بازداشت رسول‌اف و مصطفی آل‌احمد، به بند کشیدن آزادی‌ست

بازداشت رسول‌اف و مصطفی آل‌احمد، به بند کشیدن آزادی‌ست

رسول‌اف در شاهکار خود «شیطان وجود ندارد» این واقعیت را که ما چگونه به عنوان انسان‌های عادی مجری شرّ می‌شویم را نشان داده است. و اگر سرکوب آزادی را یکی از بزرگ‌ترین شرّهای زندگی بشر بدانیم، ارتباط این دو بحث را برقرار کرده‌ایم.

سردبیر|

هفته پیش خبر دردآور دیگری تیتر رسانه‌های ایرانی در داخل و خارج از ایران شد: دو چهره برجسته‌ی سینمای ایران بازداشت شدند و چند روز دیرتر، جعفر پناهی نیز به دلیل اعتراض به بازداشت دو نفر اول بازداشت شد.

هر سه نفر کسانی هستند که سینمای ایران و بعضاً جهان وامدار آنهاست. هنرمندانی که درکنار تلاش‌های هنری برحسته‌شان مصمم هستند دربرابر سرکوب مردم ایران سکوت نکنند و مرتب برای این انتخاب خود هزینه پرداخته‌اند.

این اشتیاق به خاموش‌کردن دیگری از کجا سرچشمه می‌گیرد؟ طبیعتاً میل به قدرت مطلق، کم‌تحملی حاکم نسبت به انتقاد و… پاسخ‌های معتبری به این سؤال هستند. اما وقتی که از حاکمان که معمولاً برای حفظ حکومت خود به هر جنایتی دست می‌زنند فاصله می‌گیریم و این «اشتیاق به خاموش ساختن دیگری» را در جامعه نیز می‌بینیم، پاسخ‌های بالا دیگر کافی نخواهد بود.

مدتی پیش در همین صفحه نوشتم: ما در کانادا زندگی می‌کنیم که دارای یکی از متوازن‌ترین نظام‌های اجتماعی جهان است. علی‌رغم کمبودها و محدودیت‌های این جامعه و نظام، در مقام مقایسه، به‌راحتی می‌توان ادعا کرد که زندگی در کانادا با آرامش و اعتدالی همراه است که نمونه آن را شاید فقط در بخش‌هایی از اروپای مرکزی و شمالی پیدا کنیم. راز این آرامش نسبی چیست که ما ترک وطن گفته‌گان برای رسیدن به آن خانواده، آشیانه، فرهنگ، تاریخ، همسایه، دوست، عزیزان‌مان و… را گذاشته و به این سوی جهان آمده‌ایم؟

رسیدن به آرامش نتیجه‌ی مسیری طولانی و پرفرازونشیب است که اروپا و آمریکای شمالی طی قرن‌ها آن را پیموده است. اما در بیانی ساده می‌توان گفت آن راز همان قرارداد اجتماعی است که جامعه به آن رسیده و نامش را قانون اساسی گذاشته است.

«قانون» یعنی ترسیم مرز و محدودیت. محدودیتی که همه‌ی شهروندان موظف هستند به آن احترام بگذارند و می‌پذیرند که در صورت تخطی جریمه و تنبیه شوند. به عبارت دیگر «قانون» یعنی تعریف مرزهای آزادی «تو» و «من»، تا آزادی افسارگسیخته‌ی «من» مخل آرامش «تو» نشود و برعکس.

یکی از محوری‌ترین اصول قانون اساسی کانادا احترام به آزادی بیان و مطبوعات است و تنها بند محدود‌کننده این آزادی همانا قانون است و بس.

احساس و عواطف افراد نمی‌تواند و حق ندارد جایگزین قانون شود. این مرحله را جامعه توسعه‌یافته پشت سر گذاشته است. روزگاری بود که در آمریکا حضور یک سیاه‌پوست در رستوران یا اتوبوسِ سفیدپوستان «توهین» به سفیدپوست تلقی می‌شد. گاهی صحبت‌کردن یک مرد جوانِ «سیاه» با یک خانم «سفید» به قیمت جان جوان سیاه‌پوست تمام می‌شد، چرا که این عمل سبب «جریحه‌دار شدن احساساتِ» مردانِ سفیدپوست می‌شد. اما از خوش‌اقبالیِ ما ساکنان این کشور است که دیگر «جریحه‌دار شدن احساسات انسان‌ها» جایگزینی برای قانون نیست. ما از این وضعیت بهره می‌بریم بی‌آنکه در پیدایش آن نقشی داشته باشیم. شاید همین نقش نداشتن و هزینه نپرداختن برای این آرامش است که سبب می‌شود ارزش آن را به‌درستی ندانیم.

ما در هفته، رسانه‌ی نه‌چندان بزرگ، در کشوری که آزادی بیان در آن تا حد زیادی احترام دارد، کم‌وبیش به طور مرتب با انتظار سانسور و خودسانسوری روبرو هستیم، و این نه از سوی دستگاه‌های صاحب قدرت، بلکه از طرف افراد معمولی جامعه، کسانی که خود به دلیل نبود آزادی بیان در سرزمین مادری‌شان به کانادا پناه آورده‌اند. طبیعتاً این فشار با سرکوب حکومت‌های جنایتکار قابل‌مقایسه نیست اما از این دیدگاه که در اندیشه و فرهنگ ما نهادینه شده به همان اندازه تأسف‌بار است.

هفته گذشته بحثی داشتم با خواننده عزیزی که درخواست حذف یک بخش از یک مطلب در هفته را داشت. این دوست می‌گفت «وقتی که اسم من در گوگل جستجو می‌شود سایت هفته بالا می‌آید. مطلب مربوط به من مشکلی ندارد، اما مطالب دیگری هم از هفته نشان داده می‌شود که وقتی بخواهم به ایران بروم ممکن است برای من دردسرساز شوند.» زبانم از پاسخ به استدلال او قاصر بود.

رسول‌اف در شاهکار خود «شیطان وجود ندارد» این واقعیت را که ما چگونه به عنوان انسان‌های عادی مجری شرّ می‌شویم را نشان داده است. و اگر سرکوب آزادی را یکی از بزرگ‌ترین شرّهای زندگی بشر بدانیم، ارتباط این دو بحث را برقرار کرده‌ایم.

از آثار این سه شخصیت برجسته سینمای ایران بسیار یاد گرفته‌ام و امیدوارم سردمداران حکومت ایران هم به‌جای بازداشت این انسان‌های شریف از آنها یاد بگیرند و اجازه بدهند با کمک این اندیشه‌سازان جامعه ما متعالی‌تر شود و یا دست‌کم به توازنی عالی‌تر دست یابد.

ارسال نظرات