ادبیات؛ یادی از قیصرِ شعرِ معاصرِ ایران

ادبیات؛ یادی از قیصرِ شعرِ معاصرِ ایران

در نگاه ادبیِ فارغ از تاریخ به متن شعر امین‌پور، او را با هیچ معیاری نمی‌توان شاعری درجه‌ی یک ارزیابی کرد. امین‌پور نه چون نیما در فرم برجستگی می‌آفریند، نه چون فروغ در محتوا قله‌ای را فتح می‌کند، نه چون شهریار شور و شوریدگی از جانش سرریز می‌شود، نه چون سایه صنعتگر بی‌مانندی است.

گروه ادبیات هفته: قیصر امین‌پور (زاده‌ی ۲ ۱۳۳۸ – درگذشته در آبان ۱۳۸۶) نویسنده، مدرس دانشگاه و شاعر معاصر ایرانی بود. شعرهای او ازنظر بلاغت ارزشمندند و بر ظرفیت‌ها و توانش‌های زبان فارسی افزوده‌اند چون توانسته ویژگی‌های سبکی و بلاغی شعر کلاسیک و نیمایی را با نگاه خاص شعرهایش در هم تلفیق کند. همچنین، از عوامل برجستگی سبک او، نوآوری در بلاغت و درک انتظار مخاطبان بوده است. او پس از تصادفی در سال ۱۳۷۸ همواره از بیماری‌های مختلف رنج می‌بُرد و حتی عمل جراحی قلب و پیوند کلیه را پشت سر گذاشته بود و درنهایت حدود ساعت ۳ بامداد سه‌شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶ در بیمارستان دی درگذشت.

به مناسبتِ سال‌مرگ او یادداشتی تازه از سایه اقتصادی‌نیا را در ادامه تقدیمتان می‌کنیم.

سایه اقتصادی‌نیا: برای نوشتن درباره‌ی قیصر امین‌پور نگاه ادبی کافی نیست، نگاه تاریخ ادبی هم لازم است. این نکته نه‌فقط درباره‌ی قیصر امین‌پور، بلکه درباره‌ی شاعران دیگری هم صدق می‌کند؛ ازجمله اسماعیل شاهرودی، منوچهر نیستانی، محمد زهری و چند تن دیگر. شعر این‌ها را باید در بافت تاریخ ادبیاتی دید و درک کرد، در بافت تاریخ ادبیاتی از آن معنی خواست و بدان معنی داد. بدون اتخاذ رویکردِ تاریخ ادبیاتی، شعر این چند تن، جان آغشته به شعر ایرانی را هرگز سیراب و قانع نخواهد کرد.

در نگاه ادبیِ فارغ از تاریخ به متن شعر امین‌پور، او را با هیچ معیاری نمی‌توان شاعری درجه‌ی یک ارزیابی کرد. امین‌پور نه چون نیما در فرم برجستگی می‌آفریند، نه چون فروغ در محتوا قله‌ای را فتح می‌کند، نه چون شهریار شور و شوریدگی از جانش سرریز می‌شود، نه چون سایه صنعتگر بی‌مانندی است. صدالبته که شاعر است و جان‌مایه‌ی شاعری دارد و اشعار پاکیزه و سهل‌الهضمش جوابگوی ذوق عمومی علاقه‌مندان به شعر فارسی در روزگار ماست. زبانش ساده است، اوزانش ساده است، صور خیالش اغلب مبتنی بر تشبیه، و به همین دلیل ساده است. این‌ها همه حسن شعر اوست اما صد نکته غیر حسن بباید که تا کسی، مقبول طبع مردم صاحب‌نظر شود. و امین‌پور مقبول طبع مردم صاحب‌نظر بود. چرا؟ پاسخ این چرا در جوف شعر اوست، نه در خود شعرش. در حاشیه‌ی اوست نه در متنش. در تاریخِ ادبیات است، نه در ادبیات.

امین‌پور از انقلاب اسلامی شروع کرد. برای امام خمینی شعر گفت. مذهبی بود و برای مناسبت‌های مذهبی هم شعر دارد. بسیار زودتر از دیگران برای جنگ نوشت، چون خوزستانی بود و همان اولین ترکش‌های جنگ به خانه‌اش رسیده بود. در حوزه‌ی هنری شعر می‌خواند و در مجالس شعر آقای خامنه‌ای هم شرکت می‌کرد. مجموعه‌ی این مرام و متون او را در صف قاطع اسلام‌گرایان انقلابی قرار می‌داد و جز آن هم نبود. دوم خرداد را دریافت و با اصلاح‌طلبان هم‌قدم شد، و پس‌ازآن اغلب خاموش بود. سرش را به کاروبار دانشگاه و تحقیقات ادبی گرم کرد، مایه‌ی فلسفی، وجودشناختی، و عاشقانه‌ی اشعارش قوّت یافت و سکوتی سنگین پیشه کرد. به جای اینکه همچون دوست مسلمان سابقش، محسن مخملباف، ریش بتراشد و پاپیون ببندد و با فحش و فضیحت از قطار انقلاب پایین بپرد، به تردید و تشکیک مجال رسوب داد. فهمید این نه آن خانه است که او بر ایوانش نشسته و شعر خوانده بود. دل برید، اما هرگز سخن درشت نگفت. آهسته و آرام راهش را کج کرد، تا مرگ در نیمه‌ی همان کج‌راهه، گرم و سبز، انداختش. بیمار بود و نه تاب‌وتوان داشت برای جنگ و تخاصم، نه روحیه. مظلوم شد و مرد.

بااین‌همه، و با شعری که ارزش ادبی‌اش به‌هیچ‌وجه درجه‌ی یک نیست، امین‌پور منفور نشد، محبوب و ماندگار شد. اقبال بی‌حد جوانان به شعر او را نمی‌توان سراسر به پای پروپاگاندای صداوسیما و بلندگوهای حکومتی و کتاب‌های فارسی مدارس نوشت. این دستگاه تبلیغاتی برای تمام آن حلقه‌ی انقلابی و دفاع مقدسی هم همان کار را می‌کرد که برای امین‌پور، اما هیچ‌کدام از شعرای آن حلقه محبوبیت عمومی قیصر را نیافتند؛ بماند که بعضی منفور هم شدند. چه‌بسا مخالفت‌های خیلی از شاعران انقلابی و اسلامی علنی‌تر و درشت‌تر از اعتراض خاموش امین‌پور بود، و برخی از آنان بعدتر، و حالا هم، طوری پستان به تنور می‌چسباندند که گویی ما بودیم که انقلاب کردیم و رانت گرفتیم و آن‌ها را به چنگ دستگاه سانسور و خفقان عمومی انداختیم! رفتار عمومی این دسته از انقلابیون مسلمان، البته با کمی تأخیر، حقیقتاً مشابه رفتار انقلابیون چپ‌گرایی است که «هَمَه با هم»، لاحول و لا قوت گویان، ما را در این هچل انداختند، و حالا تازه با ما دستور و دعوا هم دارند که چرا چنین می‌کنید و چنان نمی‌کنید! اما سکوت امین‌پور برای جوانان دوم خردادی و بعدازآن مقبول‌تر از شعارها و هل‌من‌مبارزهای همه‌ی این دیگران افتاد. جامعه تحول آرام او را پذیرفت، آن را باور کرد، و به آن احترام گذاشت. این احترام و آرامش، از شخصیت دوست‌داشتنی و نجیب و بی‌ادعای امین‌پور به شعرهایش رسید و آن را برکشید. شعرهایش به‌تبع شخصیت او و سلوک متحول آرام و انسانی او بود که در جامعه نفوذ کرد، نه به سبب ارزش ادبی و نه به سبب تبلیغات رژیم. آن ظریفه‌ی تاریخ ادبیاتی که شعر قیصر امین‌پور را ماندگار کرد همین است. بیماری طولانی و مرگ پردریغش در جوانی هم بر چهره‌ی پاک او رنگ مظلومیتی مضاعف کشید و او را نزد همه عزیز و نازنین نگاه داشت. شعر او، در قیاس با اشعار معاصرانش، بالاتر نمی‌نشیند اما مجموعه‌ی مرام و سلوک و سکوتش او را بالاتر نشاند؛ بالاتر از آن‌که بتوان نامش را از تاریخ ادبیات معاصر بیرون گذاشت.

ارسال نظرات