روز کارگر تاریخچهای به قدمت بیش از یک قرن دارد. کارگران آمریکایی بهخصوص در شیکاگو، طی سال ۱۸۸۶ میلادی در اعتراض به شرایط نامساعد و ساعات طولانی کار، دست به تجمعات اعتراضآمیز زدند. چهار نفر کشته، یک خودکشی و یک حبس طولانیمدت، اولین برخورد دنیای تازه صنعتیشده با خواستههای بهحق کارگران یا نیروی کار تولید صنعتی بود. نیروی کاری که قرار بود ارزان باشد تا صنعت مدرن و تولیدات آن کشورهای جهان را یکی پس از دیگری فتح کند. نیروی کار ارزان بود و هنوز هم ارزان مانده است. بهکارگیری نیروی کار ارزان در خطوط تولید شرکتهای آمریکایی و غربی در چین و هند و مکزیک و … شرایط بهتری برای کارگران به ارمغان نیاورده است و اوضاع کمابیش برای صدها میلیون کارگر همچون ۱۳۵ سال قبل است. کارگران برای بسیاری از صاحبان صنایع همچنان نه انسان که «ابزار» تولیدند. برخی از کشورها نظیر آمریکا، کانادا و ژاپن حتی نیازی به حفظ ظاهر نمیبینند تا روز جهانی کارگر را به رسمیت بشناسند. آنها روز دیگری را به نام روز «کار» جایگزین کردهاند که در فاصلهٔ معناداری از روز جهانی کارگر قرار دارد.
شروع همهگیری و آثار آن نشان داد که دنیای کاپیتالیستی، بیش از آن چه تصور میکنیم نابرابر است و «دست نامرئی بازار» ناتوانتر از همیشه برای ایجاد توازنی حداقلی. بر اساس جدیدترین گزارش فوربس (Forbes)، از ابتدای پاندمی، نابرابری میان ثروتمندان و کارگران کانادایی بیشتر شده است؛ بهطوریکه ثروت ۷۴ میلیاردر کانادایی به میزان ۷۸ میلیارد دلار بیشتر شده است و ۲۹ درصد ثروت کانادا تنها در دست یک درصد جمعیت است.
و اما کارگران … با شروع همهگیری کرونا، بیش از سایر مشاغل تحت تأثیر قرار گرفتند، با گسترش آن، بسیاری از آنان بیکار شدند و اکنون در بسیاری از کشورها از هیچ حمایتی برخوردار نیستند. به گزارش مرکز آمار کانادا، از آغاز پاندمی، ۵.۵ میلیون کارگر یا بیکار شدهاند یا بیش از نیمی از ساعات کاری خود را ازدستدادهاند. سفرهها کوچکتر شده و زندگی برای آنان سختتر. با طولانیتر شدن این شرایط، بیم آن میرود که نه نانی باشد و نه جانی.
این شرایطِ کارگران در یکی از ثروتمندترین کشورهای جهان است. در کشورهای کمتر توسعهیافته که شرایط قابل توصیف هم نیست. نه شغلی هست، نه واکسن و حتی نه اکسیژنی برای تنفس.
امسال در حالی به استقبال روز کارگر میرویم که نابرابری بین کارگران و سایر اقشار بیش از همیشه توی چشم میآید. دستم به قلم نمیرود. کاش میتوانستم از این روز بنویسم و آرزو کنم روزی برسد که هیچ کارگری برای دستیابی به حقوق اولیهاش، از کارفرما و از بیکار شدن اجباری ترسی نداشته باشد.
به پاس شرافت کارگران در سراسر جهان؛ برای جان، نان و آزادیشان، ابیاتی از شاعر آزادی، احمد شاملو را به دستهای این عزیزان در سراسر این کرهٔ خاکی تقدیم میکنم:
غم نان اگر بگذارد …
از دستهای گرم تو
کودکان توأمان آغوش خویش
سخنها میتوانم گفت
غم نان اگر بگذارد
نغمه در نغمه درافکنده
ای مسیح مادر، ای خورشید
از مهربانی بیدریغ جانت
با چنگ تمامیناپذیر تو، سرودها میتوانم کرد
غم نان اگر بگذارد
***
چشمهساری در دل و
آبشاری در کف،
آفتابی در نگاه و
فرشتهای در پیراهن
از انسانی که تویی
قصهها میتوانم کرد
غم نان اگر بگذارد.
ارسال نظرات