نخواهد داشت؛ گرچه این «اگر»، «اگر»ی است بسیار بزرگ.
ارسال نظرات