سردبیر |
میگوید: «در آن روز از خوشحالی میرقصیدم برای اینکه پول کیف و کفش بچهها یکهو جور شد.» معمول این است که وقتی به یک هدف مادی و مالی خودمان میرسیم؛ خانه میخریم یا یک اتومبیل جدید، یا حتی یک پیراهن نو، خوشحال شویم، گاهی شاید حتی از خوشحالی در پوست خود نگنجیم. بعضی اوقات حتی وقتیکه وام خرید خانه ردیف میشود دچار آن خوشحالی میشویم یا وقتیکه فرزندمان در تحصیل و یا شغلش به یک موفقیت میرسد. اینها همه شادیهای معتبری هستند گرچه نمیتوان آنها را بزرگترین شادیهای زندگی دانست.
خانم عاطفه احکامی که تلاشهای انساندوستانهاش محور پرونده این شماره مجله هفته است، میگوید: «من عاشق بچهها هستم و معتقدم اگر در دل بچهها ذوقی باشد حتماً موفق میشوند. لیلا هم به این مسئله معتقد است. ما توانستیم سال قبل کفش و کیف برای کودکان بخریم؛ هم من و هم لیلا چندین روز بهصورت شبانهروزی فکر میکردیم که چه کنیم تا پول این خریدها را جور کنیم و وسایل را بهموقع و همزمان با سال تحصیلی جدید به دست بچهها برسانیم. در آخرین لحظه هزار دلار از آمریکا به دست من رسید که از بیان حالم قاصرم؛ من از خوشحالی میرقصیدم.»
او درباره تهیه مایحتاج خود یا فرزندان خودش صحبت نمیکند، بهخاطر تهیه مبلغی برای خرید کفش و کیف برای بچههای مدرسهای در سیستان و بلوچستان از خوشحالی بال درمیآورد و شروع به رقصیدن میکند. احساس شعف از یاریرسانی به کسی که به کمک «تو» نیاز دارد اما هیچ نسبتی با «تو» ندارد و شاید در تمام عمر حتی موفق به دیدار او نشوی، شادی عمیقی است که اعماق وجود انسان را جلا میدهد.
گاهی فرهنگِ نظام فردگرا و سودمحورِ سرمایهدارانه در اطرافمان چنان سنگین میشود که با خود فکر میکنم نکند رفتهرفته آن لذت عمیق یاری به دیگری را از یاد ببریم و همه دلخوشیمان بشود خرید خانه بزرگتر و اتومبیل جدید و سفر سیاحتی به آن سوی دنیا و موفقیت مالی فرزندان و… اما بعد به بزرگوارانی همچون خانم عاطفه احکامی برخورد میکنم و شکرگزار میشوم که این لذتِ عمیق هنوز فراموش نشده است.
خانم لیلا که در پروژههای انسانی خانم عاطفه احکامی در کنار او قرار دارد به هفته میگوید: «اگر نشستهایم که دولتها یا قدرتی یا یک فرد یا افراد مشهوری برای مردم کاری کنند در اشتباهیم. تعداد ما بسیار زیاد است باید همه دستبهدست هم بدهیم و درک کنیم که چقدر با عشق و مهربانی میتوانیم دنیا را برای هم جای بهتری کنیم. فقط کافی است تکتک ما به قدرت خودمان برای تغییر و بهبود وضعیت جهان، ایمان بیاوریم.»
واژههای لیلا مثل شهدی گوارا بر دلم مینشیند و باز شکرگزار میشوم که این لذتِ عمیق هنوز فراموش نشده است.
به سهم خودم از خانم عاطفه احکامی سپاسگزارم و از سارای عزیزم قدردانی میکنم که فرصت آشنایی با ایشان را فراهم کرد.
خانم احکامی عزیز و لیلای گرامی تلاشتان مستدام باد.
ارسال نظرات