تاریخ مهم است؛ در پیرامون حواشی انتخابات

تاریخ مهم است؛ در پیرامون حواشی انتخابات

باید بپذیریم به دلایل تاریخی و اجتماعی و ذهنیت استبدادزده، چه مقیم وطن باشیم و چه دور از آن، ما با فرهنگ گفت‌و‌گو و دیالوگ غریبه و غرق در فرهنگ تک‌گویی و مونولوگ، حتی در جمع‌های کوچک هستیم چه رسد به کارزار بزرگی مانند انتخابات.

 

این روزها موضوع انتخابات کنگره بیش از هر مبحث دیگری در محافل مجازی و غیرمجازی ایرانیان مقیم کانادا بر سر زبان‌هاست. بیش از ۳۴۰۰ نفر در کنگره عضو شده‌اند و پیش‌بینی‌ها حاکی از این است که میزان مشارکت در انتخابات، نسبت به دوره‌های گذشته چشمگیر و تاریخی باشد. این‌که پس از دو سال کشمکش حقوقی میان شاکیان و هیئت مدیره، بالاخره انتخابات (که نماد مشارکت افراد در تصمیم‌های جمعی است) برگزار می‌شود را باید به فال نیک گرفت، اما هر انتخاباتی، حواشی و مسائلِ پیرامونی خود را نیز دارد که گاه بیش از خود انتخابات دارای اهمیت می‌شود.

برای نگارنده در این کارزار انتخاباتی، بار دیگر گزاره «تاریخ مهم است» نمود عینی یافت و آن چه بیش از همه به چشم می‌آید عدم گفت‌و‌گوی سالم و سازنده بین اردوگاه‌های دو گروه رقیب است، امری که میدان را برای اتهام و برچسب‌زدن باز کرده است. به عنوان یک دنبال‌کننده اخبار، از حجم شایعات و هجمه‌ها و برخوردهای خشمگینِ یکی علیه دیگری در تعجبم! اما زمانی که به تاریخ سرزمین مادری‌مان می‌اندیشم، این تعجب تبدیل به «رفتار آشنایی» می‌شود که همه ما بارها و بارها در زندگی شخصی و اجتماعی تجربه کرده‌ایم؛ چه در تهران و اصفهان باشیم، چه در ونکوور یا تورنتو و مونترال.

باید بپذیریم به دلایل تاریخی و اجتماعی و ذهنیت استبدادزده، چه مقیم وطن باشیم و چه دور از آن، ما با فرهنگ گفت‌و‌گو و دیالوگ غریبه و غرق در فرهنگ تک‌گویی و مونولوگ، حتی در جمع‌های کوچک هستیم چه رسد به کارزار بزرگی مانند انتخابات. حسن قاضی مرادی در مقدمه کتاب «شوق گفت‌و‌گو» (نشر دات) به گستردگی فرهنگ تک‌گویی در بین ایرانیان می‌پردازد و اشاره می‌کند: «گفت‌و‌گو ارتباط کلامی دموکراتیک است و گذار تاریخی از جامعه سنتی به جامعه مدرن یا متجدد محقق نمی‌شود مگر با پیشی گرفتن روند دموکراسی‌سازی در همه عرصه‌های زندگی اجتماعی و فردی.»

متاسفانه در بخش دیگری از کارزارهای انتخاباتی مشاهده شد که نظرات شخصی افراد به حیطه عمومی (و گاه منتسب به دولت خاص) نسبت داده می‌شود و تهمت‌های بسیاری بدین وسیله روانه فرد می‌شود؛ چرا که به عنوان مثال با جنگ و تحریم مخالفت کرده است یا نکرده است! این نگرش هم نتیجه اذهان استبدادزده است که مرز میان امر شخصی و اجتماعی را تشخیص نمی‌دهد.

«حسن قاضی مرادی» در کتاب دیگر خود با عنوان «در پیرامون خودمداری ایرانیان» (نشر آمه) می‌نویسد: ذهنیت استبدادزده می‌کوشد هر امر و موضوع عمومی و اجتماعی را به موضوع شخصی و خصوصی تبدیل کند. روی دیگر این ذهنیت، عمومی و اجتماعی دانستن امر شخصی و خصوصی است. در ذهنیت استبدادزده، عقیده، همان گمان و اندیشه‌ورزی، همان گمانه‌زنی است.

موارد مهم دیگری را نیز می‌توان در باب این که چگونه تاریخ بر اذهان ما اثرگذار است، بیان کرد اما از حوصله این یادداشت کوتاه خارج است. به عنوان کلام پایانی، تصور می‌کنم مهم‌تر از نتایج انتخابات و فارغ از این که کدام گروه پیروز این نبرد شوند، باید به این مساله اساسی پرداخت که آیا با وجود اذهان استبدادزده، فرآیندهای دموکراتیک کارایی دارند و یا قبل از آن، افراد باید روندهای دموکراتیک را در زندگی شخصی و اجتماعی سرلوحه قرار دهند؟ شاید این انتخابات برای جامعه ایرانیان کانادا مجالی باشد تا با این مساله مهم مواجه شود که آیا ابزارهای دموکراتیک این اجازه را به آنان می‌دهد تا به هر طریقی، سخن خویش را حق و کلام طرف مقابل را ناحق بپندارند؟ آیا مختار هستند که با استفاده از اصل «آزادی بیان» در یک کشور دموکراتیک، هر ادبیاتی را برای مخالفان خود به کار ببرند؟ پاسخ به این سوالات است که نشان می‌دهد چگونه عادات و رفتار برخاسته از فرهنگ و تاریخ استبدادزده می‌تواند در یک جامعه دموکراتیک هم به نتایج غیردموکراتیک بینجامد. به این ترتیب به نظر می‌آید تنها میید میتنها با تغییر در نگرش‌ها و آموزه‌های تاریخیِ استبدادزده می‌توان به آینده‌ای پرتسامح‌تر و همکاری اجتماعی سازنده چشم امید داشت. درنهایت فراموش نکنیم: «تاریخ مهم است».

ارسال نظرات