پنجاه و دو سال از زمانی که روزی را به نام مادرمان (زمین) نامگذاری کردیم، میگذرد. قرار نبود تنها یک روز در تقویم باشد. با تعیین این روز قول دادیم تلاش کنیم تا فرزندان بهتری برای این مادر کهنسال باشیم اما به قول خود وفا نکردیم. شیرهٔ جانش را مکیدهایم، پستانهایش را گاز گرفتیم، تمام پیکرش را زخمی کردیم. بدن سالم و پربارش زیر شکنجهٔ دستان حریص و آزمند ما چروکیده شده و همچنان به پیکر خشکیدهاش تجاوز میکنیم. حق بدهیم که خشمگین باشد و بلرزد، ببارد و طغیان کند، نعره بکشد و ناگهان همه چیز را در خود ببلعد. اینها فریادهای مادری خسته و رنجور است که این روزها بیش از همیشه درد میکشد. فرزندانش یکییکی منقرض میشوند، جنگلهایش میسوزند و زرد میشوند، رودخانههایش طغیان میکنند و خودش در آستانهٔ یائسگی و زوال، هُرم گرما را از جانش بیرون میریزد.
در آستانهٔ ۲۲ آوریل و روز «مادر زمین» (Mother Earth)، نگرانیهای بیشتری پیش روی ماست. میتوانیم نظارهگر باشیم تا مادرمان، این اندک جانِ باقیمانده را از دست بدهد یا هرکدام به سهم خود آستین بالا زده و برای زخمهایش کاری کنیم. راهحلها آشناست: تولید زبالهٔ کمتر، عدم استفاده از پلاستیک، رانندگی و سفرهای هوایی کمتر و هر آن چه گرمای این دوران تلخ را از تنِ او را میزداید.
همین چند روز قبل دو ابرقدرت جهانی (آمریکا و چین) توافق کردند که بیشتر به توافق اقلیمی پاریس پایبند باشند؛ دو کشوری که ۶۰ درصد گازهای گلخانهای جهان را تولید میکنند. خبر امیدوارکنندهای بود اما به گمانم، بسیار بیش از حرکتهای دولتی که معمولاً نمایشیاند، حرکتهای مردمی هستند که اثرگذارند و تأثیری ماندگار برجای میگذارند.
در این میان، برخی فرزندان لایق این مادر هم هستند که جور بقیه را میکِشند، کارهای بزرگتری میکنند و ازاینرو شایستهٔ تقدیرند. در یک رویداد منحصربهفرد، سعید انصاریان، جوانی مستندساز، تمام زندگیاش در پایتخت ایران را رها کرد و به زادگاهش در استان کهگیلویه و بویراحمد بازگشت تا درختان بلوط رو به نابودی سرزمین مادریاش را نجات دهد. حالا سومین سال است که با کمک اهالی روستای «الگن» توانسته بزرگترین مجموعهٔ حفاظتشدهٔ مردمی در ایران را شکل دهد و قصد دارد تا در آیندهای نزدیک، دو میلیون بلوط را به تنِ خستهٔ زاگرس هدیه دهد.
در یک کمپین مشترک، ایرانیان و فارسیزبانان از سراسر جهان ترغیب شدند تا با حمایت مالی از او و محیطبانان این منطقه، «بنیاد الگن» را همراهی کنند تا تحقق این رؤیا را با هم جشن بگیرند. مجلهٔ هفته هم بهعنوان مجموعهای دوستدار طبیعت و متعهد به آرمانهای زیستمحیطی، در این پویش شرکت کرد و در تپههای زاگرس، نهالی را به نشان احترام به مادرِ زمین و امید به سازگاری بیشتر انسان با او به خاک نشاند. این حرکت ارزشمند را به فال نیک میگیریم و امیدواریم این بذر نونشانده، بیش از قبل تکثیر شود.
بلوط درختی است آهسته و پیوسته. دیر به ثمر مینشیند اما اگر پا گرفت و جوانه زد و در خاک ریشه دواند، با کمتر بادی، به زمین خواهد افتاد. ما هم آهسته و پیوسته در این راه گام برداشته و برمیداریم نیک میدانیم که بلوطهای زاگرس زمانی به بار مینشینند که ممکن است چشمهای ما برای دیدنشان باز نباشد اما ما به هدفی والاتر چشمِ امید بستهایم. به اینکه از هرکجای این کرهٔ خاکی افرادی پیدا شوند و گامی برای بهبود حال مادر نازنینمان بردارند. ما به مردمِ نیک روزگار امید داریم نه به قول و قرارهای اهلِ سیاست. به قول سهراب سپهری عزیز: جای مردان سیاست بنشانید درخت، تا هوا تازه شود …
ارسال نظرات