از کتاب «درس حافظ»، اثر دکتر محمد استعلامی؛

نگاهی به غزلِ حافظ با مطلعِ «حال دل با تو گفتنم هوس است»

نگاهی به غزلِ حافظ با مطلعِ «حال دل با تو گفتنم هوس است»

غزلی عاشقانه و رندانه که تعبیرها و مضامین آن با روزگار جوانی یک شاعر بیشتر مناسبت دارد اما با حافظ روبه‌رو هستیم که گاه می‌گوید: «پیرانه‌سر مکن هنری، ننگ و نام را» و گاه می‌گوید: «پیرانه‌سر هوای جوانی است در سرم».

 
حال دل با تو گفتنم هوس است

خبر دل شنفتم هوس است

طمع خام بین که قصه فاش

از رقیبان نهفتنم هوس است

شب قدری چنین عزیز و شریف

با تو تا روز خفتنم هوس است

وه که دُردانه‌یی چنین نازک

در شب تار سفتنم هوس است

ای صبا! امشبم مدد فرمای

که سحرگه شکفتنم هوس است

از برای شرف، به نوکّ مژه

خاک راه تو رُفتنم هوس است

همچو حافظ، به‌رغم مدعیان

شعر رندانه گفتنم هوس است

 

شرح غزل:

غزلی است عاشقانه و رندانه که تعبیرها و مضامین آن با روزگار جوانی یک شاعر بیشتر مناسبت دارد اما با حافظ روبه‌رو هستیم که گاه می‌گوید: «پیرانه‌سر مکن هنری، ننگ و نام را» و گاه می‌گوید: «پیرانه‌سر هوای جوانی است در سرم».

(بیت ۱)

می‌خواهم از بی‌تابی‌های دل با تو سخن بگویم، و بشنوم که دل تو در چه حال است؟ آیا تو هم مرا دوست می‌داری؟ در مصراع دوم سخن از «خبر دل، معشوق است، با خبر دل عاشق، که به دام افتاده و از آن خبری نرسیده، و هر دو معنی مناسبت دارد.

(بیت ۲)

طمع خام، یعنی انتظار بی‌جا و غیرمنطقی. من نمی‌توانم عشقی را که همه از آن خبر دارند، از رقیبان (از عاشقانِ دیگرِ تو، یا از مراقبان و نزدیکان تو) پنهان کنم.

(بیت ۳)

شب قدر، شب نزول قرآن، شب پذیرش دعای مؤمن و شب تجلی نور حق در دل مرد راه ‌حق است. اما در اینجا شب وصال است که برای عاشق «عزیز و شریف است، نه آن شب قدری که مؤمن در یاد حق بیدار می‌ماند. این عاشق هوای خفتن تا روز در سر دارد.

(بیت ۴)

دُردانه یعنی دانه مروارید، و نازک، یعنی لطیف و ظریف. سُفتن، به معنی سوراخ‌کردن و به‌رشته‌کشیدن مروارید است، اما اینجا «سفتنِ دُردانه‌یی چنین نازک»، هم‌آغوشی با معشوق است، و ظاهر، برای نخستین‌بار! (معنی سفتن واضح است و توضیح بیشتر ضرورت ندارد).

(بیت ۵)

صبا باد صبح بهار و پیک عاشقان است، که سحرگاه وزش آن، گل‌ها را می‌شکفد. در اینجا منظور حافظ این است که پس از خفتن با معشوق، سحرگاه خوشی داشته باشد و باد بهاری او را شاد کند.

(بیت ۶)

روی سخن به معشوق است که اگر بیاید حافظ راه او را آب‌وجارو می‌کند، اما جاروب خواجه مژه‌های اوست، و این رُفتن راه معشوق با نوک مژه را برای شرف یعنی با افتخار می‌پذیرد. مضمونِ رُفتن با مژه از نوع اغراق‌های رایج در غزل است.

(بیت ۷)

در این بیت آخر، مدعیان یعنی آن‌ها که با ادعای زهد و تقوی، عاشق را سرزنش می‌کنند و حافظ برای مقابله با آن‌ها بی‌پرده از هوس‌های خود سخن می‌گوید. این مقابله با ریاکاران در کلام او غالباً با تظاهر به می‌خوارگی همراه است… اما در این غزل شعر رندانه او، زبان و بیانی متفاوت دارد، و همین به غزل او رنگ و جلای جوانی می‌دهد.

منبع: کتاب «درس حافظ؛ نقد و شرح غزل‌های حافظ»، دکتر محمد استعلامی، چاپ دوم، تهران: انتشارات سخن، ۱۳۸۳، ج ۱، ص ۱۷۹ و ۱۸۰.

ارسال نظرات