گروه ادبیات هفته: اول اردیبهشتماه جلالی که سعدی در مقدمهٔ «گلستان» آن را با ثبت بهعنوان روز اتمام این کتاب جاودانه کرده، طی دو دههٔ اخیر، در تقویم ایرانی «روز بزرگداشت سعدی» نامیده شده و ما نیز در آستانهٔ این روز گزیدهنکتههایی از آثار سعدیپژوهان را خدمتتان پیشکش کردهایم. باشد که مقبول افتد.
1.غزلیات سعدی و غایت فرامادی:
اعتقاد به نیرویی غیرمادی و فراتر از طبیعت، همواره فکر و ذهن بشر را به خود مشغول نموده است؛ نیرو و قدرتی فرافیزیکی که در همهچیز و همهجا وجود دارد، بدون آنکه سنخیتی با آنها داشته باشد.
حس زیبای پرستش، دعا، نیایش به درگاه او و تقدیس ذات بیمانند حق تا انجام مراسم قربانی در مقابل خدایانی از جنس سنگ و چوب و آتش، همه حکایت از جاذبههای معنوی انسان دارد که در طول حیات مادی خود سعی نموده ازطریق ارتباطبرقرارکردن با خداوند، به سکون و آرامش دست یابد و از قدرت مادی و معنوی بیشتری برخوردار گردد.
خداوند، نیرویی مافوق طبیعت، افکار و اندیشههای بشر را همواره به خود معطوف داشته است و سعدی نیز بهعنوان انسانی اندیشمند از این امر مستثنا نبوده است و متافیزیک پایهٔ جهانبینی وی را تشکیل میدهد. از نظر او غایت متافیزیک، خداوند و شناخت و معرفت اوست.
از نظر او انسان میتواند به چنین شناختی دست یابد و پلهپله تا ملاقات خدا گام بردارد؛ اما قدمگذاشتن بر چنین پلههایی شرایطی دارد؛ خدمت به بندگان خدا، عبادت و اطاعت، عشق و محبت، یافتن آرامش و صفای باطنی بهواسطهٔ آنها. کسی که چنین توانمندیهایی را در درون خود پرورش دهد، یقیناً تا مرحلهٔ خداشناسی خواهد رسید.
سعدی در غزلیات خود، از توحید و یگانگی خداوند سخن میگوید و ذات حق را یکتا و بیهمتا میداند و معتقدست عشق به یکتن، انسان را از دیگران بینیاز میکند:
غلام دولت آنم که پایبند یکی است
به جانبی متعلق شد از هزار برست
بحث قرب و بعد نیز در مورد محبوب عرفانی سعدی، در بسیاری از غزلیات وی به چشم میخورد:
ما پراکندگان مجموعیم
یار ما غایب است و در نظر است
محبوبی که گاه به سبب پاکی روح بندگانش، از رگ گردن به آنها نزدیکتر میشود و گاه به دلیل نافرمانی و پیروی نفس، چنان دور میگردد که حسرت دیدار را بر دل میگذارد.
سعدی در حالوهوای عرفانی خود، از لطف و قهر حق سخن میگوید و ابیات بسیاری از غزلیات وی اختصاص به این صفات جمال و جلال خداوند دارد:
آسودهخاطرم که تو در خاطر منی
گر تاج میفرستی و گر تیغ میزنی
موضوع نسبیت را نیز، برای توجیه شرور و تحکیم عدل در نظام آفرینش مطرح میسازد و معتقدست در نظامی که احسن است و اکمل، بد مطلق وجود ندارد و مسئلهٔ شر و بدی نیز همانند بسیاری امور دیگر نسبی است. بحث توجه بندگان بهحق و در مقابل، عنایت و لطف حق بر بندگان نیز، با بسامد بالایی در غزلیات سعدی مطرح میشود.
کوتاهسخن آنکه سعدی با بهرهگیری از دنیای مادی و فیزیکی، درک و فهمی عمیق نیز از عالم متافیزیک داشته است. وی در غزلیات خود، مخاطبانش را به ورای دنیای فیزیکی میبرد؛ تا جایی که آنها را به فکر وامیدارد که دربارهٔ خود بیندیشند و بهگونهای خودشناسی دست یابند که مقدمهٔ خداشناسی است.
۲. درنگ در شوخطبعیهای گلستانِ سعدی:
در حکایتهای شوخطبعانهٔ گلستان، سعدی غالباً از سبکهای سازگارانه بهره برده است. گویی استاد سخن، سعدی، در آن زمان با آگاهی از عیبهای سبکهای ناسازگارانهٔ شوخطبعی که باعث تخریب گوینده و شنونده میشود، از آنها استفاده نکرده است.
با توجه به استفاده از این سبکها، راویهای حکایتها، افرادی با ویژگیهای برونگرایی، گشودگی و مقبولیت هستند که میدانند چگونه باید از شوخطبعی برای تغییر موقعیت استفاده کنند.
بهعلاوه، این حکایات غالباً حالتی گروتسکوار دارند، به این معنا که خنده با هیجانهای منفی از قبیل خشم، غم و ترس آمیخته میشود. اما این هیجانهای منفی آنقدر زیاد نیست که گروتسک مخوف ایجاد شود و خندهاش از دست برود، بلکه با حالتی معتدل و بهصورت گروتسک کمیک باقی میماند.
آیا درنگ در این دو نکته در کنار دیگر یافتههای پیشگفته و بازجست آنها نمیتواند ما را علاوه بر سبک شوخطبعی و طنزپردازی این متن خاص، به شناخت روان سعدی و نیز نگاه ویژهٔ وی به طنز نزدیک کند (که میتوان آن را «مدل مفهومی» یا حتی «نظریهٔ «شوخطبعی» و «طنزپردازی» سعدی نامید)؟
۳. سعدی و نظریۀ «شناخت اجتماعی»
آنچه که در دیدگاه سعدی به عنوان شناخت اجتماعی مطرح میشود دقیقاً آنچیزی نیست که نظریهپردازان معاصر با عنوان شناخت اجتماعی میشناسند و چنین انتظاری از متون کهن و نویسندگان آنها انتظاری گزاف است؛ اما در رویکرد میانرشتهای تلاش بر آن است که از سرمایههای فرهنگی و اجتماعی استفاده شود و از تعامل مبارک ادبیات با علومی همچون روانشناسی، دیدگاههای بومی سازگار با بافت فرهنگی ایران استخراج شود.
نظریۀ «شناخت اجتماعی» عموماً در بافت تجربی بررسی شده است و بررسی کیفی آن با محدودیتهای جدی به ویژه در مبحث پردازش اطلاعات روبهرو است و به همین دلیل بخشی از نظریه نادیده باقی میماند و در پژوهشهای آتی باید به این نکته توجه کرد.
شایستۀ یادآوری است که مفاهیم یادشده ممکن است در آثار دیگر، با عناوین دیگری بررسی شده باشند؛ اما تاکنون در زبان فارسی و حوزۀ میانرشتهای روانشناسی و ادبیات به شکلی ساختمند و تعریفشده چنین پژوهشی انجام نشده است.
باید توجه داشت که شناخت اجتماعی شناخت خود در آیینۀ اجتماع و شناخت اجتماع از دیدگاه خود است. به دیگر سخن، خود (فرد) و اجتماع در رابطهای تعاملی به شناخت میپردازند و گاه لازم است با منابع دیگر نیز مرتبط شوند.
سعدی از این بعد به خوبی بهره برده است و در تلاش بوده تا با استفاده از حکایت جدال سعدی با مدعی، هم خطاهای شناختی، هم سودمندی تعامل شناختیاجتماعی و هم رویۀ شناخت خویشتن در آینۀ اجتماع را به نمایش بگذارد و در این راه موفق بوده است.
پیشنهاد میشود در پژوهشها و کوششهای فرهنگیِ آینده این نظریه یا اجزای آن به شکلی مقایسهای در دیگر آثار برآمده از فرهنگ ایرانی بررسی شود.
۴. وضع زندگی مردم زمانهٔ سعدی در آینهٔ آثارش
سبک زندگی افراد در جامعه با طبقهٔ اجتماعی آنها ارتباط مستقیمی دارد. جامعهها از دیرباز به سه طبقه تقسیم میشدند: طبقهٔ اشراف و ثروتمندان، طبقهٔ متوسط، طبقهٔ فرودستان و فقرا.
این تقسیمبندی به وضع اقتصادی افراد در جامعه مربوط است؛ به این معنا که رکود یا رونق وضع اقتصادی در ایجاد یا حذف شکاف طبقاتی مؤثر است؛ بنابراین، هنگام بررسی دستهبندیهای اجتماعی ناگزیر باید به وضعیت اقتصادی جامعه توجه شود.
این موضوع که آثار و کتابهای تاریخی در دوران سعدی به دلیل جنگها و غارتهای پیاپی مغولان و ترکان از بین رفتند یا از بیان واقعیت عاجز ماندند، باعث میشود که با بررسی آثار نویسندگان این دوره، تا حدودی واقعیتهای اجتماعی این عصر روشن شود.
بررسی آثار سعدی نیز به سبب محتوای اجتماعی آنها، بهخصوص در گلستان و بوستان که دنیای واقعی و ایدئال او را ترسیم کردهاند یا قطعات و قصاید وی که خطاب به ممدوحان عصر سروده شدهاند، در تأیید و رد بعضی نظرهای ارائهشده دربارهٔ سعدی، بسیار ارزشمند است.
عناصر شاهی و اشرافی: این عناصر بسیار پربسامدند و شاید دلیلی بر رفتوآمدهای وی با دربار باشد یا شاید بتوان گفت سعدی ثروت و رفاه را بر فقر ترجیح میداده است؛ چون عناصر و نشانههای مربوط به درویشی در آثار او بسیار اندک است. به نظر میرسد سعدی به درویشی دیدی منفی دارد.
عناصر آموزشی: سعدی خود اشاره دارد که همه قبیله من عالمان دین بودند. نمونههای تشبیه به عناصر آموزشی در آثار سعدی، دلیلی قاطع برای آشنایی عمیق او با دانشهای فقهی و ادبی عصر وی هستند.
عناصر مربوط به لوازم منزل: کاربرد فراوان لوازم منزل در میان تشبیههای سعدی مایهٔ شگفتی است. شاید این بسامد به دلیل سفرهای زیاد و استفادهٔ مکرر سعدی از این عناصر باشد.
این عناصر به دسته تقسیم میشود: ابزار آشپزخانه، ابزار تجملی، سایر لوازم کاربردی در منزل. وجود لوازم زندگی اشرافی در کنار لوازم زندگی مردم عادی از یکسو بیانگر حضور سعدی در دربار شاهان و از سوی دیگر گواهی بر سفرهای وی است.
مواد خوراکی: در میان مواد خوراکی که سعدی به آنها اشاره کرده، بسامد چند واژه چشمگیرتر است: شکر و نیشکر؛ قند و نبات؛ شهد. در دورهٔ سعدی، به سبب قیمت زیاد، این مواد بیشتر در اختیار طبقههای مرفه بوده است. سعدی معشوق و کلام خود را بهعنوان دو دارایی گرانبها به این مواد تشبیه میکند.
ابزار بازی: سعدی در تشبیههای خود از بازیهای رایج آن دوره یاد میکند که بیشتر بازیهای شاهانه و درباری و اشرافی بوده است. کاربرد این دسته از تشبیهها در تشبیههای سعدی گویای آن است که او خود به این بازیها علاقهمند بوده است. واژگان مربوط به بازی گوی و چوگان و تشبیههایی که سعدی برای اینگونه تشبیهها برمیگزیند، بسیار متنوع است.
شخصیتها: واقعگرایی سعدی که ویژگی برجستهٔ آثار اوست، سبب شده است بسیاری از مسائل مربوط به مردم اطرافش در آثار او منعکس شود. محور اصلی موعظههای سعدی، مردم و مشکلات اخلاقی گوناگونی است که دامنگیر اجتماع عصر وی بوده است و سعدی و دیگران را آزار میداده است.
وی در بخشهای مختلف آثار تعلیمی خود این عیبها را ذکر میکند تا برای رفع آنها اقدام شود. به دلیل همین توجه سعدی به اجتماع پیرامونش، تنوع قشرهای مختلف مردم در آثار وی چشمگیر است.
دقت به این قشرهای مختلف، بیانکنندهٔ بسیاری از مسائل جامعهٔ آن دوره نیز هست؛ برای مثال تشبیه دنیا به زنی عشوه ده علاوه بر هشدار برای بر حذر بودن از زنان فریبکار آن دوره، مردم را از دل بستن به دنیا بیم میدهد تا در برابر مشکلات و تأثیر مخرب حملهٔ مغولان، به مردم پیام دهد که دنیا شایستهٔ دلبستن نیست و باید به معنویات و سرای باقی امید بست.
تعدادی از این اسامی به شخصیتهای تاریخی مثل قارون، فرهاد، زلیخا و… مربوط است.
عناصر اقتصادی: عناصر مربوط به اقتصاد در تشبیههای سعدی پرکاربرد هستند. ممکن است این بسامد با سفرهای سعدی مرتبط باشد؛ چون کاربرد بعضی از آنها با آگاهی سعدی از اقتصاد نواحی خارج از شیراز مربوط است؛ مثل آگاهی از کاربرد زر طلی که در گلستان از آن یاد شده است.
بنابراین، میتوان کاربرد این دسته از عناصر را توجیهی برای سفرهای او دانست؛ علاوه بر آن با بررسی این تشبیهها و عناصر آنها میتوان به وضعیت اقتصادی عصر وی اشراف یافت.
ابزار طرب: ابزار شادی و طرب در میان عناصر خیالانگیز کاربردی متنوع و چشمگیر دارند که این مسئله با جنگ و آشوب و نابسامانیهای موجود در عصر او مغایر است. آلات طرب در آثار سعدی متنوع هستند.
در حکایتی از گلستان نیز سعدی به رفتوآمدهایش به مکانهایی مربوط به موسیقی و طرب و نهی استاد از این حرکت اشاره کرده است و شاید آشنایی سعدی با این ابزار به همین دوره مربوط باشد.
سعدی به ظرافتهای این ابزار، اشراف دارد و این آگاهی هنگامیکه از این ابزار بهعنوان عناصر تخیل استفاده میکند، بهخوبی مشهود است.
نکتهٔ بااهمیت آن است که شاعر نشان میدهد گر چه در نظر علمای عصرش، استفاده از آلات و ابزار طرب ممنوع بوده، مردم از این آلات استفاده میکردهاند. شاید بتوان توجیه کرد که مردم از موسیقی بهعنوان ابزاری برای فرار از نگرانی و بیم ناشی از جنگ استفاده میکردهاند.
منابع:
این عبارات بهگزینی از مقالات و جستارهای هفتمین ویژهنامهی ادبی بنیاد فارسشناسی (برای یادروزِ سعدی) است که نخستینبار است بهصورت برخط نشر میشود. نویسندگان مقالات بهترتیب عبارتاند از: ۱. شیرزاد طایفی، زری جباری؛ ۲. فاطمه طوبایی، پرنیان محمدیان، فرشید ساداتشریفی؛ ۳. مسعود حسینچاری و آناهیتا مهرپور؛ ۴. تیمور مالمیر، سروه محمودی، فاطمه قادری که به کوشش گروه ادبیات هفته از میان محتویات آن منبع غنی انتخاب، تدوین و تلخیص شدهاند.
ارسال نظرات