بحران آب، آغازِ پایان حکومت گنجشک‌مغزان یا سراشیب نابودی تمدنی کهن؟

بحران آب، آغازِ پایان حکومت گنجشک‌مغزان یا سراشیب نابودی تمدنی کهن؟

در دهه‌های اخیر بسیاری از تحلیلگران بر این باور خود تاکید کرده‌اند که «جنگ‌های فردا بر سر آب خواهد بود». امروز به نظر می‌آید فردا از راه رسیده و حکومت ایران سبک‌سرانه و به دلیل ناتوانی در گفت‌وگو با مردم، و در واکنش به اعتراضات مسالمت‌آمیز آنها چنین جنگی را آغاز کرده.

 

سردبیر|

وجودش تمدن‌های بشری را شکل داده و کمبودش نابودی به دنبال داشته. امروز به نظر می‌آید بحران آب، این مایه حیات‌بخش، بودونبود بشر را تهدید می‌کند.

چند هفته‌ای است کشاورزان اصفهانی بر بستر خشک زاینده‌رود حقابه‌ی پانصد ساله‌ی خود را طلب می‌کنند؛ حقابه‌ای که با ساخت سدهای بی‌رویه، توسعه‌ی صنایع آب‌بر و سیاست‌های رانت‌محور از آنها دریغ شده است. چند ماه قبل نیز کشاورزان خوزستانی در اعتراض به مشکلات آب در این استان دست به تجمع زدند که هر دوی این اعتراض‌های مسالمت‌آمیز با سرکوب خشن و خونین نیروهای امنیتی و دستگیری معترضان مواجه شدند.

درباره اعتراضات اصفهان سازمان حقوق بشر ایران (تا یکشنبه ۲۸ نوامبر) از انتقال «بیش از ۱۲۰ نفر» به زندان دستگرد اصفهان خبر داده است. بنا بر اعلام این سازمان، سه نفر از بازداشت‌شدگان با آمبولانس به طور مستقیم به «بهداری و سردخانه» زندان منتقل شدند و این احتمال وجود دارد که جان باخته باشند.

در دهه‌های اخیر بسیاری از تحلیلگران بر این باور خود تاکید کرده‌اند که «جنگ‌های فردا بر سر آب خواهد بود». امروز به نظر می‌آید فردا از راه رسیده و حکومت ایران سبک‌سرانه و به دلیل ناتوانی در گفت‌وگو با مردم، و در واکنش به اعتراضات مسالمت‌آمیز آنها چنین جنگی را آغاز کرده. این جنگ به‌طوری‌که بسیاری از متخصصان بیان می‌کردند علیه کشور و ملتی دیگر نه بلکه علیه ملت خودش است. برخورد با بحران آب، به‌عنوان بخشی از مشکل اقلیمی و زیست‌محیطی در ایران، مثل هر موضوع دیگری در این کشور، توسط حکومت امنیتی شده و می‌رود تا با واکنش‌های جنون‌آمیزتر حاکمیت ابعادی خونین‌تر به خود بگیرد.

تمدن ایران طی قرون گذشته با این اقلیم خشک خو گرفته و بر بستر قنات‌ها و آب‌انبارها به حیات خود ادامه داده است اما نظام سیاسیِ بی‌تدبیر و فاسد طی دهه‌های گذشته، بی‌توجه به داده‌های علمی و تاریخی، سبک‌مغزانه به منابع آب دست‌اندازی کرده و بیم آن می‌رود که در مدتی کوتاه، این تمدن کهن را به نابودی بکشاند. موقعیت آب‌وهوایی ایران، برخورد با آب و بحران آب را بیش از سایر نقاط جهان حساس می‌کند اما رهبر و مدیران کلان جمهوری اسلامی با نگاه امنیتی خود، این مسئله حساس و برخورد با این نیاز بنیادین را در همان گام اول تبدیل به تهدیدی سیاسی- امنیتی کرده‌اند. تهدیدهای آبی می‌توانست در ایران تبدیل به فرصت شود اگر مدیران کلان جرات و شهامت ایجاد امکان مشارکت نخبگان و مردم را می‌داشتند. اما دریغ که کوته‌بینی‌ها و جهلِ غالب در مدیریت کلان سبب شده تا استادان و متخصصانِ این عرصه، برخلاف میل باطنی، سرزمین خود را ترک و دانش خود را در غرب عرضه کنند.

بیش از سه دهه است که سرمایه‌های فکری و تخصصی و پولی در چاه بدون ته «پروژه هسته‌ای» سرازیر می‌شود، تکنولوژی‌ای که به باور بسیاری از متخصصان به گذشته تعلق دارد و یا دست‌کم بهایی برای آن پرداخت شده و می‌شود که بسیار دور از معامله‌ای خردمندانه است. به گفته استادان این عرصه، طی سه دهه‌ی گذشته اگر حجم سرمایه مالی و علمی تزریق شده در تکنولوژی هسته‌ای در پروژه‌های علمیِ آینده‌نگرانه‌ی آب و انرژی وارد شده بود امروز نه‌تنها ما با این بحران روبرو نبودیم بلکه چیزی بسیار پربهاتر از اورانیوم غنی‌شده برای عرضه به جهان می‌داشتیم.

ای‌کاش رهبران ایران می‌دیدند که خوزستان و یزد و اصفهان پایان ماجرا نیستند و بحران آب با راهکارهای کودکانه‌ی «از این بگیر و به او بده» نه‌تنها حل نخواهد شد بلکه روزبه‌روز گسترده‌تر و عمیق‌تر خواهد شد. آتش اعتراضات در این مناطق که تلاش شد زیر خاکستر سرکوب مدفون شود خیلی زودتر از آنچه حکومت فکر می‌کند سربرخواهد آورد و چنان زبانه خواهد کشید که شعله‌هایِ آن «ولایت مطلقه» و ذوب‌شدگان آن را در خود هضم خواهد کرد.

بدیهی است که نابودی استبداد خواسته‌ی هر انسان معقول است اما مسیری که در آن گام زده می‌شود بیشتر به سراشیب قهقرای یک تمدن می‌ماند تا پایان حکومتِ گنجشک‌مغزان.

آیا هنوز امیدی باقی است؟

ارسال نظرات