نگاهی به کتاب «اتفاق خودش نمی‌افتد!» اثر بهرام بیضایی

نگاهی به کتاب «اتفاق خودش نمی‌افتد!» اثر بهرام بیضایی

«اتفاق خودش نمی‌افتد» فيلمنامه‌ای اثر «بهرام بیضایی» است. داستان از جايی شروع می‌شود كه مردی ناشناس در كنار ديواری سيمانی، فردی را كه گونی بر سرش كشيده با ضربه‌های تبر به قتل می‌رساند. در ادامه با دختری به نام شيوا نوبان آشنا می‌شويم كه مشخص است پر مشغله و بسيار فعال است و به تدريج درمی‌يابيم اتفاقاتی در زندگی او افتاده يا در شرف وقوع است كه خارج از جريانات عادی روزمره است.

 

نویسنده: مهسا محبی 

کتاب با عنوان‌بندی روی پرده سیاه، بیرونش شهر، عصر خاکستری، بیرون جا، اینگونه آغاز می‌شود: یک صدای كركننده آهنگی پرهياهو از پخش کردن صوت سواری ايستاده؛ بر زمينه تهران دودآلود با برجهايش. از قاب شيشه‌ای جلوی سواری ديده می‌شود يكی گونی به سركشيده را به جلوی ديوار سيمانی خاكستری رنگی، كه بر آن شعار نوشته‌های سياه رنگ رفته و ناخوانايی از سال‌ها پيش جامانده، هل می‌دهند. قربانی ترسيده، غران با دهن بسته، با عذاب تنگ نفسی نتيجه‌ی سرپوش، و هراسان از صداها و فضای ناشناس، با دست‌های دراز شده برای جهت يابی و دفاع، می‌كوشد به هرگونه خود را از سرپوش كيسه‌ای خلاص كند …

وقایع فیلم‌نامه در سال ۱۳۷۱ اتفاق می‌افتد. آدم‌های فیلم در ارتباط با هم، سه چهار سالی قبل از انقلاب، ماجراهایی داشته‌اند. صحنه‌های پایانی، کنار ساختمانی مخروبه، حاج زینی (نامزد انتخاباتی) و آدم‌هاش، در حال آش و لاش کردنِ کلانی هستند که باید از بین برود، و شیوا نوبان در حال گریز در آبْ‌رویِ زیرْگذر. دو صحنه‌ موازی هم‌زمان در حال رخ دادن است.

در این داستان ظاهرا همه چیز بصورت اتفاقی پیش می‌آید، اما در پس هر اتفاق ساده توطئه‌ای نهفته که باعث بروز حوادث بعدی می‌گردد. این فیلمنامه که یک تریلر سیاسی است از چرخش‌های غافلگیرکنندۀ فراوانی برخوردار است. دلایل تغییر باورهای انقلابی احزاب، سوء‌استفاده از شرایط سیاسی پس از انقلاب، ماهیت برخی سیاسیون مذهبی فعلی و آثار زندان و شکنجه بر روان انسان‌ها از جمله مواردی است که در این داستان مطرح شده و نهایتاً به عدم اعطای مجوز ساخت به این فیلمنامه منجر گشته است.

بهرام بیضایی (زاده ۵ دی‌ماه ۱۳۱۷ در تهران) يکی از برجسته‌ترين کارگردانان سينما و تئاتر ايران است. او در سال ۱۳۱۷ در تهران و در خانواده‌ای مذهبی که در کار تعزيه بودند، به دنيا آمد و از جوانی دلبسته تعزيه و تئاتر ايران شد و فعاليت‌های هنری خود را آغاز کرد. بهرام بيضايی که بيش از پنج دهه در حوزه ادبيات نمايشی ايران تاثيرگذار بوده است، در سينمای ايران نيز کارنامه‌ای درخشان دارد. او در دهه چهل، علاوه بر ساخت فيلم‌های کوتاه و انتشار چند نمايشنامه و نقد در حوزه تئاتر و سينما، پژوهش‌ها و تحقيقات خود را در زمينه تئاتر ايران، چين و ژاپن منتشر کرد که هنوز اين کتاب‌ها از مهم‌ترين منابع در حوزه تئاتر ايران به حساب می‌آيند. بهرام بيضايی با ساخت اولين فيلم بلندش با نام رگبار در سال ۵۱ توانست جايگاه ويژه‌ای در سينمای هنری و روشنفکری ايران پيدا کند. او با ساخت فيلم‌های بعدی خود در دهه پنجاه نظير غريبه و مه، کلاغ و چريکه تارا توانست به خاطر نگاه متفاوتش به سينما، سينمايی را بنيانگذاری کند که بعدها سينمای بيضايی نام گرفت.

 

بخشی از متن کتاب:

ضربه‌ای دیگر؛ شیوا به‌سوی نور جابه‌جا‌شونده‌ی تَهِ زیرْگذر می‌دود و موش‌ها ـدر هُردوتِ بادـ از روبه‌رو هراسان می‌آیند. ضربه‌ای دیگر؛ شیوا از طرف دیگر زیرْگذر، از زیر جاده درمی‌آید. بالای سرش سواری‌ها در آمدورفت و عکس بزرگ نامزد انتخاباتی بر تیر چراغ‌برق آویخته. ضربه‌ای دیگر!…

 

مشخصات کتاب:

عنوان: اتفاق خودش نمی‌افتد

نویسنده: بهرام بیضایی

انتشارات: روشنگران و مطالعات زنان

نوبت چاپ: سوم

تعداد صفحات: ۱۱۲

ارسال نظرات