بخش اول؛ اهمیت فردوسی و تأثیرش بر حافظ
شاید گفتن دربارهی عظمت فردوسی و شاهنامهاش از دید شما خوانندهی عزیز مثل اثبات گرمی و حیاتبخشی آفتاب باشد؛ یا شاید هم جزو آن معدودی باشید که شاهکار فردوسی را محصول دشمنی با فلان «گروه و قوم» میدانید و هیچوقت دلتان با او صاف نمیشود. جزو هر دسته که هستید، امیدوارم این سطرها را با حوصله بخوانید و پیشداوری هم نفرمایید.
دکتر محمدعلی اسلامیندوشن در گفتاری خواندنی با عنوان «اگر شاهنامه نبود…»، مینویسد:
«با پدید آمدن شاهنامه پشت ایران محکم شد و این اطمینان حاصل گشت که شخصیت ملی ایران تسخیرناپذیر خواهد ماند چنانکه ترک آمد، مغول آمد ولی ایران، ایران ماند و فردوسی مردی نمونه، نماد مقاومت، مظلومیت، آزادگی، خروشندگی و کامروا در ناکامی کسی که در کشمکش میان دو تیرهی فکر پیروزی نهایی با اوست و چراغ ایران در درون کتاب او هرگز خاموش نمیشود. اگر شاهنامه نبود، ایران گذشتهی خود را فراموش میکرد، ادبیات فارسی به این غنا و تنوع دست نمییافت و عرفان بالیده نمیشد. در یکسخن، شاهنامه کتاب مردم ایران است و گرچه به دست یک نفر پدید آمده، گویی هزاران هزار در ایجاد آن دست داشتهاند.»
و سپس در انتهای همین مقاله چند نمونهی برجسته و درخور تأمل میآورد:
طی این هزار سال هرگاه ایرانی در تنگنا یا نیاز یا خطر قرار میگرفته، دست کمک بهطرف شاهنامه دراز میکرده، بدان گونه که میتوانیم بگوییم که ایران را در دو وجه میبینیم: ایران پیش از شاهنامه، و ایران بعد آن شاهنامه. چند نمونه بیاورم:
دوران مغول و بعد از مغول که دورانی مصیبتبار است، هنگام شکوفایی شاهنامه است، بایسنقر، نوادهی تیمور لنگ، شاهنامه را با خط خوش نویساند و نگارگری کرد بدان گونه که یکی از هنریترین کتابهای جهان شد، همین چند سال پیش دانشگاه هاروارد امریکا چاپی از آن کرد که گرانترین کتاب جهان شناخته شد؛
بیشترین تعداد شاهنامهی مُذَهَّب [تذهیب شده]، در کتابخانهی توپقاپی ترکیه یافت میشود، که شاهان صفوی بهعنوان شفیع درزمانی که اختلافهای دامنهدار میان ایران و عثمانی بود، و شیعه و سنی در برابر هم چنگ و دندان نشان میدادند، به عثمانیها هدیه میکردند، تا آن را وسیلهی تفاهم قرار دهند؛
فتحعلیشاه قاجار نیز برای عذرخواهی از تزار روسیه، آنگاهکه سفیر روس به دست ایرانیها کشته شده بود، جزو همین کوه، بر جای میماند. البرز همان البرز میبود، ولی در آن سیمرغ که زال را در آن پرورد، تا رستم از آن پدید آید، و کو آن غاز که ضحاک در آن به بند کشیده شد؟ در آن صورت کشوری میشد بیزبان که هر چه به او میگفتند، جواب نداشت، و بی پنجره، که افق در برابرش نبود!
همو در کتاب چهار سخنگوی وجدان ایران فردوسی را «سخنگوی پیروزی نیکی بر بدی» مینامد: «شاهنامه کتابی واقعبین و فراگیر است و همهچیز در آن یافت میشود: هم صلح است، هم شکست، هم فتح، هم شادی، هم غم، هم مصیبت؛ تمام اینها جزو ذات زندگی هستند. جزو سرنوشت انسان. گذشته از این، صحنههای شاد از داستانهای بزرگ بیرون نمیآیند، بلکه صحنههای عمده بیشتر از داستانهای غمانگیز سرچشمه میگیرند، و سابقهی آن در تمدنهای دیگر هم هست؛ مثلاً در یونان قدیم. در یونان ما یک اریستوفانس داریم که کمدینویس بود و مقداری مطالب شوخی دارد. در مقابل او سه شاعر بزرگ یونانی هر سه تراژدیپرداز بودهاند؛ یعنی ایسخیلوس و سوفوکلس و اوریپیدوس. ادبیات تراژیک که عمق زندگی انسان را میکاود، بیشترین مقام به آن اختصاص داده شده است؛ ازجمله در شکسپیر، یا تراژدینویسهای فرانسوی چون کورنی و راسین و همینطور در تمدنهای دیگر، نیز مثل گوته در آلمان. بههرحال شاهنامه هم از این جهت بسیار سرشار است، یعنی سرنوشتها میآیند بهجایی که بتوانند ژرفای زندگی را نشان دهند و بهصورت تراژدی درآیند. مثل رستم و سهراب، رستم و اسفندیار، سرنوشت سیاوش، سرنوشت ایرج و داستانهای کوتاهی که جابهجا هست؛ بنابراین شاهنامه کتابی است که از این جهت هم در عین اینکه دائماً توصیه میکند به شاد زندگی کردن و سرشار زندگی بودن، جنبههای تراژیک در آن فراموش نمیشود، برای اینکه جزو طبیعت زندگی است و در همهی دوران بوده و نمیتوان آن را از یاد برد. اینها بود موارد اصلی در شاهنامه؛ یعنی درواقع کتابی که منعکسکنندهی بدترین و بهترین جنبههای روح بشر است. برخورد این دو گرایش میبرد بهجانب خوبی یا بدی؛ میان این دو نبردی است و محتوای شاهنامه بر این نبرد جلو میرود.»
شاید همین نگاه تراژیک و مرگاندیش است که فلسفه ورزی چون داریوش شایگان را در کتاب «پنج اقلیم حضور» به گزارههای زیر رسانده است:
«به شرح بُعدِ حماسی کار بسنده میکنیم و با نمایش تسلسل صحنههای گوناگون، بر پایان حماسه تأکید مینهیم که طی آن انسان کامل، که در شاهنامه در هیئت فرزانه-شاه به تصویر درآمده است، به اوج کمال میرسد و با دعوت سروش بهسوی جهان مینوی رهسپار میشود. دور و تسلسل صحنهها از این قرار است؛
ثنویت یا دوگانگی نیروهای کیهانی که نیکی را در برابر بدی قرار میدهد و پیشزمینهی ادوار مهم حماسی در شاهنامه است؛
پیروزی نیکی در این نبرد کیهانی میسر نمیشود مگر به یاری انسان که جان جهان است؛
پهلوان شاهنامه که به منش و آیین جوانمردی، ازجمله اراده و شهامت، آراسته است و در جانب نیکی و نیروی ایزدی قرار دارد، دیو را به مبارزه فرامیخواند که نماد اهریمن و نیروهای ظلمانی است؛
در این مبارزه پهلوان با تکیهبر نیروی اراده و شهامت مرگ را میپذیرد و پذیرش مرگ یعنی فراتر رفتن از آن؛
نمونهی کامل پهلوان، فرزانه-شاه است و کهنالگوی فرزانه-شاه کیخسرو، دارندهی جام جم.
بدین ترتیب، حافظ با ارجاعات مکرر به شاهنامه، هم آگاهی و احترام خود در قبال شاهنامه و فردوسی را عیان میکند و هم از ارجاع به آن کتاب برای کارکردهای ادبی مختلف ازجمله بنمایهی «تکرار تاریخ» بهره میجوید تا حرف خود را پوشیدهتر و مؤثرتر بیان کند.»
بر این اساس و به نگاهِ من، چند اشتراکِ زیباشناسی مهم (دستکم در حد فرضیههایی مهم) بین شاهنامهی فردوسی و غزلهای حافظ میتوان دید و در گامهای بعدی شایسته است که محققان دیگر فرضیهی آگاهی حافظ از این خصایص و برگرفتن و به کار بستن آگاهانهی این ویژگیها را در شعر و شاعریاش بررسی کنند.
۱. هدف بزرگ داشتن بر مبنای یک یا چند کلان تصویر: که هم فردوسی و هم حافظ را قادر میکند با همهی زمانهی پرآشوبشان بر یک کار ماندگارِ معنادار متمرکز شوند و هر دو سهم بزرگی در هویت امروز ایرانیان و فارسیزبانان داشته باشند؛
۲. انتخابِ محور روایت حولِ یک ابر شخصیت، تا تمرکز بر او امکان ترسیمِ یک «جهاننگری» بهسامان را برمدار این شخصیت مرکزی ممکن کند؛
۳. خاکستری و کاملاً انسان بودن این ابر شخصیت، بهجای سفید و آرمانی و بینقص بودن برای آنکه نشان داده شود که شاهراه ساختن جهانی بهتر و زیستنیتر، از تحول میگذرد نه از بینقصی و بیعیبی؛
۴. قرار دادن لایههای متعدد داستانی، نمادی و تاریخی در سخن (بهویژه بر اساس شیوهی اشارات حافظ به شاهنامه که نشان دادیم چگونه منجر به لایهلایه شدن و عمق سخن حافظ شد)؛
۵. «شاعرِ بازنگر» بودن بهجای شاعر بداهه گو: میدانیم که هم فردوسی و هم حافظ در ساختن شاهکار خود بر سه مرحلهی گردآوری/گزینش، سرایش اولیه، و تجدیدنظر سخت وفادار و معتقد بودهاند (به خلاف شاعری چون مولوی که از خداوندگاران «بداههپردازی» است).
بخش دوم؛ مرور چهار کوشش کانادایی در ترویج شاهنامه
بهجاست که علاوه بر یادکرد وجوه اهمیت و اثرگذاری فردوسی و شاهنامهاش، کوششهای کانادانشینان را دربارهی ترویج شاهنامه یاد کنیم تا هم بهصورت مکتوب ثبت شود و کمک کار هرکسی باشد که پس از این شاهنامهخوانی و شاهنامه شناسی را در این وطن جدید آغاز میکند. البته که ادعا، توان و صفحات لازم برای یادکرد تمام کوششهای درون کانادا را ندارم؛ اما در ادامه به چهار کوشش میپردازم که مستقیماً از آنها آگاه بودهام.
۱. پادکست «فردوسی خوانی»، حماسهی نظم و دقت و پیگیری: در مارس (اسفند) ۲۰۱۸ در «هفته» با امیر خادم گفتوگویی کردیم و تا آن زمان او از یکمیلیون بار دانلود پادکستش خبر داد؛ آماری که تا به پایان سال ۲۰۲۰ به شش میلیون رسید و طبعاً در پنج ماه گذشته از این هم فراتر رفته است. اینکه تا لحظهی تنظیم این گزارش ۱۶۸ قسمت از این کار عظیم، بدون وقفه و با کیفیتی ثابت و درخور منتشر شده و هر یک نیز بهطور متوسط بیش از ۳۲ هزار بار در پادخوانها شنیده شدهاند (و این تازه بهجز ارقام تلگرام و کانالهای بدون اجازهی صاحب اثر است)، همه و همه نشان میدهد که از این پس هر کس بخواهد نظری به ترویج شاهنامه، شاهنامهخوانی، شاهنامه پژوهی و دیگر فعالیتهای مرتبط داشته باشد، باید این کوشش عظیم و ستودنی را نیز با جدیت دنبال کند. به شما خوانندهی عزیز هم توصیه میکنم که با عضویت در سایت فردوسی خوانی به این کوشش مهم را پیگیری نمایید.
۲. قلمرو ادب، نگاهی عمیق و دنبالهدار در جمعی دوستدار ادب: استاد مهران راد، پژوهشگر کرمانی ساکن اتاوا، بیست و یک سال است که جلسات متنخوانی و متن پژوهی را زیر عنوان «قلمرو ادب» اداره میکند. بخشی از فعالیتهای ایشان نیز به شاهنامه اختصاص دارد که با ورود به کانال یوتیوب مجموعه قلمرو ادب به فهرست دستهبندیشدهی آن دسترسی مییابید که تاکنون ۹ عنوان آن (شامل بیش از ۱۲۰ ویدیو) به شاهنامه مرتبط است. همچنین از ایشان مقالات متعددی در پیوند با بازخوانی شاهنامه در هفته منتشر شده است که بهسادگی در قسمت جستوجوی وبسایت قابلیت بازیابی دارند.
۳. سماک و تلاش برای نگاه کاربردی به شاهنامه: گروه علمی آموزشی سماک که هدف کلان خود را نگاه کاربردی و توانمندساز به ادبیات و بهویژه به ادب و فرهنگ ایرانی قرار داده است، از سال ۲۰۱۸ تاکنون فعالیتهای زیر را در پیوند با شاهنامه و فردوسی به انجام رسانده است:
برگزاری سه کارگاه شاهنامه شناسی (مجموعاً چهل ساعت)؛ برگزاری هفت نشست فردوسی شناسی (بهطور مستقل یا در اشتراک با نهادهایی چون انجمن دانشجویان ایرانی مکگیل -میسا- و نوروز زمین)؛ انتشار دو پادکست مفصل دربارهی فردوسی و شاهنامه؛ میزبانی از سخنرانی دکتر امیر خادم دربارهی شاهنامه؛ هماهنگی و اجرای پنل پادکستهای فارسی در جشنوارهی تیرگان ۲۰۱۹ که بخش آغازین آن به پادکست فردوسی خوانی اختصاص یافت و تدوین کتابچهی «از غمنامه تا سرگرمی: بررسی تقابل پدر و پسر در چهار منظومهی حماسی». علاقهمندان میتوانند با عضویت در تلگرام سماک و همچنین ارسال پیام به گردانندگان این کانال، محتواهای یادشده را دریافت نمایند.
۴. دانشگاه مکگیل و گشودن درهای تمدن ایران باستان از خلال قصههای شاهنامه: موزهی رِد پَد و کتابخانهی مطالعات اسلامی دو بخش فرهنگی از دانشگاه مکگیل هستند که با همکاری یکدیگر و طی سه کارگاه به زبان انگلیسی از تمدن ایرانی برای کودکان کانادایی سخن گفتند. در این سلسله که در ماههای مه و ژوئن ۲۰۱۹، دو بار برای کودکان ۷ تا ۹ سال و یکبار برای کودکان ۱۰ تا ۱۲ سال برگزار شد، برای پرداختن به «تمدن باستانی ایرانی»، داستان زال و نیز رستم، محور روایی ارائه قرار گرفت. بهعلاوه، کوشش شده بود تا از راههای مختلف، محتوا هرچه جذابتر شود (از آوردن پرندهی سیمرغ بهصورت یک پیکرهی کامل به برنامه، تا نشان دادن پرهای مختلف، فعالیت درست کردن نقشهی ایران بهصورت پازل و…).
ارسال نظرات