بودن و شدن، جدالی جاودانه در «قسمتِ» ساشار ظریف

بودن و شدن، جدالی جاودانه در «قسمتِ» ساشار ظریف

ظریف در روی صحنه‌‌های تورنتو و مونترال به کودکی خود و داستان‌های مادربزرگ نقب می‌زند و برای مخاطبش به زبان ترکی داستان‌های آن پیرزن باکویی‌ای را تعریف می‌کند، نه از این جهت که خود را داستان‌سرا می‌بیند بلکه از این رو که صحنه برایش محل زندگی است و او خود داستانِ زندگی. او با کمک رقصنده‌های هنرمندش در روی صحنه تبلوری می‌شود از بودن و شدن.

 

سردبیر|

چند هفته پیش، شب قبل از تحویلِ سال، برای اولین بار توانستم کاری از ساشار ظریف را از نزدیک تماشا کنم. ساشار ظریف را سال‌ها بود که می‌شناختم، البته فقط از ورای مصاحبه‌ها و نقد کارهایش. طبیعتا کمتر کسی می‌تواند با صحنه‌ی فرهنگ و هنر در تورنتو در تماس باشد و این هنرمند متفاوت را نشناسد. دیدن یک اثر زنده از این هنرمند به شناختم از او عمق جدیدی بخشید.

کار اخیرش «قسمت» نام دارد. واژه‌ای که بی‌تردید یکی از بحث‌برانگیزترین مفاهیم مذهب و عرفان در میان اندیشمندان منطقه ما است. شاملو در مجموعه‌ی «مدایحه بی‌صله» گفت‌وگویی دارد میان زمین و انسان که در آن ازجمله از «تقدیر» سخن می‌رود. شاملو از زبانِ زمین خطاب به انسان می‌گوید: «و تو بی‌احساسِ عمیقِ سرشکستگی چگونه از «تقدیر» سخن می‌گویی که جز بهانه‌ی تسلیمِ بی‌همتان نیست؟»

ساشار ظریف در بیان هنری خود در این نمایش تعریف متفاوتی از قسمت و تقدیر ارائه می‌دهد. او قسمت را به عنوان «آنچه به من داده شده» و از پیش مقرر و معین شده، تعریف می‌کند و همزمان درکنار آن «سرنوشت» را قرار می‌دهد که «من» و فقط «من» می‌توانم با همت خود بر شالوده «آنچه مقرر شده» بسازمش. ظریف در این برداشت «من» و «تو» را نه تنها در زندان تقدیر و قسمت حبس نمی‌کند بلکه با تعریفِ متفاوتِ خود از تقدیر، آن را شالوده‌ای می‌کند که برمبنای آن بازتعریفِ مداوم «من» و روندِ مستمر ساختن و شناختن و بازساختنِ «من» همان مفهوم زندگی است و دیگر هیچ.  

ظریف در روی صحنه‌‌های تورنتو و مونترال به کودکی خود و داستان‌های مادربزرگ نقب می‌زند و برای مخاطبش به زبان ترکی داستان‌های آن پیرزن باکویی‌ای را تعریف می‌کند، نه از این جهت که خود را داستان‌سرا می‌بیند بلکه از این رو که صحنه برایش محل زندگی است و او خود داستانِ زندگی. او با کمک رقصنده‌های هنرمندش در روی صحنه تبلوری می‌شود از بودن و شدن. او در این مسیر باز هم ژرف‌تر می‌رود و به دوران کودکی مادربزرگش سفر می‌کند تا با  ریشه‌هایش در اعماق گذشته پیوند برقرار کند و بتواند «شدن» را زندگی کند و «حال» را.   

ساشار ظریف درگفت‌وگویی که با او داشتم و در این شماره می‌خوانید، می‌گوید: «درواقع داستان‌هایی که ما می‌گوییم از آن حافظه محدود می‌آید. ولی وقتی شما خود، داستان می‌شوید مجبور هستید درون خودتان کندوکاو کنید، خودتان را پیدا کنید، سؤال بپرسید و پیگیری کنید که چه بوده است و رابطه‌اش با من چیست.» ظریف در نمایش «قسمت» از کودکی آغاز می‌کند اما خود، داستان می‌شود.

پرفورمنس «قسمت» با رقص و آواز ساشار ظریف و تیم هنرمندان او، یکی از عمیق‌ترین کارهایی است که روی صحنه نمایش در کانادا دیده‌ام.

از ساشار ظریف، این انسان هنرمند، سپاسگزارم که با این کار جدید امکان شناخت عمیق‌تری از خودش و هنرش را برایم مهیا کرد.

ارسال نظرات