پرفروش‌ترین کتاب سال کانادا: از دل خاکستر، اثر جسی ثسال

پرفروش‌ترین کتاب سال کانادا: از دل خاکستر، اثر جسی ثسال

بسیاری از آوارگی‌هایی که برای مردم بومی اتفاق افتاده است، ارتباط زیادی با سرزمین و فرهنگ ما بومیان دارد. از اتفاقی به نام «اثر سوء بین نسلی» صحبت می‌کنیم و باید بکنیم زیرا روشی که دولت فدرال در وهلهٔ اول بچه‌های بومی را با قرار دادن آن‌ها در «شبانه‌روزی‌ها» به‌قصد جداکردن کودکان از ریشه‌هایشان انجام داد، فقط در یک منطقه و یک نسل نبود. بلکه در کل کانادا اتفاق افتاد.

 
 

ویرایش: عباس محرابیان

کتاب «از دل خاکستر» خاطره‌نگاری‌ای است که گرچه به نثر نوشته شده، اما چینش کلمات و صمیمیت روایت (هرچند حاکی از موقعیت‌های عریان و سهمگین‌اند)، گاهی به قطعات شاعرانه پهلو می‌زند.

نکتهٔ جالب آن است که این کتاب محتوای سَبُک و شاد و سهل‌خوانی ندارد؛ اما چنین پرفروش شده است. دلیل این امر در همان محتوایش نهفته است که جزئیات زندگی او، مسائل مربوط به رنج‌های والدین بومی‌اش، سوءتربیت و تنهایی خودش، اعتیاد منجر به بی‌خانمانی و حبس و خیابان‌خوابی و نهایتاً نجات‌یافتن و رسیدن به مدارج عالی تحصیلات و تحقیق، همه را در این کتاب گردآورده است.

همچنین شایان یادآوری است که نویسنده اکنون در دانشگاه یورک هم مراحل آخر تز دکتری‌اش را می‌گذراند و هم مسئول یک پویش دانشگاهی مخصوص بی‌خانمانی، اعتیاد و آسیب‌های نسل‌درنسل بومیان است.

همچنین جورج کانیون در رقابت «کانادا می‌خواند» (Canada Reads 2020) از این کتاب دفاع کرد که گزارش مبسوط آن رخداد را می‌توانید در وب‌گاه هفته مطالعه کنید.

در ادامه گزیده‌ای از سخنان او (به‌ویژه در دیدار با بومیان لابرادور و نیوفاندلند، اندکی پیش از آغاز پاندمی) را که سی‌بی‌سی منتشر کرده است، ترجمه و تقدیم کرده‌ایم.

توصیف بازخوردهای مردمی پیش از پاندمی از زبان نویسنده

واکنش‌ها به کتاب فوق‌العاده بود. من به Happy Valley-Goose Bay رفتم و مردم خیلی گرم بودند … من به یک پناهگاه بی‌خانمان‌ها رفتم، جایی که بیشتر به مردمان بومی اختصاص دارد. من قرار بود با جوانانشان در مورد بحران خودکشی صحبت کنم، اما با خطر نوظهور کرونا همه‌چیز به معنای واقعی کلمه بسته شد. پس به‌جای صحبت عمومی با جوانان، من با بزرگان صحبت کردم و آن‌قدر با داستان همدلی کردند که شروع کردند به بیان رنج‌های خودشان.

کتابی متأثر از «اثر بین‌نسلی» رنج‌های جاری در «شبانه‌روزی‌های بومیان»

بسیاری از آوارگی‌هایی که برای مردم بومی اتفاق افتاده است، ارتباط زیادی با سرزمین و فرهنگ ما بومیان دارد. از اتفاقی به نام «اثر سوء بین نسلی» صحبت می‌کنیم و باید بکنیم زیرا روشی که دولت فدرال در وهلهٔ اول بچه‌های بومی را با قرار دادن آن‌ها در «شبانه‌روزی‌ها» به‌قصد جداکردن کودکان از ریشه‌هایشان انجام داد، فقط در یک منطقه و یک نسل نبود. بلکه در کل کانادا اتفاق افتاد و اثراتش حتی بر فرزندان آن‌ها (یعنی ماها و حتی جوان‌تر از ما) به‌روشنی دیده می‌شوند. و این تروما یک مسئلهٔ ساری و جاری است و نباید فکر کرد که با بسته‌شدن این مدارس تمام شده است.

خویشاوندی با طبیعت به‌جای مالکیت بر آن

این مفهوم برآمده از آن است که: «همه‌چیز در زندگی با یکدیگر ارتباط دارد.» بنابراین ما به‌عنوان انسان نه‌فقط با خویشاوند خونی، فامیلی سببی، قبیله، منطقه، کشور و نوع انسان ارتباط داریم، بلکه در نگرش باستانی بومیان ما با تمام موجودات زنده و هرچه جزو طبیعت است، خویشی داریم: با آب رابطه داریم؛ با دریاچه‌ها و صخره‌ها و همه‌چیزهایی که حیوانات و جز آن. بنابراین ما حق بهره‌برداری نداریم. بر چیزی تسلط و مالکیت نداریم. این‌ها مدتی امانت به ما سپرده شده تا به نسل‌های بعد برسانیم.

نگاه ضداستعماری و پسااستعماری

آنچه از نگاه بومیان گفتم، به‌نحوی با نگاه‌های کلاسیک استعماری برآمده قرائت خاص اما غالب جهان‌بینی یهود-مسیحی در تقابل قرار گرفته است. آن قرائت، مبتنی بر «سلطه» انسان بر طبیعت است که می‌گوید ما می‌توانیم از آن به‌دلخواه خود یا هر چیز دیگری استفاده کنیم. اما شما نمی‌توانید این کار را وقتی به آموزه‌های بومیان (مثل قانون Wahkohtowin)(‍‍۱) باورمند می‌شوید، انجام دهید. این مثل یک قانون است و باعث تغییر شما می‌شود، در کل، نحوهٔ تعامل شما با طبیعت و دنیای طبیعی اطراف شما و محیط شما عوض می‌شود.

صدای افراد «به‌حاشیه‌رفته»

استعمار سازوکارهایی دارد که مردم سخت‌کوش را از منافع کوشش‌هایشان بی‌بهره می‌گذارد و منابع را در تصرف خود می‌گیرد. امروز جنبش «زندگی سیاهان مهم است» (Black lives Matters) هم می‌گوید بدن سیاه داشتن زندگی شما را تحت تأثیر قرار می‌داد و استعمار به همان شیوه تخریب می‌کند. مردم بومی از زمین و منابع خود بی‌بهره بودند، زیرا این یک ساختارِ سلسله‌مراتبی قدیمی و یکپارچه است. بهره‌برداری از نیروی کار و زمین و ساختن «تمدن» بر روی اجساد سیاهان و بومیان.

من فکر می‌کنم ما تازه در آغاز شروع به دیدن و انکار نکردن این نظام‌هایی هستیم که باید تغییر کنند. زیرا افرادی در زمین ما را مجبور می‌کنند چشم خود را باز کنیم. آن‌ها می‌گویند این چیزها باید تغییر کند زیرا با این شیوهٔ فعلی، هرروز مردمِ بیشتری در اطراف ما می‌میرند.

بنابراین، امروز یک برههٔ امیدوارکننده است و همچنین زمانی است که همگی ما باید روی خود کار کنیم و سعی کنیم یکدیگر را به‌عنوان خویشاوند ببینیم. البته این یک مسیر طولانی‌مدت است که می‌توان گفت همه‌چیز در حال تغییر است. یادمان باشد، تاریخِ همهٔ ما به‌حاشیه‌رانده‌ها پشت ظاهر متفاوتش، جوهری مشابه دارد. بیایید در مسیر رها شدن از رنج‌ها گام برداریم.

(۱) قانونی مبتنی‌بر فهم طبیعت (شامل هر دو طبیعت «زنده» و حتی «بی‌جان») در جایگاه کلیتی دارای شعور، درک و کنش متقابل؛ که به‌جای بهره‌کشی و تخریب، سزاوار رابطه و نگاهی احترام‌آمیز از سوی آدمیان است.

منابع:

ارسال نظرات