لکه ننگ دیگری در تاریخ معاصر میهنم

لکه ننگ دیگری در تاریخ معاصر میهنم

و خرداد دیگری از راه رسید: خرداد ۱۴۰۰. این بار کلید کاخ ریاست‌جمهوری ایران به دست مردی داده شده که به گواه آقای حسینعلی منتظری جنایاتش را تاریخ هرگز فراموش نخواهد کرد.

 

سردبیر |

نمی‌خواهم این نقل‌قول ژوزف دو مِی‌ستر Joseph de Maistre را باور کنم که می‌گوید: «هر ملت همان حکومت را به دست می‌آورد که شایسته آن است.»

در سال ۱۳۷۶ وقتی‌که آقای محمد خاتمی رئیس‌جمهور ایران شد نطفه‌های امید شکل گرفت. من که سال‌ها بود ناگزیر به ترک میهنم شده بودم خوش‌خیالانه فکر کردم این آغاز یک تغییر است و پایان کابوسِ نظامی که در آن شهروند معنا ندارد پس سخن از حقوق شهروندی نیز در بهترین حالت یاوه‌سرایی است و بس. فردی آمده بود که در میانه‌ی آن روزهای سیاه لبخند می‌زد و از واژه «شهروند» و «قانون» استفاده می‌کرد. روند وقایع به‌سرعت نشان داد که حتی اگر محدودیت‌های ذهنیِ سید خندان (مثل باور به ولایت‌فقیه) اجازه بدهد و او طالب یک تغییر واقعی باشد توان گذشتن از مانعی را ندارد که در مقابلش است: دیوار قطوری از تحجر که بندبندش را فساد روزافزون محکم ساخته بود.

بعد نوبت به آقای محمود احمدی‌نژاد رسید. او هم مایه امید شد. رئیس‌جمهور جدید که باتکیه‌بر همان دیوار تحجر و فساد به قدرت رسیده بود هرگز در دروغ و نیرنگ و فریب و فرومایگی کم نیاورد و نشان داد که او نماد تمام‌وکمال تباهی است. آقای احمدی‌نژاد این تصور را ایجاد می‌کرد که ما به اسفل‌السافلین دروغ و فریب سقوط کرده‌ایم و او نمایندگی این سقوط را به عهده دارد پس دیگر سقوط به نقطه‌ای پایین‌تر مقدور نبود در نتیجه راهی به جز بالارفتن باقی نمی‌ماند. از نقطه نگاه خرداد ۱۳۸۴ بالاخره دوران «محمود» تمام می‌شد و پس از آن جامعه ما تنها و تنها یک راه می‌داشت و آن هم حرکت به‌سوی «بالا» بود. در آن لحظه این یک «امید» واقعی به نظر می‌رسید.

اما تدبیر نفر بعدی، حسن روحانی، نیز جز نیرنگ و فریب خلق نبود و او نیز در فرومایگی از سلف خود هیچ کم نیاورد و ننگ آبانِ آتش و خون را بر پیشانی خود نشاند.

و خرداد دیگری از راه رسید: خرداد ۱۴۰۰. این بار کلید کاخ ریاست‌جمهوری ایران به دست مردی داده شده که به گواه آقای حسینعلی منتظری جنایاتش را تاریخ هرگز فراموش نخواهد کرد.

میلیون‌ها نفر از ما، مردم ایران به این دیو آدم‌خوار رأی دادیم و به نشستش او بر اریکه قدرت مشروعیت بخشیدیم. اما از حق نگذریم، در برابر گروه رأی‌دهنده، اکثریت بزرگی بر عدم شرکت در بالماسکه نظام اسلامی پای فشرد و سربلند بیرون آمد.

نمایشی که ابراهیم رئیسی قرار بود بی‌هیچ اما و اگر پیروز میدانش باشد سناریو و صحنه‌آرایی دقیق، حساب‌شده و آشکاری داشت. سناریونویسان هیچ جزئیاتی را به دست تصادف نسپرده بودند و فقط یک «روشنفکر» خاورمیانه‌ای می‌توانست فریب این دروغ آشکار را بخورد و مردم را به شرکت در این نمایشِ پلید دعوت کند.

و صد افسوس تا زمانی که گروهی در جامعه ما در ردای «روشنفکرِ سکولار» حاضرند با آلوده‌ترین نمادهای تاریکی و جهل در صحنه‌ی مشترک عوام‌فریبی قرار بگیرند ما محکوم حکومتی خواهیم بود که خود انتخابش کرده‌ایم، حتی اگر به آن رأی نداده باشیم.

ارسال نظرات