مقدمه:
پس از آنچه در قسمت اول (منتشرشده در شمارهی پیشین) بیان شد، تفاوت ذهنیت شاعران کلاسیک و عصر مشروطه، نسبتبه شاعران معاصر بهتر و بهصورت یک طیف نمایان خواهد شد. به دیگر بیان، پروین اعتصامی نماینده شاعرانی است که هرچند رویکرد اعتراضی را پیشگرفتهاند اما کمتر موفق شدهاند از حصار سنت فراتر نروند و در نقطهی مقابل او فروغ فرخزاد میایستد: «اعتراض» و «اصلاح» اکتفا نکردهاند و رویکردشان «عصیانگرانه» و سنتشکنانه است؛ اما بهبهانی نماینده آنانی است که از نگرش سنتی فاصلهای درخور گرفته و رویکرد «اصلاحجو» را در پیشگرفتهاند و برآیندی تعادلگرا از دو رویکرد پیشیناند.
۱. دریافت کلی از شعر پروین اعتصامی
با در نظر گرفتن مطالبِ پیشگفته، میتوان یافتههای بررسی شعر پروین (که در قسمت اول این مقاله بیشتر از آن سخن گفتیم) را اینگونه جمعبندی کرد:
بررسی فردیت انسانی شعر پروینِ اعتصامی، به ما نشان میدهد که از یکسو، «من» ناصحِ پیامبرگون، مهمترین فرد در شعر پروین است؛ و به دیگر سو، همنشینِ قهریِ این «من»، دیگران (تو، او و «جمع») «نیازمند ارشاد» ی است که منِ شاعر از موضعِ فرادست بدانها مینگرد و ارشاد و حتی سرزنش و توبیخشان میکند؛ بهعلاوه رابطه این افراد اکثراً در قالبی مناظرهگون تصویرشده است که در آن شخص یا شیئی که نیازمندِ ارشادست، سخن را یا گفتاری میآغازد و پاسخ کوبنده و مفصل طرف مقابل (نماینده شاعرِ پیامبرگون) او را بر جایش مینشانَد و ازین جهت که فردِ مغلوب تقریباً هیچگاه پاسخی به این گزاره دندانشکن نمیدهد (و با رفتوبرگشت سخن میان طرفین مواجه نیستیم). به همین دلیل نمیتوان این اشعار را نمودِ کاملی از قالب مناظره دانست؛ رابعاً در این مناظرات و ارشادات، مرشدِ پیروز، طرف مقابل را کمتر با مهر مینگرد، خشم و حتی نفرت در این شعرها غالب است و نهایتاً (با در نظر گرفتن اینهمه) گزافه و بیراه نیست اگر گفته شود: شعرِ پروین، عرصه فردیتسوزی و فردیت ستیزی است: همهچیز و کس نمونه/تیپاند؛ فردیت/تفرد/تفاوتهاشان اصلاً مطرح نیست. همه از دور دیده میشوند و اول و آخر با تفاوتهایشان و در آن میانه گاه، ویژگیِ فردی هم اگر هست، زودا که محو میشود؛
واکاوی تنهایی در شعر پروین اعم از فیزیکی (جداماندگی) و روحی (با انواع گونهگونش) به ما نشان میدهد که در شعرِ پروین تنهایی وجودی اثر و نمودی ندارد و یگانه نوعِ تنهایی در شعر او همان جداماندگی (تنهایی فیزیکی) است (آنهم تنها در این چند نمونه معدود و محدود) زیرا ادراک و سخنگفتن از «تنهایی وجودی»، با ادراک و پذیرشِ مختار و مسئول بودن هر انسان و نیز میرایی او رابطهای مستقیم دارد که نگاه جبری و نوعی پروین مانعی بر سر راه این امر به شمار میرود؛
جهانبینی و تربیتِ ذهنی و فکری پروین جهان را برای او بهمثابه «نظام احسن» تصویر میکند: جهانی که خوبیهایش یکسره به خدایی «حق»، «برتر» و «خیر الحافظین» (از جنسِ حافظ موسی در نیلِ خروشان) بازمیگردد و به همین سبب اعتراضی هم اگر هست، نخست به انسان نابرازنده و ناشایسته و نادانست و بعد به «فلک» ی که مانند سنت شعر فارسی قهاری است غدار و کجرفتار و برهمزننده اراده ما؛
و سرانجام، مرگ و مرگاندیشی نیز در شعرهای پروین بههیچوجه صبغه «وجودی» (تنهاییِ انسانِ میرا در برابر میراییِ خویش) ندارد و بهعلاوه، فضایِ بحث از مرگ در شعر پروین، همواره در ساحت «عدمِ اصالتِ مرگ» است چون سخن از مرگ، بهانه و بستر یا معلول و نتیجه سخنگفتن از سه امر است: وعظ اخلاقی (دعوت مخاطب به اخلاقی بودن برای رستگاریِ اخروی)، نکوهش دنیا و امور دنیوی و نیز تلقیشدن ناگزیریِ مرگِ نادلخواه بهعنوان از اضلاع و ارکان و عناصر نامساعدیِ هستی.
تمام این نکات به ما نشان میدهد که چرا و چگونه زیستجهان اشعارِ پروینِ اعتصامی (درست همانند و موازی با زندگیِ او) در تمامِ اشعارش، عناصری از نگرش بینش و کنشهای سنتی در دوران معاصر را از جهاننگری گذشتگان به میراث میبرد و بازتاب میدهد.
به دیگر بیان، تمام این موارد پروین را به یکی از مثالهای نمونهوار (تیپیک) شعر و زیست انسان سنتیِ ایرانیِ تا پیش از انقلاب (در جامعهای «در حال گذار») بدل میکند.
۲. دریافت کلی از شعر فروغ فرخزاد
بررسی فردیت انسانی شعر فروغِ فرخزاد، به ما نشان میدهد که از یکسو ما در دفاترِ پنجگانه او با چهار نوع «من» برجسته و غالب روبهروییم: منِ خودنگرِ معطوف به رابطهای خواستنی اما نابسامان (منِ فردیِ بازتابیده در نیمه نخستِ اسیر)؛ منِ خودنگر معطوف به رابطهای ازدسترفته (منِ فردی و خاطرهاندیشِ نیمه دوم دفاتر اسیر و عصیان و کل دیوار)؛ منِ معطوف به جمع (دردِ مشترک جمعی) و خداستیزِ سهگانه نخستِ عصیان؛ و درنهایت: منِ زوالاندیش (گاه فردی و گاه جهانی) در دو دفترِ انتهایی؛ از دیگر سو بهجز چهار «منِ» پیشگفته، چند منِ دیگر نیز به شکلِ موردی چهره در آثار وی مینمایند که نباید آنها را ناگفته گذارد: «منِ اجتماعی» در دو شعر مرز پرگهر و کسی که مثلِ هیچکس نیست و منی با عصیان متفاوت و مثبت در شعر فرجامینِ عصیان؛ بهعلاوه رابطه منهای پیشگفته با «تو» به سه دسته کلیِ مهر و رضایت مطلق، خشم و نفرت مطلق و تجربه جمعِ همزمانِ مهر و رنجش تقسیم میشود که هر حالت از شکلِ پیشینش بسامد بیشتری دارد؛ درنتیجه حالتِ سوم در شعرها غالب است. همین غلبه، سیمایی متناقض به شعرِ فروغ بخشیده است که از یکسو مرد را زندانبان میداند و از سویی میخواهد به هر قیمتی (حتی زندانی شدن دوباره) به رابطه با او برگردد و البته در مورد این تناقض نباید ناگفته گذاشت که از یکسو در زیستجهانِ سه دفترِ نخست شعرِ فروغ، غلبه با سویه نخست (اعتراض به اسارتِ ناشی از رابطهای ناسالم) است و از دیگر سو این نوسان و ناهمگونی در نیمه دومِ شعرِ فروغ، در سایه زوالاندیشی، جای خود را به شکلی فلسفیتر و عمیقتر از متضاداندیشی میدهد که ما این اندیشیدن همزمان به مرگ و زندگی را «تضادِ فروغانه» نامیدهایم و شعرِ زیر از دکتر شفیعیِ کدکنی (با نام گلهای گلدان) آن را عینیتر میکند:
«توی گلدان، گلی روی میز است/ که رهاورد یاری عزیز است/ سرخ و شاداب و غرق طراوت/ مثل سیمای صبح صباوت/ میتوان دید و لذت ازو برد/ میتوان سر به فکرت فروبرد/ که سرانجام گردد مچاله/ جای گیرد میان زباله/ زین دو بیرون دگر نیست راهی/ تا تو اهل کدامین نگاهی»
و نهایتاً اینکه رابطه فرد و جمع را نیز میتوان در سه دسته کلی جای داد: تقابل با جمعی که او را درک نمیکند (با شاخصترین نمونههایش در نیمه نخست اسیر)، همدردی با نوع بشر بهواسطه درد مشترکِ دچارشدن به خالقی نامهربان با خلقتی ناساز و عِقابی ناعادلانه (محورِ سهگانه آغازینِ عصیان) و اعتراضِ همزمان به خویشتن، جمع و نوعِ بشر به خاطرِ افولِ ارزشی و انسانی و بیتوجه گذشتن از کنارِ این افول (در نزدیک بهتمامی شعرهای دو دفتر آخر)؛
درنگ در تنهاییهای شعر فروغ اعم از فیزیکی (جداماندگی) و روحی (با انواع گونهگونش) به ما نشان میدهد که از یکسو نیمه نخست اسیر بهجز «تنهاییِ وجودی» دیگر انواع تنهایی را در خود بازتاب داده است و این به دلیل فاصله و تقابلی است که شاعر هم با مهمترین دیگریِ زندگی خویش (معشوق و همسرش) و هم با جمع تجربه میکند؛ از دیگر سو چون هیچیک از اینان هویتِ معترضانه و نامتعارفِ شاعریِ او را درک نمیکنند، زمینهای مناسب و طبیعی پدید آمده که شاعر خود را اسیرِ نوعی جبر ببیند و دیگر جایی برای اندیشیدن به «تنهایی وجودی» (تنهایی هر فرد در برابر انتخابها و مرگِ خویش) باقی نماند.
به بیان روشنتر، ازآنجاکه ادراک و سخن گفتن از «تنهایی وجودی» مستقیماً از ادراک و پذیرشِ مختار و مسئول بودن هر انسان و نیز میرایی او مایه میگیرد، هیچیک از این دو عامل در اسیر وجود ندارد و در فاصله آن تا تولدی دیگر، ابتدا نشانههایی از پذیرش صفت نخست (به شکل پذیرش مسئولیتِ انتخابها در دیوار و تأکید بر ضرورتِ مختاربودن برای انسان بودن آدمی در عصیان) در شعر فروغ ظاهر میشود تا سرانجام همنشینی این مقوله با تأمل در زوال و میرایی هستی و انسان (در پایان عصیان)، زمینه را برای اصالت یافتن «تنهایی وجودی» در دو دفتر پایانی آماده میکند؛
جهانبینی و تربیتِ ذهنی و فکری فروغ جهان را برای او بهمثابه «نظام احسن» تصویر نمیکند و خدای او نیز موجودی مبرا از انتقاد نیست؛ به همین سبب، اعتراض به تمام ارکان و مراتب هستی از انسان تا خدا در شعر او بهدفعات دیده میشود؛ اما ازآنجاکه دو پدیده رابطهمندی یا همان عشق به انسانی دیگر و زوال ساری در هستی (در دو دفتر پایانی) مسائل اصلی شعر فروغاند، نزدیک به تمامِ انواعِ این اعتراضات پربسامد نیز به نحوی با این مسائل مرتبطاند و نمونههایی مثل اعتراض اجتماعی (و حتی میتوان گفت سیاسی) دو شعر مرز پرگهر و کسی که مثلِ هیچکس نیست در اقلیتاند و البته نشان از این دارند که ایبسا اگر فروغ عمری درازتر مییافت، با دغدغهمندی در باب مسائلی تازه، اعتراضات متفاوتی را نیز به شعرش میافزود و مسیرِ آغازشده در این دو شعر را ارتقا میبخشید؛
ت. باید این نکته را به نکاتِ مطرحشده در مورد مرگ و مرگاندیشی در تیترهای پیشین افزود که پس از عبورِ شعرهای فروغ از فضایِ عدمِ اصالتِ مرگ در دو دفترِ نخست، این پدیده در ابتدای عصیان تنها از جهتِ ارتباطش با جهانِ اخروی موردتوجه قرار میگیرد و هنوز اصالت ندارد؛ اما در دو اثر آخر چنان تشخصی مییابد که در قریب بهاتفاق شعرها، همهچیز (از سویه روشن و دلپذیر حیات تا رویه ناخوشایندِ آن)، بهنوعی با مرگ ارتباط دارد و از پسِ گذر از صافی مرگ، به یادآورده و بازنمود میشود.
دیگر نقطه شایانِ درنگ در این وادی آن است که تأمل همزادپنداری شاعر با طبیعت به همراه بینش اسطورهای او به گیاهان (بهعنوان نمادهای نامیرایی/ باززایی/ تولد مداوم) سبب میشود که وی پیوستن به این چرخه را تنها راهِ گریز از میرایی بداند (مانندِ شعرِ به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد) و در شعر تولدی دیگر خود را گیاهوار با خاک پیوند بزند تا بتواند باز بروید: دستهایم را در باغچه میکارم/ سبز خواهم شد میدانم، میدانم، میدانم/ و پرستوها در گودی انگشتان جوهریام/ تخم خواهند گذاشت
همه این موارد به ما نشان میدهد که از یکسو چرا و چگونه زیستجهان اشعارِ فروغِ فرخزاد (درست همانند و موازی با زندگیِ او) در تمامِ ادوار و دفاتر، عناصری از نگرش بینش و کنشهای مدرن را بازتاب میدهد و او را به یکی از مثالهای نمونهوار (تیپیک) شعر و زیست انسان مدرن ایرانی (تا پیش از انقلاب بدل) میکند: از دفترِ اسیر و زنی که با بیانِ سرراست و مؤکدِ نبودِ رابطه عاشقانه و عاطفیِ سامانمند، درکناشدگی و پذیرفتهناشدنش را معترضانه فریاد میزند تا «سیمای زنی در میان جمع» که به خود حقِ داشتن شهوت و ابراز و ارضایِ خواستهها و بیانِ شعریِ اینهمه را میدهد (حتی به این بها که هرزه نام میگیرد و حمایت نهاد خانواده و فرصتِ زندگیِ خانوادگی را به خاطرِ حفظ هویت نامتعارفش از دست دهد)، تا تجربه تنهایی (و به تعبیرِ جامعهشناسان: «روابط سطحی» که از لوازم تجربه مدرنیته در سطح فردی است) و سرانجام درآمیختن این تنهایی با هر دو بعدِ تفکر مدرن؛ یعنی بعدِ بیرونی (اعتراض به چیستی و چگونگیِ جهان) و بعد درونی (رسیدن به «تنهایی» وجودی) در پرتو مرگاندیشی.
۳. دریافت کلی از شعر سیمین بهبهانی
منتقدان بررسیکننده سبک (زبان، خیال، ساخت، محتوا و سنت و نوآوری) شعر وی آنها را به دو دسته «دوره نخست (غزل سنتی)» شامل چهار دفترِ اول و «دوره دوم (غزل نو)» شامل باقیِ آثار تقسیم نمودهاند و با در نظر گرفتن این تقسیمبندی، میتوان یافتههای فصل هفتم را اینگونه جمعبندی کرد:
بررسی فردیت انسانی شعر سیمین بهبهانی، به ما نشان میدهد که: از یکسو در دفاترِ نهگانه او با سه نوع «من» برجسته و غالب روبهروییم: منِ خودنگرِ معطوف به اعتراض (با دو دغدغه اصلیِ اعتراضِ به جایگاه ناشایست و ابزاریِ زن و انتقاد از فقر مادی در نیمه نخستِ دوره اول؛ یعنی دفاتر جای پا و چلچراغ)؛ منِ خودنگر معطوف به بازگشت به رابطه عاشقیمعشوقیِ سنتی (منِ کمتر فردی و غالباً نوعی در دفترهای مرمر و رستاخیز)؛ و منِ میانه (حاصل جمعِ وجوهِ مدرن منِ نخست و وجوهِ انسانی و غنایی منِ دوم: در دیگر آثار)؛ از دیگر سو همین منِ اخیر، پیشفرضِ کتاب درر فصل نخست را تأیید میکند بدین معنا که همانطور که نظام زیباشناسی شعریِ سیمین را میتوان مبتنی بر «سنتپذیری» (نظام زیباشناسی ترکیبیِ حاصل از انتخاب آگاهانه اجزایی از سنن مدرن و پیشامدرن) دانست، منظومه فکریِ او (در نیمه دوم آثارش) نیز حاصل همین امتزاجِ و به تعادل رسیدن است؛ بهعلاوه از این منظر، منِ اصلیِ سیمین که در پنج دفتر او ثابت میمانَد ترکیبی کموبیش معتدل و برآمده از آمیختگیِ سه رویکرد و نقشِ زنانه متفاوت یعنی «سازگاریِ مادرانه»، «جسارت روشنفکرانه» و «قدرت و صلابت تحولخواه معشوقانه» است با این ملاحظه که: از نقشهای سهگانه زن، پررنگترین نقش در شعر سیمین، نخست معشوقی است مقایسه این دو، بیانگر تفاوت موضع این دو شاعر است در این دوره، شاعر از جدار سنت عبور کرده و با نگاهی اصلاحطلبانه به نقد آن میپردازد. چهره اصلاحطلب بهبهانی اینجا مشخصتر است: او نه مانند پروین حاضر است در دل سنت بماند و مرثیهسرای حقوق ضایعشده زن باشد و بس و نه بهسان فرخزاد چنان توفنده و بیمحابا به سنت بتازد که زمینه سوءاستفاده دیگران را از شعرش فراهم نماید.
درنگ در تنهاییهای شعر سیمین اعم از فیزیکی (جداماندگی) و روحی (با انواع گونهگونش) به ما نشان میدهد که از یکسو نیمه در دوره شعر وی، در کنار جداماندگی، تنهاییهای مربوط به روابط عاطفی (فراموششدگی، بیگانگی و عدم ارزش فینفسه)، گونههای اصلیاند که در آنها موردِ آخر از همه برجستهتر است؛ از دیگر سو دو نوعِ عمیقترِ تنهایی (درکناشدگی و تنهایی وجودی) در این دوره نقشی ندارند که تنهاییِ وجودی در دوره بعد (بهواسطه تجارب متعدد شاعر در از دستدادن دیگران) تشخص مییابد اما سایر انواع تنهایی بهجز جداماندگی در این دوره به محاق میروند که دلیلِ آنهم ازدواج و رابطه بسامان، آرامبخش و پایدار شاعر با همسرِ دومش منوچهر کوشیار است.
جهانبینی و تربیتِ ذهنی و فکری سیمین جهان را برای او بهمثابه «نظام احسن» تصویر نمیکند و خدای او نیز موجودی مبرا از انتقاد نیست؛ به همین سبب، اعتراض به چگونگیِ حال و کار هستی در شعرِ او هست اما به خلافِ فروغ کمتر معطوف به اعتراض به خدا یا زوال ساری در هستی است و در اعم اغلب مصادیق به عملکردهای نادرست انسانهاست و سه نمودِ اصلیِ دارد: روابط و نگرشهای نادرست انسانها؛ اعتراضات سیاسی و اجتماعی (به عملکردهای ناصحیح حکومت پهلوی در دهه پنجاه خورشیدی) و اعتراض به «بدآیندهای جمعی» (مانند جنگ و زلزله) که درنگ بر تمام این مصادیق بر رویهم بیشازپیش منش صلحطلب و اصلاحجوی سیمین (بهجای سازش یا انتقاد معلمانه یا اعتراضِ بهکلی ساختشکنانه) را نشان میدهد.
باید این نکته را به نکاتِ مطرحشده در مورد مرگ و مرگاندیشی افزود که پس از عبورِ شعرهای سیمین از فضایِ عدمِ اصالتِ مرگ در دوره نخست، سیمین در این دوره و پس از تحمل گونهگونه مصائب بهجایی میرسد که بارقههایی از التفات «وجودی» به مرگ (و درنتیجه تنهایی وجودی در برابر میراییِ خویشتن) را در شعرش میبینیم و جالبتر آنکه درست همسو با نگاهِ فیلسوفان وجود باور، ازنظر وی نیز آدمی تا زمانی، مختار و مسئول نباشد، رنجی ندارد اما وقتی مختار شد و مسئولیت حیات را برعهده گرفت با رنجها زندگی پیوند مییابد. از همین منظر وی رنج خود را با رنج بودا مقایسه میکند و برآیندِ تمام این موارد بخشِ ششم و فرجامینِ مجموعه دشت ارژن (سه شعر با عنوان «طبل بیمرگی») است که آن اشارههای شاعر به میرایی خویش آنهم همسو با اندیشههای بودائی بهوضوح دیده میشود و در سایه همین بودا و تعالیمِ اوست که سیمین با مرگ به صلح میرسد و جنبه مثبتی نیز برای آن قائل میشود که «شاید آن نیروانا که بودا آسایش آن را وعده داد اما در وصف آن هیچ نگفت همین آرامش مرگ باشد.»
همه این موارد به ما نشان میدهد که از یکسو چرا و چگونه با همنگریِ تمامِ ادوار و دفاتر شعری سیمین در کنار هم او را شایسته اطلاق صفت زنی با نظام زیباشناسی شعریِ «سنتپذیری» و منظومه فکریِ ترکیبی میکند؛ و از دیگر سو میتوان بر اساس جهاننگریِ شاعرانه بازتاب یافته در اشعار وی، ادوارِ شاعریاش او را (با حفظِ تلقی رایج در باب دوگانه بودن این ادوار)، به شکلی ریزتر، به این زیر دورهها تقسیم نمود: دوره اول شاملِ دو زیر دوره: تلاطمِ معترضانهاجتماعی: تلاش برای انتقاد از نظام سنتی مردسالار و فقر و تبعیض با رویکردی نسبتاً رادیکال و تند (با تشخص دفترِ اول و بخشهایی از دفترِ دوم)، گذار به سمت پذیرش سنت و زیستن در فضای آن: با تشخصیافتن روابط عاشقانه سنتی و تیپیکشدن طرفین رابطه عشقی بهجای تفرد یافتن ایشان در چلچراغ، مرمر و رستاخیز (با تشخص ویژه دفترِ مرمر)؛ و دوره دوم شاملِ دو زیر دوره: سکون و آرامش جامعهنگر (ناشی از فراغت زیستن در سایه رابطهای سامانمند، بازتابیافته در بخشهایی از تولدی دیگر و کل خطی ز سرعت و از آتش) و مرور: با تشخص یادهای عزیز گذشته (یا به قول شاعر با تلمیح به نیما «یادِ بعضی نفرات»)، مرگاندیشی و بازتولیدِ الگوهای موفق دفاتر پیشین، بهویژه دستاوردهای نیمه دوم، در سه دفتر انتهایی (یکدریچه آزادی، یکی مثلاً اینکه و تازهها).
ارسال نظرات