نگاهی به استندآپ کمدی محمود فرجامی در تورنتو و واترلو

از لاله حق‌پرست و علی مستولی‌زاده

نگاهی به استندآپ کمدی محمود فرجامی در تورنتو و واترلو

محمود فرجامی در کار تازه به قیمت از دست دادن تعدادی از مخاطبانش، زبان استندآپ کمدی خودش رو تند و تیزتر کرده و دست روی موضوعی پر مخاطرهٔ سکس و رابطه گذاشته که حداقل در گفتمان عمومی فرهنگ ایرانی هنوز از عرصه‌های خطرناک و خط قرمزهای هنجاری است.

اول: حکایت آن دست‌های سرگردان

لاله حق‌پرست

این پسر، «بِن»، دیگر روح و روان برایم نگذاشته بود، هر بار برمی‌گشتم دستش توی شلوارش بود!

تذکری نبود که بهش نداده باشم!

فقط مانده بود دستش را به پایه میز دستبند بزنم، البته تضمینی نبود که دست و پایه و خود میز را جملگی دفعه بعد داخل شلوارش پیدا نکنم!

جسماً و روحاً داغون، روانهٔ اتاق معلم‌ها شدم تا با یکی از خانم‌معلم‌ها مشورت کنم و ببینم باید چه خاکی بر سرم کنم!

وارد اتاق معلم‌ها که شدم، «کیم» را در حال خوردن نهار دیدم. از اقبال خوب، او دقیقاً شخصی بود که برای صحبت نیاز داشتم. همین‌که آمدم بنشینم و سفرهٔ دلم را پیش او باز کنم متوجه حضور «دِیْو» در گوشهٔ دیگر اتاق شدم! فوری، یک‌جوری، بدون اینکه متوجه حضور من بشود، خارج شدم و خودم را به داخل کلاس رساندم. مثل این بود که اگر چشم دِیْو به من می‌خورد، می‌تونست تمام ذهن و حرف‌های ناگفتهٔ من را بخواند و دیگر چطور من می‌توانستم با دِیْو کار کنم؟!

چند دقیقه بعد دوباره سری کشیدم و این‌بار بخت یار بود و اثری از این نامحرم نبود!

نشستم و با آه و ناله داستان را برای کیم تعریف کردم و درنهایت بهش گفتم که چقدر خوشحالم که بلاخره دِیْو رفت و من راحت می‌توانم با او صحبت کنم!!

حالا دیگر نوبت کیم بود که هر چه توصیه داشت را مثل همیشه رو کند.

اما او ساکت بود!

لام از کام باز نکرد و فقط گوش می‌کرد!!!

ای کاش می‌توانستم دست کیم را بخوانم و زودتر متوجه نقشهٔ شومی که قرار بود یکی از بزرگ‌ترین درس‌های زندگیم باشد، می‌شدم. در بازشد و دِیْو به اتاق برگشت، به محض ورودش، کیم ازش خواست تا با مابنشیند. در مقابل چشم‌های ازحدقه‌بیرون‌زدهٔ من، بی‌پروا تمام و کمال از بِن و دست‌های سرگردان او گفت…. و از او خواست تا مرا راهنمایی کند!

به این ترتیب بود که بحثی شکل گرفت، و همه بجز من که هنوز آب در گلویم خشک مانده بود، دانسته‌ها و تجاربشان را برای بقیه مطرح کردند.

نتیجه آن بود که بِن اولین وآخرین بشر نیست و نه‌تنها دست‌های سرگردان او بلکه هیچ دست دیگری هم خراشی بر گنبد گردون وارد نکرده!

خلاصه اینکه رفتار بِن کاملاً طبیعی و نُرمال است! بعد از این شور و مشورت جمعی، دیگر به دست‌های بِن فکر نمی‌کردم! بلکه ذهنم در گیر حال خراب خودم شده بود! چرا برایم راحت نبود از این مسئله صحبت کنم؟!

چرا کمک گرفتن از همکار مرد که در بین ما بیشترین تجربه را داشت، این‌قدر برایم غیرقابل‌تصور بود؟!

گذشت تا وقتی خبر شدم که قرار است استندآپ‌کمدی «هارمونی رابطه، سمفونی تختخواب» در تورنتو برگزار بشه دیگر معطلش نکردم چند نفر دیگر را هم دنبال خودم راه انداختم و به امید اینکه ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است، با کمی دلهره و دودلی راهی شدم.

مطمئنم که رندی مجری برنامه در انتخاب شیرین واژه «تختخواب» برای قسمتی از سر فصل، در حضور و استقبال بی‌سابقهٔ تورنتونشینان بی‌تأثیر نبود!

چیزی طول نکشید که سالن پر شد و درها پشت سر بسته شدند….

اجرای جذاب و شنیدنی بالای ۱۶ سال آقای فرجامی و تسلط ایشان بر موضوع، حتی بدعنق‌ترین شنوندگان ایرانی را هم حسابی بیدار و شنگول نگه داشته بود.

برای اولین بار کسی در جامعه ایرانی پیدا شده است که بدون خنک‌بازی بی‌جا و ربط‌دادن همه‌چیز به سیاست، صفحهٔ ذهن مخاطب را متلاطم می‌کند. او با ابزار طنز قدم بر خط قرمزهای فرهنگی اجتماعی می‌گذاشت و در این مسیر شنونده را به تفکر می‌خواند.

محمود فرجامی با مهارت و هنرمندی بی‌پرده از سکس صحبت می‌کرد. رابطه و تفاوت‌های بین زن و مرد را مورد توجه علمی قرار می‌داد و ماهرانه هارمونی ارتباط بین این دو قطب را زیر ذره‌بین و تیغ جراحی می‌برد. بسیار مسلط، با زبانی تیز با بیننده سخن می‌گفت و با رک‌گویی و تابوشکنی ادبیات مخاطب خود را شکل می‌داد. مخاطبش را دعوت می‌کرد تا به دور از هرگونه هرزه‌گویی بتواند اسم تمامی اعضاء بدن را به زبان مادری و بدون جایگزینی به‌راحتی در صورت نیاز به زبان آورد.

مشاهدهٔ یک ساعت و نیم خنده‌های بی وقفهٔ حضار آن‌هم بر موضوعات حساسی چون رابطه و سکس و سرهایی که درگوشه و کنار هر از چند گاهی به تأیید مجری می‌جنبیدند، بی‌نظیر بود!

او با دست گذاشتن بر مسائل جدی و حساس اجتماعی فرهنگی یک جامعهٔ سنتی مثل سکس و رابطه جسورانه سعی بر سبک نمودن بار سنگین این مفاهیم اجتماعی دارد. هدف او فقط خندان بیننده نیست او حرفی برای گفتن دارد!

او با زبان رک و تیزش در وادیه های خطرناک فرهنگی و ایدئولوژیکی گام می‌گذارد که بالطبع چنین مباحثی مخالفان و دشمنان خاص خود را هم دارند.

فرجامی، خود، جامعه سنتی را تجربه کرده است، او به خوبی می‌داند که عدم آگاهی نسبت به مسائل جنسی به خاطر حجب و حیا یکی از معضلات جامعه ما بوده و هست. او می‌داند که عدم آموزش جنسی به موقع از کانالهای صحیح، می‌تواند موجب بسیاری مشکلات ازجمله اختلال در روابط قبل و بعد از ازدواج، بالا رفتن آمار طلاق، ضربه‌پذیر کردن افراد در روابط عاطفی و شیوع بیماری‌های جنسی باشه.

تلاش هنرمندانه آقای فرجامی برای تابو شکنی و زمینه سازی برای آموزش مسائل متفاوت از ایجاد ارتباط تا تبیین تفاوت‌های روانی و فیزیولوژیک بین مردان و زنان بسیار ارزشمند و قابل‌تقدیر است.

توشهٔ شخصی من از این کار هنری و تخصصی آقای فرجامی، خارج شدن از پیلهٔ حجب و حیای کاذب در روابط اجتماعی و پیدا کردن اعتمادبه نفس به هنگام تبادل نظر و آموزش درس sex education به دانش آموزان بود. با این روحیه جدید، قطعاً دستهای جستجو گر بِن هم کمتر باعث آزارم خواهند بود…

 

دوم: ادای احترام به جورج کارلین!

علی مستولی‌زاده

به قول جرج کارلین از بزرگان فن‌هنر خندانندگی یا همان استندآپ‌کمدی وظیفهٔ کمدین پیدا کردن خط‌قرمزها و عبور عامدانه از آن‌هاست. محمود فرجامی، در استندآپ کمدی جدیدش «هارمونی رابطه، سمفونی تختخواب» با اقتباس از جرج کارلین، طبق گفته و نوشتهٔ خودش دست به قمار حرفه‌ای زده.

فرجامی در کار تازه به قیمت از دست دادن تعدادی از مخاطبانش، زبان استندآپ کمدی خودش رو تند و تیزتر کرده و دست روی موضوعی پر مخاطرهٔ سکس و رابطه گذاشته که حداقل در گفتمان عمومی فرهنگ ایرانی هنوز از عرصه‌های خطرناک و خط قرمزهای هنجاری است. در حالی که طبق آمارهای رسمی عمده‌ترین دلیل عدم پایداری روابط زناشویی مبتنی بر ازدواج و طلاق در ایران مسائل جنسی است، تابو بودن صحبت از مسائل جنسی و پرهیز از تبدیل آنبه یک مبحث عمومی واجبی عینی است.

در عرصهٔ فردی هم چه این تحلیل به مذاق ما خوش بیاید یا نه، رابطهٔ جنسی سالم، مثل نان شب، خواب خوب، خاطر جمع و پول کافی از عوامل اصلی شادمانی و خوش‌بختی در زندگی و رابطهٔ مشترک است. در دبیرستان، معلم تاریخی داشتم، آقای احمدی، که روحش در آسایش و آرامش باشد. در بستر بیمار سرطان که بود با جمعی از هم‌شاگردی‌هایم در مدرسه به عیادتش رفتیم. گفتیم و شنیدیم و وقت خداحافظی، جمله‌ای گفت تاریخی، خطاب به ما متاهل‌های جمع که بر خلاف اکثر درس‌گفتارهای تاریخش هم‌واره یادم خواهد ماند: «مهم‌ترین جای خانه تختخواب است. شادی و موفقیت را در تختخوابتان بجویید.»

با این نگاه، علاوه بر مفرح بودن استندآپ کمدی «هارمونی رابطه، سمفونی رخت‌خواب» که مخاطب را ابه حتمال زیاد با خنده و رضایت به خانه خواهد فرستاد، این استندآپ را کمدی مهم‌ی می‌دانم در رابطه با موضوعی کلیدی اما مغفول و کم‌تر پرداخته شده. زبان این استندآپ کمدی هم با وجود گزندگی به سمت هزلیه شدن و سلب راحتی مخاطب پیش نمی‌رود و با ریتمی تند در مسیر خط اصلی حرکت می‌کند.

از آن‌جایی که از کیفیت استندآپ کمدی قبلی محمود فرجامی، «بی‌شعوری» کمی سرخورده شده بودم، با انتظاری پایین به دیدن کار جدید او رفتم. اما اعتراف می‌کنم که در کنار همسرم از بودن در استندآپ «هارمونی» لذت بردم. لازم دیدم شگفت‌زدگی‌ام از پیش‌رفت محمود فرجامی (در نگارش، بیان و بدن) و موضوع مهمی که بر روی آن دست گذاشته است را با دیگران هم قسمت کنم. محمود فرجامی، طنزپژوهی است که کمدی و هنر خنداندن را خوب شناخته و در طی سال‌ها با تمرین در کارش پیش‌رفت کرده است. مطمئنم با حرکت در مسیر جرج کارلین، از او در آینده بیش‌تر و به‌تر هم خواهیم شنید.

ارسال نظرات