ایستادن بر قله دانش و افتخار و همچنان درد مردمان را در دل داشتن

ایستادن بر قله دانش و افتخار و همچنان درد مردمان را در دل داشتن

همه این‌ها می‎‌شود کودک کُردی که در سقز به دنیا آمده اما انواع مرزهای پیدا و پنهان را ندیده می‎‌گیرد و در اتاوا بر قله دانش می‎‌ایستد و به سرزمینی که در آن سکونت گزیده خدمت می‎‌کند و به تمامی مردم جهان؛ چرا که به گفته خودش دانش همچون موسیقی مرز نمی‌‎شناسد.

 

سردبیر|

دانشمند جوانِ کُردِ ایرانی-کانادایی، ابراهیم کریمی در دسامبر ۲۰۲۰ برای مردم کردستان، ایران و کانادا افتخارآفرین شد. او یکی از معتبرترین جوایز کانادا در زمینه فیزیک و علوم وابسته را دریافت کرد که توسط انجمن فیزیک‌دانان کانادا اهدا می‌شود.

این دستاورد به تنهایی کافی‎ست تا به عنوان یک مهاجر ایرانی ساکن کانادا خوشحال شوی و چشم‎ات در میان تاریکی‎‌های این روزها به اشک شوق روشن شود. اما آشنایی کمی نزدیکتر با دکتر ابراهیم کریمی امید بزرگی را در دلت زنده می‎‌کند: تصور کن بمب‎های هر روزه، خرابی و خون را در اولین سالهای زندگی تجربه می‎‌کنی، مادر، تو و دیگر فرزندان خردسالش را در میانه جنگ و خون به دندان ‌می‌گیرد و از این سو به آن سو محافظت می‌کند،‌ پدر به خاطر مبارزه برای زندگیِ در شان انسان با حکم اعدام روبرو می‌شود، همچون بقیه همزبانان‌ات از خواندن و نوشتن و مدرسه رفتن به زبان مادری محروم هستی و با هزار محرومیت دیگر را که به آنها آگاهی یا نه زندگی می‎‌کنی، و نمی‌شکنی، بزرگ می‌شوی، یاد می‌گیری استعدادهای نهفته‌‎ات را به کار بگیری و از دشواری‎‌ها نردبان بسازی.

همه این‌ها می‎‌شود کودک کُردی که در سقز به دنیا آمده اما انواع مرزهای پیدا و پنهان را ندیده می‎‌گیرد و در اتاوا بر قله دانش می‎‌ایستد و به سرزمینی که در آن سکونت گزیده خدمت می‎‌کند و به تمامی مردم جهان؛ چرا که به گفته خودش دانش همچون موسیقی مرز نمی‌‎شناسد. گرچه جهانِ مدرنِ سودمحورِ سرمایه‎‌دارانه همه جا مرز می‎‌خواهد و در این روزهای ترامپ‎‌زده از آن هم فراتر رفته و می‎خواهد مرزها را به دیوارهای غیرقابل عبور تبدیل کند.

ابراهیم کریمی با علم و تخصص‌اش در خدمت میهن انتخابی‏‌اش قرار می‎‌گیرد اما درد همزبانان را همچنان درد خود می‎‌داند. او در مقاله‎‌ای در اکتبر ۲۰۱۹ می‎‌نویسد: «آسمان پر از اجسام درخشان بود. مدتی گذشت تا بفهمم این‌ها بمب هستند که بر سر ما می‌بارند. ما بچه‌های مدرسه به هزاران نفری که به سمت حومه شهر می‌دویدند پیوستیم و شهر تخلیه شد. در میان وحشت، فریاد و گریه جمعیت، فراموش کردم که از سلیمان، برادر کوچکم، مراقبت کنم و در میان جمعیت او را گم کردم. به مادرم که رسیدم و او فهمید که برادر همراهم نیست، به صورتم سیلی زد.

به زودی برادر را پیدا کردیم، اما برای اولین بار در زندگی‌ام لمس کردم که جنگ چه بلایی سر مردم می‌آورد. مادرم که حتی در سخت‌ترین شرایط و در زمان دستگیری پدر آرام بود، خشم و هراس و واماندگی در چهره‌اش موج می‌زد. به زودی خود را در حومه شهر یافتیم و راهی روستایی شدیم که اقوام ما در آن زندگی می‌کردند. چندین ماه در آنجا ماندیم؛ جایی که من به دور از مدرسه و معلم کلاس چهارم را گذراندم. ما در مدرسه حق خواندن، نوشتن و صحبت به زبان کُردی (زبان مادری خود) را نداشتیم. همان موقع فهمیدم که کُرد بودن آسان نیست. کُردها دوستی جز کوهستان ندارند.

تقریباً سه سال بعد، صدام حسین از سلاح‌های شیمیایی علیه کردها استفاده کرد و بیش از ۳۰۰۰ غیرنظامی را در یک لحظه قربانی کرد و بیش از ۱۰ هزار نفر تا آخر عمر تحت تأثیر عوارض ناشی از این سلاح‌ها قرار گرفتند.

ابراز ترس و وحشتی که هر یک از ما در آن روزها تجربه کرده‌ایم دشوار است. من هنوز هم کابوس می‌بینم. بله، حتی بعد از ۳۰ سال این وحشت هنوز با من است. تمام سیاستمداران جهان تنها نظاره‌گران این جنایات بشری بودند. آنها فقط نگران تولید ناخالص داخلی خود بودند که ما هزینه‌اش را می‌دادیم و می‌دهیم.»

به دکتر ابراهیم کریمی و خانواده‎‌ای که در دامان‎‌اش چنین انسانی پرورش یافته، افتخار علمی او را شادباش می‎‌گویم و برایشان بهترین‎‌ها را آرزو می‎‌کنم.

ارسال نظرات