نزدیک به ۱۰ ماه از آغاز شیوع ویروس انزوای ما در سراسر جهان میگذرد. ویروسی که برخی معتقدند یکی از نقاط عطف زندگی بشر در قرن بیستویکم خواهد بود و عده دیگری آن را عامل خودآگاهی بشر به ضعف خویشتن تفسیر میکنند. تا امروز این ویروس که حجم کل آن در جهان چندگرم بیشتر نیست بر بیشتر شئون زندگی ما آثار مهمی داشته و عادتهای شغلی، سرگرمی و بهداشتی ما را دستخوش تغییرات اساسی کرده است.
آن چه در این شماره از مجله به آن پرداختهایم تاثیر روانی پاندمی کرونا بر زندگی تکتک ماست. تصور میکنم شما هم بر این باورید که این شرایط، هراس ناشی از ابتلای خود و دیگران را در ما تشدید کرده است. ارتباطات خانوادگی و اجتماعی را به حداقل رسانده و میزان حضور در خانهها را چند برابر کرده است. برای بسیاری از ما که به این تغییرات ناگهانی هنوز خو نگرفتهایم، این مساله اختلال در زندگی روزمره محسوب میشود. احساس تنهایی و انزوا میکنیم. حس جداشدن از افراد و چیزهایی که به آن عشق میورزیدیم و به آنها تعلق خاطر داشتهایم به شدت بر روح و روانمان سایه انداخته و خلقوخویمان را تنگ کرده است. بیشتر دعوا، پرخاشگری و خشونت میکنیم. برخی از ما شغلمان را از دست دادهایم یا به اندازه قبل درآمد نداریم و نگران آینده شغلیمان هستیم. برنامههای مهم از پیش
یکی از پیامدهای این شرایط، استفاده بیشتر از الکل و مواد افیونی است که به نگرانیها در این حوزه افزوده است. حس تنهایی، بیبرنامگی و بیحوصلگی سبب شده تا هرکدام از ما به محرکهایی برای غلبه بر این احساسات منفی رو بیاوریم. جدیدترین مطالعات «مرکز نانوس» نشان میدهد یکچهارم کاناداییهای بین ۳۵ تا ۵۴ سال، به دلیل حضور بیشتر در منزل، الکل بیشتری مصرف کردهاند. این ارقام با درجات متفاوت در مورد سایر مواد افیونی هم صدق میکند. آن چه انسان در حال زیست در عصر کرونا با آن مواجه است سیل هراسهای مداوم و چگونگی غلبه بر آنهاست. توانایی کنترل هیجانات و نگرانیهای این دوره که ممکن است تا ماههای متمادی با ما همراه باشد باید آموخته و تمرین شود. روی آوردن به الکل و مواد افیونی تنها هیزم این آتش را میافزاید و مشکلی بر هُرم مشکلات موجود خواهد افزود.
اما مهمتر از همه به نظر میرسد قرنطینه، فاصلهگذاری اجتماعی و محدودیتهای ناشی از پاندمی کرونا بر عمیقتر شدن حس تنهایی افزوده است. احساس تنهایی و انزوا یکی از مهمترین نشانههای عصر مدرن است. ابزارهای الکترونیک و روشهای نوین برقراری ارتباط هنوز نتوانسته است از نرخ افسردگی در میان گروههای مختلف بکاهد و به عقیده برخی فلاسفه، چه بسا آن را بیشتر هم کرده است. تنهایی، این درد مشترک همواره در نهاد آدمی بوده است.
«اوکتاویو پاز» فیلسوف شهیر قرن گذشته، در کتاب «دیالکتیک تنهایی » مینویسد: «تنهایی عمیقترین واقعیت در وضع بشری است. همه انسانها در لحظاتی از زندگیشان، خود را تنها احساس میکنند و تنها هم هستند. آدمی مرگ و تولد را به تنهایی تجربه میکند و این احساس تنهایی اهمیتی دوگانه دارد. از سویی آگاهی بر خویشتن است و از سوی دیگر آرزوی گریز از خویشتن.»
او معتقد است حس تنهایی از زمان جدایی از زهدان مادر با ماست و این فقدان و وانهادگی تبدیل به حس تنهایی میشود اما ما محکوم بدان هستیم تا تنها زندگی کنیم، اما در عین حال محکوم هم هستیم که از تنهایی خویش درگذریم و پیوندهایی را که ما را با زندگی بهشتی گذشتهمان مربوط میساخت، دوباره برقرار کنیم. باید تمام توان و نیروی خود را به کار گیریم تا از بند تنهایی رها شویم و از این گسست و انزوا خارج شویم. به نظر میرسد هیچ راه دیگری برای برونرفت از شرایط موجود نیست.
شما مخاطبان عزیز هم با ما همراه باشید و تجربیات خود از تنهایی، انزوا و هر احساس دیگری در عصر کرونا را برایمان بفرستید. شاید این گونه بخشی از تجربه فردی را به تجربه جمعی بدل کردیم. منتظرتان هستیم.
ارسال نظرات