ترجیع‌بند، ترکیب بند، مسمط و مستزاد

ترجیع‌بند، ترکیب بند، مسمط و مستزاد

شعر قالب‌های زیادی دارد؛ مانند دوبیتی، رباعی، مربع ترکیب، مخمس، مسمط، تضمین، مستزاد، چهارپاره، بحرطویل، نیمایی، غزل، مثنوی، قصیده، قطعه، ترجیع‌بند، ترکیب‌بند سپید، موج نو.

در شماره‌های قبلی مجله «هفته» دوبیتی، رباعی، چهارپاره، غزل، مثنوی، قطعه و قصیده معرفی شد. اینک قالب‌ها دیگر شعر را به طور مختصر معرفی می‌نماییم:

ترجیع‌بند

ترجیع‌بند عبارت است از قالبی که از چند غزل (که وزنشان یکی و قافیه‌شان مختلف است) تشکیل شده باشد، به‌گونه‌ای که وزن اول یک بیت مستقل ذکر گردد و این بیت در آخر غزل‌های بعدی نیز تکرار شود. تعداد غزل‌ها مربوط به ذوق و اندیشه شاعر می‌شود. تا جایی که معنا و سلیقه شاعر اقتضا می‌کند، دوام می‌یابد. شرط اساسی در ترجیع‌بند دو چیز است:

۱-شعر باید از وحدت موضوع برخوردار باشد و اِلا از چوکات ترجیع‌بند بیرون می‌افتد.

۲-بیتی که بعد از آخرین مصراع هر بند می‌آید باید در ادامه همان مصراع باشد و با آن پیوند معنایی داشته باشد تا به این وسیله ارتباط بندها محفوظ بماند.

 

ترجیع‌بند از قالب‌های مختص ادبیات فارسی است که در قرن هشتم و نهم قمری از اوج و شکوفایی خوبی برخوردار بود و پس از آن رونق خود را از دست داد. قدیمی‌ترین ترجیع‌بند از فرخی سیستانی است و مشهورترین ترجیع‌بند از هاتف اصفهانی است که با این بیت آغاز می‌شود:

ای فدای تو هم دل و هم جان

وی نثار رهت هم این و هم آن…

۱-این سخن می‌شنوم از اعضا

همه حتی الورید و الشریان:

که یکی هست و هیچ نیست جز او

وحده لا اله الا هو

۲- از تو ‌ای دوست نگسلم پیوند گر به تیغم برند بند از بند…

ما در این گفتگو که از یکسو

شد ز ناقوس این ترانه بلند:

که یکی هست و هیچ نیست جز او

وحده لا اله الا هو

۳- دوش رفتم به کوی باده‌فروش

زآتش عشق دل به جوش‌وخروش…

ناگهان از صوانع ملکوت.

این حدیثم سروش گفت به گوش:

که یکی هست و هیچ نیست جز او

وحده لا اله الا هو

ترکیب‌بند

ترکیب‌بند مانند ترجیع‌بند از چند غزل (در وزن واحد و قافیه‌های جداگانه) تشکیل شده است. با این تفاوت که در ترجیع‌بند هر بند با یک ثابت از هم جدا می‌گردند اما در ترکیب‌بند هر غزل با بیت مستقلی که دارای قافیه‌های مختلف‌اند از هم جدا می‌شوند، یعنی بیت‌های میان ‌بندها قافیه‌های متفاوت دارند به‌این‌ترتیب می‌توان گفت: ترکیب‌بند از چند غزل (بند) و یک مثنوی (بیت میان بندها) ترتیب گردیده است.

اصطلاح «ترکیب‌بند» در قرن هشتم و نهم قمری رواج یافت. پیش از آن ترکیب‌بند را نیز ترجیع‌بند می‌گفتند. معروف‌ترین ترکیب‌بندها از جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی، وحشی بافقی و محتشم کاشانی است. اینک بیت‌هایی از ترکیب‌بند مشهور جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی را می‌خوانیم:

ای از بر سدره شاهراهت

وی قبۀ عرش تکیه‌گاهت…

خورده است قدر روزی تعظیم

سوگند به روی همچو ماهت

ایزد که رقیب جان خرد کرد…

۲-‌ای آرزوی قدر لیاقت

وی قبلۀ آسمان سرایت…

بر دیدۀ آسمان قدم نه

تا سرمه کشد ز خاک پایت

ای کرده به زیر پای کونین

بگذشته ز حد قاب قوسین

مسمط

مسمط، در لغت به معنای به رشته کشیدن مروارید است و در اصطلاح عبارت است از نوع شعری که از چند بند تشکیل یافته باشد. این بند‌ها ممکن است دارای سه مصراع (مثلث) یا چهار مصراع (مربع) یا پنج مصراع (مخمس) یا شش مصراع (مسدس) باشد. تمام مصراع‌های هر بند در این قالب قافیۀ واحدی دارند جز مصراع آخر هر بند که با مصراع‌های آخر بند‌های دیگر هم قافیه است.

این نوع شعر در گذشته رواج چندانی نداشت، فقط بعد از مشروطیت تعدادی از شاعران مانند اشرف‌الدین گیلانی، ادیب‌الممالک فراهانی و ملک‌الشعراء بهار آن را زنده ساختند و فعلاً نیز رواج عام ندارد.

معروف‌ترین مسمط از قاآنی است که این‌چنین آغاز می‌شود:

بنفشه رسته از زمین، به طرف جویبار‌ها

و یا گسسته حور عین، ز زلف خویش تار‌ها

ز سنگ اگر ندیده‌ای چسان جهد شرار‌ها

به برگ‌های لاله بین میان لاله‌زارها

که چون شراره می‌جهد ز سنگ کوهسار‌ها

ندانمی ز کودکی، شکوفه از چه پیر شد؟

نخورده شیر، عارضش چرا به رنگ شیر شد؟

گمان برم که همچو من به دام غم اسیر شد

ز پا فکنده دلبرش، چه خوب دستگیر شد!

بلی! چنین برند دل ز عاشقان، نگارها

مستزاد

مستزاد آن قالبی است که پارۀ کوتاهی بر آخر هر مصراع اضافه شده باشد به گونه‌ٔ که اگر آن پاره را حذف کنند به وزن شعر لطمه‌ٔ وارد نگردد ولی معنا را خللی به وجود آید.

هم‌قافیه بودن پاره‌ها با مصراع‌های ما قبلشان شرط نیست ولی معمولاً در شعر شاعران رعایت گردیده است؛ اما هم قافیه بودن خود پاره‌ها – که در حقیقت قسمت آخر هر مصراعی از شعر است – ضروری است و باید مراعات گردد.

هر یک از قالب‌های غزل، رباعی، دوبیتی، مسمط و… می‌توانند «مستزاد» واقع شوند، مانند این غزل معروف که به مولانا نسبت داده شده است:

هر لحظه به شکل بت عیار برآمد

دل برد و نهان شد

هردم به لباس دگران، یار برآمد

گه پیر و جوان شد

گاهی به تک طینت صلصال فرورفت

غواص معانی

گاهی ز تک کهگل فخار برآمد

زان پس به جهان شد

گه نوح شد و کرد جهانی به دعا غرق

خود رفت به کشتی

گه گشت خلیل و به دل نار بر آمد

آتش، گل از آن شد

یوسف شد و از مصر فرستاد قمیصی

روشنگر عالم

از دیدۀ یعقوب چو انوار برآمد

تا دیده، عیان شد

حقا که هم او بود که اندر ید بیضا

می‌کرد شبانی

در چوب شد و بر صفت مار برآمد

زان، فخر کیان شد

 

یا مانند رباعی مستزاد استاد همایی:

گر حاجت خود را بری به درگاه خدا

با صدق و صفا

حاجات تو را کند خداوند، روا

بی‌چون و چرا

زنهار مبر حاجت خود بر در خلق

با جامۀ دلق

کز خلق نیاید کرم وجود و عطا

بی‌شک و ریا

قالب «مستزاد» کمتر مورد توجه شاعران بوده و هست زیرا پارۀ آخر مصراع‌ها یک‌بار اضافی است که بر دوش شعر گذاشته می‌شود، از همین رو آن را مستزاد گفته‌اند.

منبع: آموزش شعر، اثر محمود جعفری.

ارسال نظرات