به بهانه سالگرد آغاز جنگ ایران – عراق؛

تصور کن جنگ است اما کسی به جبهه نمی‌رود

تصور کن جنگ است اما کسی به جبهه نمی‌رود

جنگی که فکر می‌کردیم به‌زودی با پیروزی «خیر» بر «شر» که طبیعتاً «خیر» ما بودیم و «شر» آنها، به پایان می‌رسد ۸ سال طول کشید و بیش از یک میلیون قربانی از دو طرف گرفت.

 
سردبیر |

وقتی که ۴۳ سال پیش در چنین روزهایی جنگ عراق و ایران شروع شد ۱۳ ساله بودم، در دنیای کودکانه خود فکر می‌کردم «دشمنِ شیطان‌صفت» با حمایت دیگران به ایران حمله کرده است و تردیدی نداشتم ما که «خوب» هستیم دمار از روزگار «دشمن» که «بد» است در‌می‌آوریم و پیروز می‌شویم. مدت کوتاهی بعد از آن حکومت انقلابی چنان حمله‌ای را علیه دیگراندیشان ایران راه انداخت که من ۱۴-۱۵ ساله هم ناگزیر به فرار از دست حکومت خودی شدم.

وقتی که به اروپا رسیدم با عراقی‌هایی آشنا شدم که آنها هم از حکومت خود گریخته بودند؛ کسانی که خانواده و قوم و خویشانشان در جنگ علیه ایران شرکت کرده بودند. با چشم خود دیدم آن‌هایی که علیه ایران می‌جنگیدند و دست بر ماشه داشتند و هزاران هزار نفر را تا آن‌وقت از زندگی ساقط کرده بودند آدم‌های کاملاً معمولی بودند، از جنس من و تو؛ هیچ‌کدام «شیطان‌صفت» و قاتل بالفطره نبودند.

جنگی که فکر می‌کردیم به‌زودی با پیروزی «خیر» بر «شر» که طبیعتاً «خیر» ما بودیم و «شر» آنها، به پایان می‌رسد ۸ سال طول کشید و بیش از یک میلیون قربانی از دو طرف گرفت. خرابی‌های آن جنگ در سمت کشور من هرگز سروسامان نیافت، تازه ما در سوی «خوشبخت‌تر» داستان بودیم. چند سالی پس از آن هشت سال، در غرب اروندرود، جنگی آغاز شد که هنوز ادامه دارد.

امروز به سرنوشت مردم بیچاره عراق می‌اندیشم که روزی در ذهن کودکانه‌ی من «دشمن» بودند. جنگی که دیگران با هزار نیرنگ، سیاستمدارانِ جاهل دو طرف را به سمت آن هدایت کرده بودند گسترده و گسترده‌تر شد تا امروز بخش بزرگی از آن منطقه فلاکت‌زده را دربرگرفته است. آن روزها من و همچون من در دو سوی مرز با تصور ابلهانه‌ی دفاع از «خاک» و «دفاع از میهن» چشم‌بسته به دنبال حکومت خود دویدیم، کشتیم و کشته شدیم تا مدعیان «قهرمانیِ» آن روز در کشور من، سرکوبگرانِ امروزِ مردم و غارتگران منابع کشور باشند. در سوی دیگر، در غرب شط‌العرب/اروندرود، آنچه از «قهرمانان» دوران صدام باقی مانده است، امروز توحش داعشی را در آغوش کشیده و به جنایت خود ادامه می‌دهد.

در سال ۱۳۵۸ نخبگان سیاست در دو سوی اروندرود/شط‌العرب ندیدند که چگونه در زمین سیاست‌‌بازانِ کلانِ شرق و غرب بازی می‌کنند. آنها نمی‌توانستند ببینند زیرا رؤیای خیره‌کننده‌ی خودکامگی کورشان کرده بود و امروز همچنان با همان چشمان نابینا بر کوس جنگ می‌کوبند و «دشمن» می‌جویند و «نفس‌کش» می‌طلبند.

امروز هرکسی می‌خواهد بداند می‌داند که چگونه لاکهید مارتین‌ها با همکاری بوش (پدر و پسر) و رامسلفد و دیک چنی و شرکا در ۴ دهه گذشته تمام توان خود را به کار بستند تا به‌ویژه در منطقه خاورمیانه آتش‌افروزی کنند و از قِبَل آن تریلیون‌ها دلار سود ببرند.

گوشه‌ای از سخنرانی ژنرال وسلی کلارک، یکی از برجسته‌ترین افسران جنگی آمریکا، درباره نقش سه فرد نامبرده در آتش‌افروزی در منطقه ما، تنها مشت نمونه خروار از اسناد فاش شده درباره این جنایتکاران جنگی است که هرگز عدالت زمینی گریبانشان را نگرفت.

امیدوارم روزی ما مردم خاورمیانه به این بلوغ برسیم و متوجه شویم که جنگ‌ها را اساساً عده قلیلی برای رسیدن به مطامع خود راه می‌اندازند، افرادی که «دفاع از میهن و خاک» برایشان بهانه‌هایی هستند تا «ما» خواست آنها را دنبال کنیم.

به قول یک ضرب‌المثل آلمانی: «تصور کن جنگ است اما کسی به جبهه نمی‌رود».

ارسال نظرات