من مسئولم؛ پس هستم

من مسئولم؛ پس هستم

مخاطب در طول فیلم مدام با شخصیت‌های داستان همذات‌پنداری می‌کند و مکرر با این سوال در کشاکش است که اگر او قرار بود عامل اجرای حکم اعدام فردی باشد، به راحتی و با استدلال «من مامورم و معذور» به آن تن می‌داد و تقصیر را به گردن حاکمان و آمران می‌انداخت یا با عصیان‌گری و به خطر انداختن جان خود، از گرفتن جان انسان دیگری ممانعت می‌کرد.

 
 

از سال ۲۰۰۳ میلادی، دهم اکتبر هر سال از سوی سازمان ملل متحد به نام «روز جهانی مبارزه با اعدام» نام‌گذاری شده است؛ روزی که قرار است نویددهنده پایانِ این سخت‌ترین مجازات بشری باشد. برخی اعدام را «قتل عمد قانونی» یا «قتلِ با برنامه‌ توسط حکومت» نام نهاده‌اند و آمران به اعدام را مصادیق «مجرمان علیه بشریت» می‌دانند. نگارنده نیز بر این باور است که آمران اعدام را تحت هیچ شرایطی نمی‌توان بی‌گناه دانست و با استدلال اجرای قانون، از آنان سلب مسئولیت کرد اما نکته‌ای مهم‌تر در این میان وجود دارد؛ آیا این تمام ماجراست؟ سهم جامعه مدنی و مردم در قبال مبارزه با این مجازات غیرانسانی چیست؟ به عبارت بهتر، جامعه‌ای که از افراد با دلایل مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، یک محکوم به اعدام تولید می‌کند، هیچ نقشی در این میان ندارد؟

«محمد رسول‌اف» کارگردان پرآوازه و ممنوع‌الکار ایرانی در جدیدترین اثر سینمایی خود با نام «شیطان وجود ندارد» (There is no evil)، به این موضوع مهم و مغفول می‌پردازد و دوباره نگاه پیشرویانه خود را در سینمای منحصر به فردش به رخ می‌کشد. رسول‌اف در این فیلم بلند قصد ندارد مانند همتایان خود در سینمای ایران، با طرح موضوع اعدام، ترحم بینندگان را جلب کند بلکه با تلنگری ظریف و زاویه دیدی متفاوت، مخاطب را به تفکر وامی‌دارد و به او نشان می‌دهد که هیچ‌کس تافته جدابافته نیست و تحت شرایط مشابه، همه می‌توانیم قاتلان بالقوه باشیم.

فیلم در چهار اپیزود مختلف روایت می‌شود و زندگی افرادی را روایت می‌کند که در معرض انتخابی سخت قرار می‌گیرند. برخی به راحتی جان می‌گیرند، اضافه کاری می‌کنند، خرید می‌روند و به مادرزن بیمارشان رسیدگی می‌کنند یا جان نمی‌گیرند و مجبور می‌شوند خانواده و عزیزان‌شان را به خارج از مرزها بفرستند و خود، کنج عزلت برگزینند. این روایت‌ها آن‌قدر عادی و ساده هستند که مخاطب در طول فیلم مدام با شخصیت‌های داستان همذات‌پنداری می‌کند و مکرر با این سوال در کشاکش است که اگر او قرار بود عامل اجرای حکم اعدام فردی باشد، به راحتی و با استدلال «من مامورم و معذور» به آن تن می‌داد و تقصیر را به گردن حاکمان و آمران می‌انداخت یا با عصیان‌گری و به خطر انداختن جان خود، از گرفتن جان انسان دیگری ممانعت می‌کرد. انتخابی به قول ادیبان «سهلِ ممتنع». انتخابی که نشان می‌دهد تک‌تک ما در ترویج خشونت سهیم هستیم یا به قول رسول‌اف «ما مسئولیم و از این رو شیطانی وجود ندارد».  

پرونده این شماره از مجله هفته، به بهانه دهم اکتبر و فیلم تحسین‌شده این کارگردان درخشان ایرانی، به این موضوع اختصاص دارد. این فیلم که در بخش مسابقه هفتادمین «جشنواره بین‌المللی فیلم برلین» حضور داشت برنده جایزه خرس طلایی این جشنواره شد اما رسول‌اف به دلیل ممنوع‌الخروجی نتوانست در زمان دریافت جایزه حضور داشته باشد و دخترش «باران رسول‌اف»، به نمایندگی از پدر این جایزه را دریافت کرد. از قضا پایان‌بندی فیلم به شرایط کنونی زندگی شخصی رسول‌اف شباهت بسیاری دارد. او در وطن خویش غریب، فرزندش را به آلمان فرستاده است تا از سختی‌های زندگی پدر به دور باشد اما کشاکش بین دختر و پدر بر سر تعریف «امر اخلاقی» پایانی ندارد.

ارسال نظرات