هم‌کلام با علی بندری درباره پادکست‌هایش؛ «چنل‌بی» و «بی‌پلاس»؛

دنیا پر از قصه‌هایی است که حواس ما بهشان نیست

دنیا پر از قصه‌هایی است که حواس ما بهشان نیست

علی بندری: من چرا پادکست درست می‌کنم؟ علت انتخاب سوژه‌های من چیست؟ سوژه‌هایی که به گوش ما ناآشنا هستند و ما چیزی در موردشان نمی‌دانیم. و خیلی وقت‌ها بعدازاینکه پادکست را گوش می‌کنیم؛ به این فکر می‌کنیم که چطور یک همچین چیزی یا همچین آدمی مثل «پاول لِرو» بوده که به نظر می‌رسد باید یکی از معروف‌ترین آدم‌های دنیا باشد ولی من هیچ از این آدم نمی‌دانستم. چطور «سیلکرود»ی بوده؟ و چطور من این ماجراها را نمی‌دانم؟

 

 

قسمت دوم و پایانی

گروه ادبیات هفته/چنانکه در منابع آمده، پادکست (به انگلیسی: Podcast) یا پادپخش یا تدوین صوتی انتشار مجموعه‌ای از پرونده‌های رسانه‌ی ‌دیجیتال است که توزیع آن در اینترنت با استفاده از «فید» صورت می‌گیرد. برای دریافت آن، معمولاً از برنامه‌های پادخوان که از خدمات وب استفاده می‌کنند و به عمل دریافت پادکست، «پادگیری» یا «پادکچینگ» (به انگلیسی: Podcatching) می‌گویند. همچنین واژه‌ی ‌پادکست از درآمیزی واژه‌های iPod (آیپاد) و broadcasting (پخش) پدید آمده است. هرچند عده ای نیز پادکست را «سرواژه» (Personal On-Demand Narrowcasting) می‌دانند که واژه‌ی Narrow Casting به معنی ارسال محدود در مقابل broadcasting به معنی ارسال به‌صورت کلان به‌کاررفته است. واژه‌نامه‌ی ‌جدید آمریکایی آکسفورد واژه‌ی ‌پادکست را برترین واژه‌ی ‌سال نامیده است. در میان پادکست‌های فارسی، «چنل‌بی» قدیمی‌ترین نیست؛ اما به گواه اعداد ارقام محبوب‌ترین است. اولین اپیزود پادکست ChannelB با اسم اولیه‌ی ‌«کانال بی» منتشر شد و هر سه هفته یک‌بار اپیزود جدیدی از آن عرضه شده است (کمابیش). در هر اپیزودِ پادکست، روایت علی بندری و همکارانش را از گزارش بلند یک ماجرای واقعی که در یک رسانه‌ی ‌معتبر انگلیسی‌زبان منتشر شده به فارسی می‌شنویم. به روایت «ناملیک» اولین پادکست «چنل‌بی» در روز ۲۹ اوت ۲۰۱۵ همرسان شده است. و اینک قسمت دوم این گفت‌وگو تقریباً هم‌زمان (در نزدیکترین پنجشنبه) سالگرد این تاریخ، منتشر می‌شود و خوشحالیم که پادکست‌های پرطرفدار او نمونه واضح و موفق استفاده بهینه و کاربردی از عناصر ادبی در سوژه‌هایی است که محتوایشان ادبی نیست (عناصری مانند: روایت، قصه داری، خلاصه‌سازی و نیز ارجاعات دقیق و خلاقانه).
 

موضوعات (سوژه‌ها) چگونه انتخاب می‌شوند؟ چون بازخوردی که من از برخی مخاطبان گرفتم و حس خودم هم بود، این است که سمت‌وسوی «چنل‌بی» بیشتر به سمت ژانر جنایی به معنای وسیع کلمه رفته است؛ ولی در «بی‌پلاس» ژانر خاصی مدنظر نیست و اگر هم هست آشکار نیست و خیلی تنوع بیشتری دارد و آدم‌هایی با حساسیت‌ها و سلیقه‌های مختلف را بیشتر جلب می‌کند. به عبارتی یک‌جور یکنواختی و همگنی ژانر در «چنل‌بی» هست، ازیک‌طرف خوب است از طرف دیگر خوب نیست.

علی بندری: بیشتر تحت تأثیر مخاطب بوده که این‌گونه شده است و من این را تازه متوجه شدم. من خودم آدمی نبودم که جنایی دوست داشته باشم. نه اینکه جنایی نخوانم می‌خوانم ولی قبلاً سلیقه‌ی من به این شکل نبود.

منتها از اپیزودهای جنایی خیلی بیشتر استقبال شده است. البته یک‌چیزی هم هست که شما می گویید سمت جنایی رفته است. مثلاً «جنوبگان»، اپیزودی جنایی نیست و «دست» هم.

اما اپیزودهای جنایی بیشتر در ذهن زیاد می‌مانَد به خاطر ماندگاری تلخی که دارد؟

علی بندری: کاملاً درست است؛ ولی به تجربه فهمیدیم باید گزارشی را تعریف کنیم که دوست داشته باشیم و خوشمان بیاید. ولی خب نمی‌خواهیم چیزی هم تعریف کنیم که مخاطبی را که جذب کرده‌ایم از دست بدهیم. حواسمان هست که این تعادل را باید حفظ کنیم.

حتی مثلاً دو اپیزود پشت سر هم دادیم یک مرکل یکی هم درباره اولیگارشی جدید روسیه (با نام کابینه‌ی در سایه‌ی پوتین). صدای ملت بلند شد که: «چه خبره پادکست سیاسی شد؟! ما برای این چیزها اینجا نمی‌آمدیم!» حق هم داشتند. مخاطب «چنل‌بی» عادت نکرده بود و ما نباید این دو اپیزود را پشت سر هم می‌دادیم. ما دوست داریم که نوعی تنوع را نگه‌داریم. حرفی که شما زدید هم کاملاً درست است: در «چنل‌بی» ما از همه نظر یک مقدار رهاتریم.

وقتی‌که با آن‌ها صحبت می‌کردم دریافتم دوست دارند که چیزهای مثبت‌تر هم بشنوند. مثلاً آن اپیزودهای «دست» و «جنوبگان» بیشترین اپیزودی بوده که دیده‌ام آدم‌ها به هم معرفی می‌کنند. به خاطر اینکه ضمن تلخی که دارد پر از چیزهای مثبت و جذاب است.

علی بندری: البته حرف ارزشمندی است. دیگرانی هم این را گفتند. ولی نکته این است که سلیقه‌ی من نیست. اگر بخواهم اپیزود «دست» را تحلیل روانی کنم که چرا آن را انتخاب کردیم، نتیجه مستقیم اپیزود قبل از آن بوده است. اپیزود «به زبان آتش»، آن‌قدر ازنظر عاطفی و روحی سنگین بود که مایی که پادکست را درست می‌کردیم احتیاج داشتیم به چیزی که یک مقدار سبک‌تر باشد. «دست»، یک واکنش به آن بود. «جنوبگان» هم گزارش درخشانی بود. به‌هرحال تا اینجا این‌طوری بوده که در «چنل‌بی» بزرگ‌ترین و مهم‌ترین عامل انتخاب گزارش به سلیقه‌ی من بوده است. چیزی بوده که من دوست داشته‌ام. تمام قصه «چنل‌بی» این است که چیزی را که خوانده‌ام و دوست داشته‌ام برای شما که دوستت دارم تعریف کنم و اگر بخواهد برعکس بشود (من بروم گزارشی را که شما دوست دارید، بخوانم و تعریف کنم) آن چیزی نمی‌شود که باید بشود.

ولی می‌شود جوری پیش برد که «چنل‌بی» و «بی‌پلاس» همپوشانی داشته باشند و همدیگر را تقویت کنند؟

علی بندری: بله بله. می‌شود. ولی همان‌طور که شما گفتید «بی‌پلاس» خیلی چهارچوب‌دارتر از این حرف‌هاست. فکر کنم «بی‌پلاس» یک پادکست حساب‌شده است. همان‌قدر که «چنل‌بی» یک پادکست آزمایشی و رهاست.

بله.

علی بندری: به‌علاوه «بی‌پلاس» پادکستی غیرانتفاعی نیست. پادکستی است که از اول بنایش انتفاعی گذاشته شده. بنای سودآوری دارد. بیزنس‌مدل دارد. از اردیبهشت‌ماه منتشر می‌شود اما من از شهریور فکر کردن به این پادکست را شروع کردم. و بیشتر اپیزودهایش بهمن و اسفند تولید شد. هنوز که هنوز است ما اپیزود جدید نداریم. همه‌ی اپیزودهایی که در «بی‌پلاس» منتشر می‌کنیم در زمستان پارسال ضبط کرده‌ایم. نتیجه پادکستی است که کاملاً برنامه‌ریزی‌شده است و کاملاً منظم و با خط‌کش و سروقت باید بیاید. کلاً دنیای دیگری است. تنها اشتراکش این است که من و امید که «چنل‌بی» را درست کردیم اینجا هم نقش اصلی را داریم.

آیا مترجم‌هایتان فرق می‌کنند؟

علی بندری: این‌هایی که تا حالا منتشر شده، خودم و همسرم ترجمه کرده‌ایم. هیچ‌کدام از بچه‌هایی که در «چنل‌بی» ترجمه می‌کنند در «بی‌پلاس» کار نمی‌کند و خانمم هم که در «بی‌پلاس» ترجمه می‌کند در «چنل‌بی» کار نمی‌کند.

از وضعیت پادکست فارسی بگویید. به نظرم خیلی روبه رشد است. هرروز می‌بینم که چقدر پادکست‌های خوب هست. و البته در ادبیات کمتر هست. خیلی هم متنوع. دوست دارم تحلیل شما را به‌عنوان کسی که در وسط میدان است، از آن چه بر پادکست فارسی گذشته و آن چیزی که درراه است بدانم.

علی بندری: پادکست فارسی با پادکست‌های ادبی شروع شد به معنایی. تا سال‌ها فقط شعر می‌خواندند درواقع پادکست شعر.

بله «فردوسی خوانی» داریم که خیلی هم درخشان است.

علی بندری: «فردوسی خوانی» خیلی خوب است. به خاطر اینکه یک نفر دارد شاهنامه می‌خواند. ولی پادکست شعر این بود که شخصی یک شعر از براهنی یا شاملو می‌خواند. بعضی زمان‌ها شعر را با صدای شاعر مثلاً شاملو می‌آوردند. سالیان سال پادکست‌هایی به آن شکل بود و منتشر می‌شد. الآن دیگر پادکست ادبی فعال به‌جز «فردوسی‌خوانی» که شما گفتید و «هزارتو» کم است.

پادکست‌های دیگر، به این شکل رشد کرد که ملت پادکست خوب شنیدند و خیلی از کسانی که شنیدند گفتند به نظر می‌رسد کسی که دارد این را درست می‌کند، خیلی کیف می‌کند و ما هم می‌توانیم همین‌قدر کیف کنیم؛ چون واقعاً کار پیچیده‌ای نیست و حرفی هم برای گفتن داریم. خب چرا نه؟ مثل بلاگینگ است؛ بلاگ‌نوشتن هم همین‌طور شروع شد. کسانی که بلاگ می‌نوشتند خوششان آمد. اسمی درمی‌کردند و دوست پیدا می‌کردند، حرفشان را هم می‌زدند. و از همه قشنگ‌تر اینکه وقتی با پادکست حرفت را می‌زنی، می‌بینی که یک عده گوش می‌کنند و خوششان می‌آید. یک نفر با کار ارتباط برقرار می‌کند و جوابت را می‌دهد و خوب این خیلی فوق‌العاده است.

شما فکر کن اگر کسی با شرایط و با مهارت‌هایی که بنده الآن دارم، سی سال پیش می‌خواست مثلاً با ۵۰۰ نفر (فقط ۵۰۰ نه بیشتر)، ارتباط برقرار کند و اسمش را بشنوند، چه راهی پیش رویش بود؟ هیچ راهی تقریباً. من الآن می‌توانم داخل خانه‌ام بنشینم با کمک شگفت‌انگیز امکانات اینترنت، امکانات تلفن‌های هوشمند چه‌کارها که بکنم (من هنوز هرروز شگفت‌زده‌ام که چه‌کارهایی ما می‌توانیم با این‌ها بکنیم و می‌کنیم و حواسمان نیست).

ولی خب تا همین اواخر دریچه‌اش بر روی مخاطب فارسی‌زبان و فارسی‌گوش‌کن خیلی باز نشده بود. حقیقتش به خاطر اینکه نمونه‌ی خوبی جلوی رویمان نبود و اگر مثلاً من نقشی داشته‌ام، نقشم این بوده که آن‌قدر ادامه داده‌ام و کارکرده‌ام که آدم‌ها فهمیده‌اند این کار، کار جالبی است و ما هم می‌توانیم کنیم و شروع کردیم به انجام دادن.

الآن چندین پادکست فعال هست که مثلاً سه یا چهارتا اپیزود داده‌اند و ازنظر کیفیت کار، تا اپیزود بیست «چنل‌بی» یا تا اپیزود سی رسیده‌اند. خیلی جلوتر از آن چیزی هستند که من درست کردم و من از این قضیه خیلی خوشحالم.

هفته‌ی گذشته توئیتی کردم: ظرف هشت روز شش، هفت پادکست خوب و باکیفیت آمد. الآن دارد به جایی می‌رسد که شما می‌گویید درست است که این‌ها همه خوب هستند؛ ولی حالا گزینش کنم. حالا هرکسی پادکست خوب درست می‌کند و من نمی‌توانم گوش کنم. چون من هزارتا چیز دیگر هم دارم گوش بدهم. انگلیسی هم دارم، کتاب هم دارم و دیگر الآن من باید انتخاب کنم و این‌جایی است که باید برویم.

ازاین‌جهت به نظر من چشم‌انداز خیلی خوبی است به خاطر اینکه من از وقتی شروع کردم، از اپیزود ششم، آدم‌ها به من زنگ می‌زنند و مشورت می‌گیرند که چطور پادکست درست کنیم؛ چه‌کار کنیم و چه‌کار نکنیم؟ باور کنید دو سال اول یک دانه‌اش هم منجر به پادکست نمی‌شد. در یک سال و خصوصاً شش ماه اخیر درصد آدم‌هایی که با آن‌ها صحبت می‌کنم و بعد پادکست درست می‌کنند یک‌دفعه بالا رفته.

و برای اینکه بهتر در یادها بماند، به جای اول در آخر می‌پرسم: دقیقا از کی شروع کردید؟

علی بندری: من از تابستان (اوت) ۲۰۱۵ یعنی یک ماه دیگر می‌شود سه سال. کم‌کم می‌شود سه سال. ۲۹ اوت ۲۰۱۵.

علاوه بر این صحبت‌هایی که کردید، لطفاً اگر سخنی دارید که نگفته مانده بفرمایید؟

علی بندری: من چرا پادکست درست می‌کنم؟ علت انتخاب سوژه‌های من چیست؟ سوژه‌هایی که به گوش ما ناآشنا هستند و ما چیزی در موردشان نمی‌دانیم. و خیلی وقت‌ها بعدازاینکه پادکست را گوش می‌کنیم؛ به این فکر می‌کنیم که چطور یک همچین چیزی یا همچین آدمی مثل «پاول لِرو» بوده که به نظر می‌رسد باید یکی از معروف‌ترین آدم‌های دنیا باشد ولی من هیچ از این آدم نمی‌دانستم. چطور «سیلکرود»ی بوده؟ و چطور من این ماجراها را نمی‌دانم؟

یک کاری که من سعی می‌کنم انجام بدهم این است که به خودم و کسانی که پادکست را گوش می‌دهند کنجکاوی‌های جدید بدهم تا از مصرف روزانه‌ی اخبار خودمان را دور کنیم. خبر می‌آید و می‌رود. من خودم سالیان سال از زندگی‌ام به خاطر دنبال کردن اخبار رفته است. مصرف خبر انتها ندارد و اعتیادآور هم هست.

اولاً تا دلتان بخواهد دنیا پر از چیزهایی است که اخبار را تغذیه کند؛ دوم اینکه ما را با اخبار تغذیه می‌کنند. هر جا سرتان را برمی‌گردانید تلفن، خیابان، همه‌جا خبر هست.

من اراده کردم و از شما هم دعوت می‌کنم اراده کنید چشم به روی اخبار ببندید و خودتان را از اخبار دور کنید. بیایید برویم سراغ کشف کنجکاوی‌های جدید. چراکه دنیا پر از قصه‌هایی شبیه «روابط خونی»، «جنوبگان» و «به زبان آتشِ» قصه‌های جدیدی نیستند. بعضاً مال سی سال پیش‌اند.

فکر می‌کنم در انتهای صحبت‌هایم دوست دارم بگویم که می‌خواهم این کار را بکنم که آدم‌ها را به کنجکاو شدن بیشتر دعوت کنم. به کنجکاوی‌های جدید و به کنجکاوماندن.

یعنی از جریان مسلط رسانه‌ای بیرون بیاییم و دنیا را کشف کنیم؟

علی بندری: منظور این نیست که از جریان مسلط رسانه‌ای بیرون بیاییم. من هم که از زیرزمین گزارش تهیه نمی‌کنم. من هم از همین جریان مسلط گزارش طرح می‌کنم. منظورم بیرون آمدن از اخبار است. برویم سراغ آن چیزی که یک کسی رفته چند ماه کارکرده و عرق ریخته تا یک داستانی را برای ما تعریف کند که نظیرش پیدا نمی‌شود. نظیرش در رمان هم به‌زور پیدا شود. به نظرم دنیا پر از این قصه‌هاست و ما حواسمان نیست و از دست می‌دهیم. و خودمان را از لذتش محروم می‌کنیم.

سپاس صمیمانه از وقتی‌که به ما دادید.

 

بهار پادکست‌های فارسی

اگر در توییتر یا رسانه‌های مشابه، کلیدواژه‌ی پادکست یا هشتگِ #بهار_پادکست را بجویید، چه بسیار پادکست‌های خوب و متنوع که پیدا خواهید کرد. برخی از آن‌ها را در جدول زیر تقدیمتان کرده‌ایم:

 

دو پادکست ادبی فارسی در کانادا

«فردوسی خوانی»

تا لحظه‌ی تنظیم این گزارش ۲۶ بخش از آن منتشر شده. میزبانش هم امیر خادم است که خودش را این‌طور معرفی کرده: «پژوهشگر ادبیات؛ فارغ‌التحصیل دانشگاه‌های تهران و آلبرتا؛ شاغل در دانشگاه تورنتو؛ تخصصی در شاهنامه پژوهی ندارم ولی شاهنامه‌خوانی بلدم.»

به روایت «ناملیک» و وب‌سایت «فردوسی خوانی» بخش نخست این سلسله را امیر در روز ۲۸ فوریه ۲۰۱۸ منتشر کرده. قسمت نخست، «مقدمه و داستان گیومرت» نام دارد و در آغازش می‌شنویم: «این پادکست هدفش خواندن ساده‌ی داستان‌های شاهنامه است.» و سپس در سه نکته، نگاهش را توضیح داده. این پادکست هفته‌ای یک‌بار منتشر می‌شود و بسیار محبوب شده است.

 

«مجله‌ی شنیداری سَماک»

این پادکست بخشی از تولیدات گروه فرهنگی آموزشی «سَماک» است. و عبارت «جایی برای گفتن و شنیدن از ادبیات و نشان دادن جنبه‌های کاربردی آن» را بر پیشانی دارد. مانند هر مجله‌ای هم چند بخش دارد که عبارت‌اند از: پرتره‌ی شعر؛ ادبیات کاربردی؛ از چیزهای دیگر (بخش سیال) و یاد (کلام آخر). این پادکست ابتدا دو پیش‌شماره را برای گرفتن بازخوردها منتشر نمود که هم‌اکنون نیز در دسترس است. نخستین شماره از سری اصلی این مجموعه در روز یکساله‌شدن «سَماک» منتشر می‌شود و اگر در مونترآل هستید، همچنین دعوتید که اجرایی زنده از این پادکست را نیز در جشن تولد «سَماک» در روز ۱۴ سپتامبر ۲۰۱۸ در بنیاد نوروززمین بشنوید.

ارسال نظرات