سردبیر|
دوباره شعله اعتراض در ایران گر گرفت. اگر از تیرماه ۱۳۷۸ تا خرداد ۱۳۸۸ و از خرداد ۱۳۸۸ تا آبان ۱۳۹۸ هر بار یک دهه زمان نیاز بود تا جرقهای بشکه باروت صبر مردم سرکوبشده منفجر کند این بار فقط ۴ سال زمان برد تا قتل ظالمانهیِ مهسای جوان فریاد ملت به ستوه آمده را به آسمان ببرد.
گرچه بهاحتمالزیاد این بار هم مثل موارد گذشته تمایل حاکمان این است که با کمی وعدهووعید رسیدگی و دُز بالایی از خشونت از شر عصیان مردم خلاص شوند اما به نظر میآید این بار ماجرا متفاوت است.
۱) گرانی سرسامآوری که اکثریت بزرگی از جمعیت کشور را در زندگی روزمره با عجز روبرو کرده است؛
۲) خیل عظیم جوانانی که نه میتوانند در کشور خود زندگی کنند و نه راه گریز و مهاجرت برایشان باز است؛
۳) انباشتهشدن پروندههای فساد که به دلیل عدم اعتماد به سیستم قضایی، برای مردم همچنان مفتوح هستند حتی وقتیکه دادگاهها اعلام جرم و اعلام حکم میکنند؛
۴) انباشتهشدن پروندههای فجایعی مثل پلاسکو تهران و متروپول آبادان؛
۵) افزودن ابلهانه فشارهای اجتماعی و امنیتی که مردم بهطور روزمره آنها را حس میکنند، مثل گشت ارشاد؛
۶) مشاهده فربهشدن روزبهروز عدهای بیکفایت که فقط با اتکا به رانتهای حکومتی امکان ابراز وجود دارند؛
و مواردی دیگر از این قبیل، شرایط را آماده کرده است تا جان دختر جوانِ کردستانی لقمهای بزرگ شود که بیتردید بهراحتی از گلوی حکمرانان پایین نخواهد رفت. فراموش کردن چهره بیگناه دختر جوانی که با آرزوی رفتن به دانشگاه از شهری دوردست به مرکز کشور آمده و توسط مشتی مأمور وحشی به قتل رسیده است تقریباً غیرممکن است.
مرگ مهسا آتشی را افروخته است که با شیوههای معمول حکومت، شامل سرکوب و وعدهوعید، خاموش نخواهد شد و حتی اگر این آتش فروکش کند، بیتردید موقتی خواهد بود و شعله آن بهسرعت دوباره زبانه میکشد.
آقای خامنهای در بیستوچند سال گذشته رفتهرفته لگام خود را به گروهی از افراد سپرد که ملغمهای از تحجر و فساد و خودپرستی و ناآگاهی است. این گروه دانسته یا نادانسته علاوه بر نابودی بخش بزرگی از منابع انسانی، طبیعی، اقتصادی و کانی طی این سالها گامبهگام تیشه به ریشه باقیمانده مشروعیت حاکمان زدند.
احتمالاً جمهوری اسلامی و ولایت فقیه آخرین شانس بقای نسبی خود و عقبنشینی گامبهگام را با پشت کردن حکومت به اصلاحات از دست داد و اینک راهی بهجز تباهی انفجاری باقی نمانده است، تنها سؤال این است که کی و با چه سرعتی.
صدالبته سؤال بسیار مهمتر این است که بعدازاین ریزش چه خواهد شد؟
آیا مجموعهی ازهمگسیخته و بیبرنامه و بیچشماندازِ اپوزیسیون ایرانی میتواند یک گذار معقول به وضعیتی جدید و باثبات را مدیریت کند.
و خطرناکترین سؤال: اگر فعالان و مدعیان نتوانند این مسیر را مدیریت کنند چه خواهد شد؟
اما امروز بههرروی وظیفه تکتک ماست که در کنار خانواده مهسا (ژینا) امینی و در ابعادی وسیعتر در کنار معترضان بایستیم تا حاکمان کور و کر، ولو یک گام به عقبنشینی وادار شوند.
ارسال نظرات