آفرینش بین دو سطح؛ سینمای ایران

آفرینش بین دو سطح؛ سینمای ایران

فیلم «مثلث واژگون» مجوز ساخت داشت و یاغی‌گرانه ساخته نشد اما با دستگیری و اعتراض‌های نیروی انتظامی و سانسورهای پی‌درپی دیگر هرگز امکان نمایش پیدا نکرد و هنوز بخشی از مواد تدوینی آن در دست نیروهای امنیتی باقی مانده است.

 

از پدیده‌های سال‌های اخیر در سینمای ایران جوان معترض، یاغی و طغیانگری‌ست به نام حسین رجبیان. او پس از ساخت فیلم اولش «مثلث واژگون» در ۱۳۹۲به همراه برادرش مهدی رجبیان و یوسف عمادی دستگیر شد (متاسفانه یوسف عمادی هنوز در زندان اوین است) و در زندان اوین به سلول انفرادی دوالف افتاد و طی فراز و نشیبی که با جست‌وجوی کوتاهی شرح آن به دست می‌آید با اعتصاب غذا و اعتراض‌های جهانی و عفو بین‌المللی سرانجام با قید وثیقه آزاد شد. فیلم «مثلث واژگون» توسط او در اعتراض به حکم شش سال زندانش و حمایت از دو تن از عوامل اصلی این فیلم مهدی رجبیان مجری طرح و صداگذار و یوسف عمادی صدابردار که همراه با او دستگیر و محکوم شده بودند در بهار ۱۳۹۵ در اینترنت به صورت رایگان منتشر شد.

فیلم «مثلث واژگون» مجوز ساخت داشت و یاغی‌گرانه ساخته نشد اما با دستگیری و اعتراض‌های نیروی انتظامی و سانسورهای پی‌درپی دیگر هرگز امکان نمایش پیدا نکرد و هنوز بخشی از مواد تدوینی آن در دست نیروهای امنیتی باقی مانده است. سرانجام دو سال پیش حسن صلح‌جو، مستندساز و مجری برنامه آپارات در تلویزیون بی‌بی‌سی فارسی، فیلم «مثلث واژگون» را پخش کرد که توسط بینندگان زیادی دیده شد اما متاسفانه هرگز در سینماهای ایران نمایش داده نشد با این که هیچ مشکلی برای پخش ندارد حتی با ممیزی و سانسور شدیدی که در جمهوری اسلامی وجود دارد. 

چکیده‌ داستان «مثلث واژگون» این است که مردی «کاظم کامور» از جدایی از همسرش، «مینو طوسی»، پشیمان شده و می‌خواهد دوباره برگردد ولی زن ازدواج کرده و شوهر کنونی او «طاهر بالویی»، که مامور نصب تابلوهای راهنمایی و رانندگی در جاده‌های متروک مرزی است راضی به طلاق او نیست. برای آن‌که زنش از دام آزار و اذیت مرد در امان باشد او را با خود در این سفر همراه می‌کند. مرد که از سفر آن‌ها مطلع شده است به دنبال آن‌ها راه می‌افتد و تصمیم می‌گیرد از راه قانون خودش از آن‌ها انتقام بگیرد.

خواندن چکیده‌ی داستان کافی‌ست تا متوجه شویم روایت «مثلث واژگون» مشکل چندانی برای پخش ندارد اما چیزی که مانع پخش آن شده است نه محتوا و مضمون که شکل و شمایل آن است. فیلم سوررئال محسوب می‌شود و کارگزاران استبداد از سوررئال سر در نمی‌آورند و هر صحنه و سخنی که واقعی نباشد را کاسه‌یی زیر نیم‌کاسه تلقی می‌کنند و تصور می‌کنند کلیت نظام مورد نقد قرار گرفته است. احتمالا دلیل این همه بلا که سر فیلم آمد همین شکل و شیوه‌ی فیلم است نه مضمون و محتوا البته مضمون فیلم هم برای حکومت تمامیت‌خواه با قیدهای دینی مشخص دچار اشکال است. مثلثی که یک راس آن زن است و دو راس آن شوهرهای سابق و کنونی اساسا مثلثی واژگون است. هرچند نام فیلم اشاره به تابلوهای راهنمایی دارد که وقتی «واژگون» باشند مسیر را برعکس نشان می‌دهند و خطرناک می‌شوند.

هرچند پخش نسخه‌یی از فیلم در برنامه آپارات بی‌بی‌سی برای رجبیان خوب شد اما با همه‌ی این‌ها او را دوباره به زندان اوین بردند و او فیلمنامه فیلم دومش «آفرینش بین دو سطح» را در زندان نوشت و بلافاصله بعد از آزادی بدون مجوز آن را ساخت و نداشتن مجوز، کار را برایش سخت کرده بود مثلا نتوانسته صدای سر صحنه بگیرد و فیلم دوبله شده و تاکنون در هیچ جا به نمایش عمومی در نیامده است هر چند این فیلم توسط حسین رجبیان در راستای اعتراض مردمی ایران که از آبان ۱۳۹۸ به اوج خود رسید در بهمن ۱۳۹۸ برای مبارزه با سانسور و اعتراض به وضعیت عمومی کشور و همراهی و همدلی با مردم معترض به‌صورت کاملاً رایگان در اینترنت منتشر شد.

حجم زیادی از اتفاقاتی که درباره‌ی این دو فیلم افتاد منتشر شده است اما تاکنون نقد مضمونی و سینمایی از هیچ کدام از آن‌ها به‌ویژه از فیلم دوم «آفرینش بین دو سطح» صورت نگرفته و این می‌تواند دلایل مختلفی داشته باشد اما با هیچ دلیلی نمی‌توان فیلمی را از نقد محروم کرد.

نکته‌ی جالب در مورد «آفرینش بین دو سطح» و «مثلث واژگون» این است که هر دو شباهت شکلی از نظر روایت دارند. هر دو در مورد مردی «کاظم کامور» شوهر دوم زنی، در «مثلث…» «مینو طوسی» و در «آفرینش…» «فرناز یزدی» هستند اما این بدین معنا نیست که فیلم‌ها کوچکترین شباهت دیگری داشته باشند. نکته‌های سیاسی مطرح شده در هر دو فیلم بسیار کم است. روایت فیلم دوم درباره‌ی جنون است جنون مردی که پدرش «اردشیر تیموری» و خاندان پدری‌اش در ۴۰ سالگی مجنون می‌شوند و خودش اکنون در آستانه‌ی چهل‌سالگی ست و با همسرش «فرناز یزدی» به موسسه‌یی تخیلی می‌روند و از موسسه پول می‌گیرند و رازهای خصوصی زندگی خود را با تلفن به شخصی که نمی‌بینند می‌گویند.

ما فقط صدای «عباس ابوالحسنی» را می‌شنویم که به عنوان پزشک با تلفن با این زوج صحبت می‌کند. همکاری این زوج با این موسسه هرچند برای جلوگیری از روند جنون و دیوانگی‌ست اما به نیاز مالی شدید آن‌ها هم بی‌ارتباط نیست. پدر مرد در تیمارستان است و مادرش «ساقی زینتی» تنها در خانه مرتب در حال فندک زدن است. شریک مرد در سگ‌داری «رضا عموزاده» در حال پاسخ‌گویی به صاحب سگی‌ست که مرد گم کرده و حالا صاحبش در جست‌وجوی آن است.

ضربه‌یی که فیلم خورده است حالا علاوه بر مشکلاتی که برای خود کارگردان پیش آورده باز به شکل سورئال این فیلم هم ضربه خودش را زده است. محور فیلم ترجیح‌بند شعرگونه‌یی ست که پدر مرد به او آموخته است و اکنون در تیمارستان مرتب آن را تکرار می‌کند.

«آفرینش بین دو سطح ابتدای خطوط مخلوط سوگ آزادی برای شنیدن جاده. گذر سیارات مسئله خارج از توان حیوانداران که البته کودک این شروط را به اتهام رفت. پیامبران باید در صحرای اروپا آرد را بار الاغ کردم تا به نانواها خیانت هر مسئله از ریشه یک پرنده شد. نان می‌شود مصاف خدا و دگرگون و غمگین پیش من هر کجاست انسان…»

این گفت‌وگوی شعرگونه بارها در فیلم تکرار می‌شود و همین موضوع و شکل سوررئال فیلم باز چیزی‌ست که سانسورچی از آن وحشت دارد. کنایه‌های روی سیاسی را می‌شود سانسور کرد یا نکرد اما فیلم سوررئال قابل فهم سانسورچی جماعت نیست. حکومت دیکتاتوری ترجیح می‌دهد خودش بالاترین پیچیدگی و رازآلودگی را داشته باشد و هنرمندان و شهروندان هیچ پیچیدگی نداشته باشند درحالی که در زندگی مدرن انسان امروز درست برعکس است: کم‌ترین عدم شفافیت برای دولت‌ها و حکومت‌ها و بالاترین جواز شفاف نبودن برای هنرمندان و سایر شهروندان.

برای مثال اشاره به جنون در چهل سالگی ممکن است هزار و یک دلیل داشته باشد از جمله سن خود کارگردان که در زمان ساخت فیلم حدود ۳۴ سال داشت اما بازجو سانسورچی آن را فقط به سن پیامبر شدن مربوط می‌دانند و به کارگردان اتهام توهین به مقدسات می‌زنند.

چند نکته:

۱- هر دو فیلم حسین رجبیان جزو فیلم‌هایی با بودجه پایین محسوب می‌شوند به جز هزینه بازیگرانی چون «کاظم کامور» همسر نخستین که چند فیلم و سریال بازی کرده است و «ساقی زینتی» که هرچند بازیگر مشهوری محسوب می‌شود اما بیشتر لطافت و شیرینی او در صدا و لهجه است که به دلیل دوبله‌ی فیلم از بین رفته است. فیلم با بودجه پایین همین است که عوامل پشت صحنه و جلوی دوربین کم هستند که از این نظر ایرادی نیست و خوشبختانه رجبیان و گروه او از پس کار برآمده‌اند و فیلم تنها از نظر ممیزی صدمه دیده است. «آفرینش بین دو سطح» چون مورد سانسور هم قرار نگرفته و ممیزی نشده فیلم کامل‌تر و بهتری‌ست و تنها نداشتن مجوز ضربه‌هایی به فیلم زده است که قابل اغماض است.

۲– پیش از نوشتن این جستار فیلم پاپیون «مایکل نوئر» را می‌دیدم که داستان آن مربوط به ۱۹۳۰ در فرانسه است. فیلم‌نامه پاپیون بر پایه خودزندگی‌نامه‌ی آنری شاریر نوشته شده است و وضعیت زندانیان و شیوه‌های قضایی اروپا و فرانسه را در آن سال‌ها نشان می‌دهد که با وضعیت فعلی کاملا متفاوت است و رسیدن از آن نقطه‌ی وحشت‌ناک قرون وسطایی به این نقطه‌ی مدرن فعلی تنها در سایه‌ی آزادی بیان و اراده‌ی ملی صورت گرفته است چیزی که متاسفانه در جمهوری اسلامی ایران افسانه است.

مصطفا عزیزی، کارگردان،‌ تهیه‌کننده و نویسنده سینمایی است.
مشاهده همه پست ها

ارسال نظرات