درس‌آموزی از دکتر صدیقی در راه کاربردی‌کردن ادبیات

درس‌آموزی از دکتر صدیقی در راه کاربردی‌کردن ادبیات

ویژگی بسیار جدی که دکتر صدیقی داشته اصالت دادن به ادبیات است؛ به‌عنوان آیینه کمتر سانسور شده و غیرفرمایشی و واقعی‌تری که می‌تواند حیات اجتماعی بشر را بازتاب دهد.

امروز می‌خواهم برای شما بگویم که دکتر صدیقی چرا برای من که ادبیات خوانده‌ام مهم است.

اولاً اگر دکتر صدیقی فقط همان رساله دکترایشان را نوشته بودند تحت عنوان جنبش‌های دینی ایران در قرن دوم و سوم شاید هیچ‌وقت برای من جالب نمی‌شد و سوژه‌ای نمی‌شد که دنبالش کنم.

مجموعه بزرگ‌تری از آثار ایشان هست که خیلی جالب‌ترش می‌کند، آن‌هم ارتباطش با ادبیات است. یعنی سوای درس اجتماعیات در ادبیات فارسی است. هرگاه کسی بخواهد جامعه‌شناسی ادبیات بخواند ابتدا به سراغ آثار ایشان می‌رود و اولین آشنایی من با آثارش هم آنجا بود. ولی دقت ویژه‌ای نیز در میراث ادبی داشتند.

ثانیاً وقتی به دکتر صدیقی نگاه می‌کنیم می‌بینیم ادبیات را به‌عنوان سه شاخصه اصالت می‌دهد؛

یکی همان بحث اجتماعیات در ادبیات، یعنی آنچه در تاریخ منعکس می‌شود لزوماً تصویر واقعی زندگی اجتماعی آدم‌ها نیست. تاریخ با قدرت در ارتباط است و سانسور و تحریف می‌شود.

مثال واضح آن تاریخ بیهقی است که سی جلد بوده و سه جلد آن باقی مانده. این تحریفات در زمان خود او صورت گرفته و حتی فرصت کرده در آن سه جلد باقی‌مانده بنویسد، من بیست‌وهفت جلد دیگر نوشته بودم ولی بعد از ماجرای پدریان و پسریان آن‌ها را از بین بردند.

پس ویژگی بسیار جدی که دکتر صدیقی داشته اصالت دادن به ادبیات است؛ به‌عنوان آیینه کمتر سانسور شده و غیرفرمایشی و واقعی‌تری که می‌تواند حیات اجتماعی بشر را بازتاب دهد.

نکته دومی این است که عموماً فرانسه زبان اصلی کسانی بود که جامعه‌شناسی می‌خواندند، انگلیسی هم بلد بودند. با استادان ادبیات مقایسه نمی‌کنم ولی تسلط دکتر صدیقی به زبان‌های فارسی و عربی، در رشته‌های علوم اجتماعی بی‌مانند است.

یعنی حتی اگر بخواهیم نثر فارسی را با معیارهای زبان فارسی امروز مقایسه کنیم، که بسیار روی آن کار شده و بحث ویرایش و درست‌نویسی امروز با پنجاه سال پیش بسیار متفاوت است، نثر پاکیزه کم‌اشکالی دارند.

تسلطی که به عربی داشتند بسیار جالب است. مثلاً علامه قزوینی مقاله‌ای، درست یادم نیست در یادگار یا یغما، می‌نویسد و فراخوان می‌دهد که من این مقدار اطلاعات راجع به مأخذ و شعرهای عربی حافظ پیدا کرده‌ام، اگر کسی مطلبی می‌داند که می‌تواند اطلاعات مرا کامل‌تر کند لطفاً برای ما بنویسد.

لحظه‌ای تأمل کنیم بر روی نام علامه قزوینی، او کیست؟ شما اگر بخواهید پنج ادیب سنتی در روزگار معاصر پیدا کنید که توانسته‌اند به شیوه فرنگی کار علمی انجام دهند و ضمن اینکه از سنت می‌آمدند ولی کارشان در دانشگاه‌های دنیا اعتبار دارد، بی‌تردید یکی از آن پنج تن، قزوینی خواهد بود.

اما وقتی قزوینی با این عظمت سؤالی مطرح می‌کند، در کل دو نفر به او جواب می‌دهند و نگاه او به مآخذ حافظ را تکمیل می‌کنند. یکی دکتر معین است که کاملاً طبیعی است و انتظار می‌رود. محمد معین لغت‌شناس و ادیبی است که روی حافظ کار کرده و اصلاً رساله دکترای ایشان شعر حافظ است.

اما پیش از ایشان نیز دکتر صدیقی راجع به‌رسم جرعه‌فشاندن بر خاک مقاله‌ای مفصل پر از استنادهای دقیق و شعر عربی نوشته بودند. که بیشتر از یک استاد ادبیات عرب انتظار می‌رود تا یک جامعه‌شناس.

سردبیر مجله هم ذکر کرد که چون برای دکتر صدیقی زودتر رسیده در این شماره مقاله ایشان را چاپ می‌کنیم و شماره بعد را به دکتر معین اختصاص می‌دهیم. ایشان یک قصیده فلسفی را هم از ناصرخسرو شرح داده است.

صدیقی دو جنبه دیگر دارد که خیلی مهم است و به ادبیات هم ارتباط پیدا می‌کند و روی‌هم حیثیت سوم ادبیات را ازنظر صدیقی شکل می‌دهد.

حیثیت اول اینکه ادبیات آیینه تاریخ اجتماعی بود. حیثیت دوم اینکه ادبیات فارسی با مجموعه‌ای از زبان‌ها ارتباط دارد و کسی که کار جامعه‌شناسی می‌کند و به این آیینه نگاه می‌کند باید آن زبان‌ها را بلد باشد.

و حیثیت سوم اتفاقاً چیزی کاملاً مدرن است؛ شما چند نفر از رجال سیاسی دوره معاصر را پیدا می‌کنید که یادداشت روزانه داشته باشند؟ چند نفر را می‌شناسید که یادداشت‌های روزانه‌شان را کامل و دقیق بنویسند و به‌جایی سپرده باشند تا بعداً منتشر شود! نه اینکه نیست و نابود شود.

شاید تنها کسی که از این نظر کامل‌تر از دکتر صدیقی باشد علی‌اصغر خان حکمت شیرازی است که حداقل پنجاه سال مفید یادداشت دارد. چیز غریبی‌ست! یعنی کسی که آن‌قدر سمت داشته این‌قدر یادداشت نوشته، تازه بخشی از آن‌که قابل‌چاپ بوده دکتر دبیر سیاقی قبل از فوتشان به چاپ رسانده که تنها هفت جلد آن بیرون آمده.

صدیقی کاملاً در مقام دوم قرار می‌گیرد. آن‌قدر مهم است که هرگاه می‌خواهند در مورد وقایع بیست‌وهشت و بیست‌ونه مرداد مطلبی بنویسند به یادداشت‌های ایشان رجوع می‌کنند.

به‌قدری هم دقیق نوشته شده که وقتی آقای دهباشی در مجله بخارا نقلی راجع به نظر صدیقی درباره مصدق و کودتا و … آورده بود پسر صدیقی نامه‌ای نوشت که چرا اشتباه معنا می‌کنید؟ اصلش را اگر می‌خواهید این‌چنین است.

یعنی آن‌قدر منظم بوده که بعدازآن یک نفر می‌توانسته پیدا کند، عکس بگیرد و بفرستد. برای مزید اطلاع‌تان عرض کنم که نوشته‌ها را تا آنجا که توانسته تایپ کرده، همراه با غلط‌گیری و مرتب و منظم! نسخه‌های دست‌نوشته را هم باقی گذاشته.

این نظم و این بازگشتن به زندگی روزمره یک کنش کاملاً مدرن است. ازنظر من سومین نگاه دکتر صدیقی نگاه به ادبیات و زبان و استفاده از این دو است. گزارش‌هایی که صدیقی نوشته نمونه‌هایی از این نوع نگاه است.

در انتها من فکر می‌کنم مهم‌ترین کاری که من نوعی می‌توانم انجام دهم این است که با روایت‌های دست اولی مثل خانم فلاح که خودشان شخصاً محضر آن استاد را درک کردند یا ترکیبی ازآنچه می‌توانیم در منابع و از طریق ارتباط مستقیم پیدا کنیم، یادآوری کنیم که هرچه امروز در ایران باقی‌مانده و ویران نشده، مرهون زحمات چه کسانی بوده است. این شاید چراغی باشد برای راه آینده.

من دکتری‌ خود را در رشتۀ زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه شیراز در ادبیات معاصر و نقد ادبی دریافت کرده، و سپس در مقطع پسادکتری بر کاربردی‌کردن ادبیات ازطریق نگاه بین‌رشته‌ای متمرکز بوده‌ام. سپس از تابستان سال ۲۰۱۶ به مدت چهار سال تحصیلی محقق مهمان در دانشگاه مک‌گیل بودم و اینک به همراه همسر، خانواده و همکارانم در مجموعۀ علمی‌آموزشی «سَماک» در زمینۀ کاربردی‌کردن ادبیات فارسی و به‌ویژه تعاملات بین فرهنگی (معرفی ادبیات ایران و کانادا به گویشوران هردو زبان) تلاش می‌کنیم و تولید پادکست و نیز تولید محتوا دربارۀ تاریخ و فرهنگ بومیان کانادا نیز از علائق ویژۀ ماست.
مشاهده همه پست ها

ارسال نظرات