کیستون ایکس‌ال و اثر پروانه‌ای

کیستون ایکس‌ال و اثر پروانه‌ای

ما به راه‌حل‌های عملی و همکاری‌های مشترک برای بهبود حفظ زیست‌بوم خود نیاز داریم؛ اگر به عنوان کنشگران اجتماعی در هر کجای این کره‌ی خاکی نسبت به آینده‌ی این سیاره بی‌تفاوت نباشیم. اگر بتوانیم سیاستمداران را قانع کنیم که سرمایه‌گذاری در انرژی‌های پاک تنها راه نجات همزمان اقتصاد و طبیعت است.

 

دستور توقف خط لوله‌ی «کیستون ایکس‌ال» توسط جو بایدن در اولین روز کاری خود در کاخ سفید، امیدهایی را برای فعالان محیط‌زیست در سراسر جهان ایجاد کرد و ناامیدی‌هایی را برای عُشاق ارقام بالای رشد اقتصادی! مستقل از اینکه شما و من درجانب کدام یک از این دو دیدگاه قرار می‌گیریم مهم  است بدانیم که این اَبَرپروژه نفتی اگرچه تنها کانادا و ایالات متحده را از نظر جغرافیایی دربرمی‌گیرد اما بر زندگی همه‌ی ما در سراسر جهان اثر می‌گذارد.

آغاز کرونا را به یاد دارید؟ شهر ووهان چین و بازار ماهی‌فروشان؟ تا یک سال قبل، چند نفر از وجود این بازار بی‌نام‌ و‌ نشان خبر داشتند؟ و حالا آیا کسی هست که در دورترین نقاط جهان، نام این شهر و ویروس مخوفی که از آن ظهور کرد را نشنیده باشد؟ ویروسی که تنها چند گرم از آن، تمام روال روزمره‌ی جهان را دستخوش یک تغییر بی‌سابقه در قرن بیست‌و‌یکم کرده است.

اگر چه هنوز عده‌ای از انتخاب سیاستگذاران بین اقتصاد و طبیعت سخن می‌گویند اما به نظر می‌رسد ما مدت‌هاست از این انتخاب عبور کرده‌ایم و نگاه به طبیعت از یک جریان «کشوری و مرزبندی ‌شده» به یک فرآیند «همکاری جهانی» تبدیل شده است. بپذیریم یا نپذیریم، ما همه در یک کشتی زندگی می‌کنیم و هر کجای این کشتی آسیب ببیند، همگی غرق خواهیم شد. درگیری در نوار غزه یا یمن با آتش‌سوزی در جنگل‌های آمازون و آب شدن یخ‌های قطبی و وقوع سونامی در اقیانوس هند بی‌ارتباط نیست؛ چنان چه کشیدن دیوار در مرز آمریکا و مکزیک یا کشتار بی‌گناهان در پاریس و نیس…

شاید بهتر است به جای نوشتن، شما را دعوت کنم اگر فیلم «بابل» (Babel) به کارگردانی «الخاندرو گونسالس اینیاریتو» را ندیده‌اید، ببینید. خلاصه‌ی داستان چنین است: «آمریکا اسلحه تولید می‌کند، یک ژاپنی آن را خریداری می‌کند، یک عرب مراکشی اسلحه را هدیه می‌گیرد و یک امریکایی با اسلحه مورد اصابت قرار می‌گیرد.» این داستان «اثر پروانه‌ای» را به خوبی نشان می‌دهد؛ یک رفتار کوچک در هزاران کیلومتر دورتر تاثیرش را در جای دیگر جهان می‌گذارد. حتی نحوه‌ی تکان خوردن یک بال پروانه چگونه می‌تواند موجب به وجود آمدن طوفان تورنادویی عظیمی شود که نیمی از جهان را درمی‌نوردد.

ما به راه‌حل‌های عملی و همکاری‌های مشترک برای بهبود حفظ زیست‌بوم خود نیاز داریم؛ اگر به عنوان کنشگران اجتماعی در هر کجای این کره‌ی خاکی نسبت به آینده‌ی این سیاره بی‌تفاوت نباشیم. اگر بتوانیم سیاستمداران را قانع کنیم که سرمایه‌گذاری در انرژی‌های پاک تنها راه نجات همزمان اقتصاد و طبیعت است. اگر سهامداران بزرگ شرکت‌های اسلحه‌سازی را به فکر راه بهتری برای کسب درآمد بیندازیم تا به بهانه‌ی مبارزه با تروریسم و صادرات دموکراسی نمایشی، جنگ‌های بیشتری به راه نیندازند. اگر سران غول‌های نفتی دنیا را قانع کنیم دست از حفر چاه‌ها در جنگل‌ها و اماکن طبیعی بردارند. و مهم‌تر از همه این که به کودکان بیاموزیم که جهان با مدارا، صلح و محیط‌زیست پاکیزه‌تر جای امن‌تر و بهتری برای زندگی آحاد بشر خواهد بود.

گرتا تونبرگ نوجوان سوئدی فعال و کنشگر محیط‌زیست سال‌هاست جنبشی را برای توجه جهانی به تغییرات اقلیمی راه انداخته است. او در ۲۳ سپتامبر ۲۰۱۹، رهبران جهان را متهم کرد که با بی‌توجهی خود در قبال تغییرات اقلیمی، رویاها و کودکی او را دزدیده‌اند. او خطاب به رهبران سیاسی جهان گفت: «این‌ها همه اشتباه است. من نباید این بالا باشم. من باید در آن سوی اقیانوس در مدرسه‌ام باشم؛ ولی شما اینجا سراغ ما جوانان را برای امید می‌گیرید؟ چه طور جرأت می‌کنید؟ شماها رؤیاها و کودکی من را با حرف‌های پوچ خود دزدیده‌اید. تازه من از خوش‌اقبال‌ها هستم. مردم دارند زجر می‌کشند. مردم دارند می‌میرند. اکوسیستم‌ها به‌طور کلی دارند فرو می‌پاشند. ما در آغاز یک انقراض بزرگ هستیم. با این حال شما فقط درباره‌ی پول و افسانه‌های رشد اقتصادی بی‌نهایت بحث می‌کنید؟ چه طور جرأت می‌کنید؟»

اگر گرتا در ۱۶ سالگی توانست پدر و مادرش را که بازیگر و خواننده‌ی اُپرا بودند به عدم مسافرت هوایی و پیوستن به جنبش «کربن صفر» متقاعد کند، هر کدام از ما هم می‌توانیم سفیری برای طبیعت باشیم. کافی است به «اثر پروانه‌ای» باور داشته باشیم، بخواهیم و عمل کنیم.

ارسال نظرات