تبریک به سمیرا و هامون؛

مهاجرت فرصتی واقعی برای رسیدن به آرزوهاست

مهاجرت فرصتی واقعی برای رسیدن به آرزوهاست

چند سال پیش یک مربی داشتم که به من گفت «این ورزش را رها کن و برو پی زندگی‌ات» چون من آن زمان سرباز بودم و قهرمانی کشور را باختم. همان حرف آن مربی جرقه‌ای در زندگی من بود. با خودم گفتم من امسال حتما به تیم‌ملی راه پیدا می‌کنم و به عضو ثابت هم تبدیل خواهم شد و واقعا این اتفاق افتاد...

 

سردبیر |

اگر ما خودمان به آن دسته از شاکیانِ شرایطِ مهاجرت تعلق نداشته باشیم به ‌احتمال زیاد افرادی را در اطراف خود می‌شناسیم که از وضعیت خود در جامعه جدید شاکی هستند. طبیعی است که مهاجرت به‌ویژه در روزها، ماه‌ها و سال‌های اول ما را با چالش‌های ناگهانی و ناآشنا روبرو می‌کند. برای برخی از ما این چالش‌ها بخشی از زندگی و حتی تبدیل به زیبایی‌های آن می‌شوند. اما برای گروهی دیگر دشواری‌ای روزهای اول به شکل موانع زشتی درمی‌آیند که حق نداشتند وجود داشته باشند و آمده‌اند تا زندگی را به ما زهر کنند.

واقعیت این است که در دوره آغازین حضور در یک سرزمین غریب و دور از فرهنگ آشنا برای همه چالش‌های گوناگون می‌آفریند که بخش بزرگی از آنها میان بخش بزرگی از ما مشترک است اینکه چگونه با آنها برخورد کنیم و چقدر از آن زجر بکشیم یا لذت ببریم بی‌تردید در بیشتر موارد تصمیم ماست و نه یک شخص ثالث.

داستان سمیرا ملکی‌پور و هامون درفشی‌پور تاییدکننده این ادعاست که می‌توان از دشواری‌ها نردبانی برای صعود ساخت. آقای درفشی‌پور، کاراته‌کای ایرانی که کمتر از سه سال پیش از غرب ایران به نیمکره غربی زمین مهاجرت کرده به هفته می‌گوید: «زندگی بدون چالش معنا ندارد. همیشه زندگی بر وفق مراد ما نیست. اگر چالش نباشد دیگر زندگی معنایی ندارد. چند سال پیش یک مربی داشتم که به من گفت «این ورزش را رها کن و برو پی زندگی‌ات» چون من آن زمان سرباز بودم و قهرمانی کشور را باختم. همان حرف آن مربی جرقه‌ای در زندگی من بود. با خودم گفتم من امسال حتما به تیم‌ملی راه پیدا می‌کنم و به عضو ثابت هم تبدیل خواهم شد و واقعا این اتفاق افتاد و مدال‌های متعددی را هم کسب کردم که کسب مدال برنز در مسابقات قهرمانی بزرگسالان جهان بهترین آن بوده است. ما دو سال پیش تصمیم به مهاجرت گرفتیم و ورود ما به کانادا هم‌زمان با شیوع ویروس کرونا شد. گاهی بسیار ناامید می‌شدیم اما دوباره تلاش می‌کردیم تا اوضاع را مدیریت کنیم. با وجود خستگیِ ناشی از کار هیچ‌وقت تمرین را ترک نکردیم. زمانی که به کانادا آمدیم همه به ما گفتند که حضور در المپیک در این بازه زمانی غیرممکن است اما من ته دلم یک درصد امید داشتم و فکر می‌کردم هیچ‌چیز غیرممکن نیست. من می‌دانم یک درصد امید در ذهن من، یعنی هزار درصد چراکه باعث به حرکت در آمدن من می‌شود. در این مدت هیچ‌گاه دلسرد نشدم. زمانی که خبر امکان حضورم در المپیک را به ما دادند مشکل کار داشتیم چراکه محل کارمان برای تمرین با ما همکاری نمی‌کردند بنابراین مجبور شدیم کار را کنار بگذاریم. حتی گاهی به این فکر کردیم که ما اینجا نمی‌توانیم اجاره خانه و مخارج زندگی را تأمین کنیم برای همین باید قید المپیک را بزنیم. گاهی ته دلم می‌لرزید اما دوباره بلند می‌شدیم.»

سمیرا و هامون بی‌تردید سختی بسیاری را تحمل کرده‌اند اما در بازه زمانی کوتاهی (کمتر از سه سال بعد از ورود به کانادا) در این تابستان کانادا را در المپیک توکیو نمایندگی خواهند کرد.

سمیرا و هامون عزیز برای اینکه در برابر سختی‌ها تسلیم نشدید و ایستادگی کردید به سهم خودم از شما سپاسگزارم. به شما به‌عنوان مهاجرانی که مایه افتخار کانادا و باهمستان (کامیونیتی) خودمان می‌شوید افتخار می‌کنم؛ دم‌تان گرم و دست‌مریزاد.

ارسال نظرات