سالگرد انقلاب بهمن و متن یک نامه تاریخی؛

آیا دوباره به بیراهه خواهیم رفت؟

آیا دوباره به بیراهه خواهیم رفت؟

پشیمانی بخش بزرگی از عوام و خواصِ ایرانی از دستان گره کرده‌ی روزهای ۱۳۵۷ نشانگر درستی نگرانی میشل فوکو بود که با صمیمیت و صداقت امیدوارم بود که اشتباه کند و ایران مسیری به جز دیکتاتوری مذهبی را پیش بگیرد.

 

سردبیر|

در فروردین ۱۳۵۸، کمتر از دو ماه بعد از روی کار آمدن رژیم جدید، دادگاه‌های انقلاب بی‌رعایت موازین قضاییِ شناخته شده و با سلب بدیهی‌ترین حقوق متهم، با جدیت تمام مشغول محاکمه و اعدام بودند. اینکه آیا متهمان واقعا گناه‌کار بودند یا نه یک سوال است اما نحوه‌ی محاکمه‌ی آنها سنتی را بنیاد گذاشت که امروز، پس از بیش از چهار دهه، همچنان زیر حکومت اسلامی جاری است: سلب پایه‌ای‌ترین حقوق یک متهم. بر اساس همین سنت است که تا امروز هزاران هزار فرد بی‌گناه بی‌حق دفاع از خود، در ایرانِ اسلامی محاکمه، محکوم و در بسیاری از موارد اعدام شده‌اند.

میشل فوکو، فیلسوفِ فرانسوی، در آن روزهای داغ که اکثریتِ روشنفکرانِ انقلاب‌زده‌ی ایران کمابیش دربست آن محاکمات و اعدام‌ها را تایید می‌کردند، نامه‌ای به نخست‌وزیر وقت نوشته و در آن از تاریکی شب‌های درازی که در راه بود خبر داد.

در آن روزها بدنه‌ی جامعه‌ی ایران و همچنین نخبگان چنان مسحور شده بودند که با بی‌قانون‌ترین رفتارهای نظام جدید موافقت و همراهی می‌کرد. امروز در آستانه ۴۳مین سالگرد انقلاب می‌دانیم که تقریبا تمامی همراهان دیروزی قربانی روش‌هایِ «قضایی» و حکومتی شدند که خود با آن همراهی کرده بودند.

میشل فوکو در آخرین پاراگراف نامه‌ی خود شاه‌بیت پیامش را درج کرده است: «شاید گفته شود که اکثریت مردم ایران اعتماد خود را به رژیمی که استقراریافته است، نشان داده‌اند و بنابراین باید رویه قضایی آن را نیز تأیید کنند. این واقعیت که دولتی دارای اقبال و مقبولیت است و به آن رأی داده شده است، از تعهداتش نمی‌کاهد، این اقبال مردمی تعهدات سخت‌تری را به حکومت تحمیل می‌کند. البته من هیچ قدرتی ندارم که جناب نخست‌وزیر، این‌گونه شما را مورد خطاب قرار دهم – فقط فکر کردم این اجازه را دارم به‌خاطر این که در اولین برخوردمان متوجه شدم که برای شما حکومت‌کردن یک حق مبرم نیست، بلکه یک وظیفه بسیار دشوار است. امیدوارم بتوانید این اطمینان را بدهید که این مردم هرگز از قدرت قاطعانه‌ای که به‌تازگی با کمک آن خود را  آزاد کرده‌اند پشیمان نشوند.»

پشیمانی بخش بزرگی از عوام و خواصِ ایرانی از دستان گره کرده‌ی روزهای ۱۳۵۷ نشانگر درستی نگرانی میشل فوکو بود که با صمیمیت و صداقت امیدوارم بود که اشتباه کند و ایران مسیری به جز دیکتاتوری مذهبی را پیش بگیرد.

این فیلسوف فرانسوی ۴۳ سال پیش چیزی را می‌دید که روشنفکر ایرانی طی ده-بیست سال گذشته رفته رفته آن به آن آگاه شده است. اما این برای روشنفکر ایرانی به هیچ وجه به معنی رسیدن به مقصد نیست. امروز معادلات و چالش‌ها بسیار تغییر کرده‌اند. امروز کمابیش هر ایرانی به اهمیتِ رعایت حقوق متهم و رعایت قانون‌مداری واقف است و طبیعتا از دولت انتظار رعایت آنها را دارد. پس امروز هنر نخبه ایرانی دیدن آن چیزی نیست که فوکو چهار دهه پیش خطرات ندیدن آن را گوشزد کرده بود.
به باور من امروز روشنفکر ایرانی هنر خود را در تفکیکِ فریاد‌هایِ ژنرال‌هایِ جنگ روانی در خاورمیانه، از مبارزات در دفاعِ راستین از حقوق و آزادیِ فرد است که باید به نمایش بگذارد.
امروز روشنفکر ایرانی (روزنامه‌نگار، هنرمند، نویسنده، فعال حقوق بشری و…) باید بتواند ضمن اصرار بر مبارزه علیه استبداد حاکم، برای آزادی و آینده، به صراحت راه خود را از بندر-بن-سلطان‌ها و مایکل لدین‎ها، هارپرها، مایک پمپئوها و… جدا کند. این سنخ افراد و سازمان‌ها و مجموعه‌هایِ همرنگ‌شان در جنگ‌افروزی و سرکوب مردم منطقه ما کارنامه‌ی کاملی دارند و آنچه پیشکش می‌کنند سرآبی بیش نیست.  اینکه حکومت‌های منطقه مسیر اصلاح را می‌گشایند و یا با سرسختی پولادین و غرق در فسادِ خودپرورده‌شان، انقلاباتی دیگر را به مردمشان تحمیل می‌کنند تصمیمی است که حاکمان باید بگیرند اما فعالان و روشنفکرانی که دربرابر حاکمان قرار دارند باید بدانند که مبارزه برای آزادی زن،‌ آزادی اقلیت‌های دینی و قومی، آزادی بیان، رعایت حقوق بنیادی انسان و…. راهی دراز و دشوار است و باید با اتکا به مردم و نخبگان سرزمین‌های منطقه پیش برده شود.

همزمان با ۴۳مین سالگرد بهمن ۱۳۵۷، متن کامل نامه‌ی هشدار‌آمیزِ میشل فوکو به مهندس مهدی بازرگان توسط دکتر رضا یاوریان برای انتشار در «هفته» ترجمه شده است.

ارسال نظرات