معرفی کتاب خاما نوشته یوسف علیخانی

معرفی کتاب خاما نوشته یوسف علیخانی

خاما با تصویرسازی‌های زنده و شفاف و اشاره به تفاوت زندگی دو قوم کرد و ترک و نحوه زندگی و معیشت روستاییان، فضایی را ترسیم کرده است که در واقع محور اصلیش توجه به شخصیت خلیل است. مردی که نامش را عوض می‌کند، خانواده‌اش را پشت سر می‌گذارد و در تنهایی و سکوتی سنگین، زندگیش را بدون خاما می‌بازد.

 
 
نویسنده: سندی مومنی

نام کتاب: خاما
نام نویسنده: یوسف علیخانی
نام ناشر: آموت
تاریخ و نوبت چاپ: 1396 اول
تعداد صفحه: 448 ص.
قیمت پشت جلد: 33000 تومان.

خاما دومین رمان یوسف علیخانی و پنجمین کتاب اوست. پیش از این مجموعه داستان‌های عروس بید، اژدهاکشان و قدم بخیر مادربزرگ من بود و نیز رمان بیوه کشی را به رشته تحریر در آورده است.
خاما نیز فضایی روستایی دارد. شخصیت‌های اصلی رمان‌ها و داستان‌های یوسف علیخانی، روستاییانی هستند که در جغرافیایی به نام میلک زندگی می‌کنند. البته خاما به کرد نشینان ماکو می‌پردازد. کردهایی که از محل اصلی زندگی‌شان تبعید شده‌اند.
رمان در واقع عشق شورانگیز خلیل عبدویی را از سیزده سالگی تا پنجاه سالگی روایت می‌کند. عشقی که در خیال شکل می‌گیرد و موتور پرقدرت فرار و زندگی خلیل است.
خاما به موضوعاتی همچون شورش کردها و حمله قزاق‌ها و اصلاحات ارضی نیز می‌پردازد. رمان روایت گر وقایع تاریخی سال‌های 1310 تا 1350 است.

رمان شش فصل دارد. در فصل اول خواننده با خانواده خلیل آشنا می‌شود و از عشق او به خاما مطلع می‌شود. موضوع اصلی فصل اول تصویرسازی آغگل و انقلاب کردها و شکست انقلاب و تبعید خانوارهای آغگل به ارس باران است.
فصل دوم رمان به ارس‌باران و ایل شاهسون می‌پردازد. در این فصل شخصیت خلیل و خواسته‌هایش را بیشتر می‌شناسیم. فصل سوم روستای زاغه به تصویر در می‌آید. محل تازه‌ای که قزاق‌ها برای زندگی کردها در نظر گرفته‌اند. البته قزاق‌ها، کردها را در روستاهای مختلفی پراکنده می‌کنند چون اعتقاد دارند کردها وقتی کنار هم نباشند هوس شورش و انقلاب نخواهند داشت. فصل چهارم، خلیل از خانواده دور می‌شود. در واقع فرار می‌کند. به خیال برگشتن به آغگل و پیدا کردن خاما. اما سرنوشت دیگری پیدا می‌کند. نامش را به نام حسن مهاجر تغییر می‌دهد، حرفه‌ای می‌آموزد و وارد روستای تازه‌ای می‌شود. او با زنی به قدم بخیر ازدواج می‌کند. در فصل پنجم، راوی دیگر فقط به خیال خاما دل خوش دارد اما هنوز در سینه‌اش حرف‌های نگفته بسیار دارد. فصل ششم، فصل اعتراف و بیماری راوی ست.
رمان، در خلال زندگی راوی و عشق ویژه‌اش به خاما، به باورهای عامیانه (شامل قصه‌ها و اصطلاح‌ها و اشعار)، پرداخت جغرافیای داستان، اشاره به شاهنامه فردوسی و حضور سپاه دانش و بهداشت در روستاها و هم چنین به اتفاقات دیگر تاریخی، اشاره دارد. خاما با تصویرسازی‌های زنده و شفاف و اشاره به تفاوت زندگی دو قوم کرد و ترک و نحوه زندگی و معیشت روستاییان، فضایی را ترسیم کرده است که در واقع محور اصلیش توجه به شخصیت خلیل است. مردی که نامش را عوض می‌کند، خانواده‌اش را پشت سر می‌گذارد و در تنهایی و سکوتی سنگین، زندگیش را بدون خاما می‌بازد.

ارسال نظرات