برگرفته از مجله «جهان کتاب»
توضیح هفته:
کتاب «آمریکاییهای ارومیه: نخستین آمریکاییان و رسالت آنها نزد مسیحیان آسوری» در ۳۸۴ صفحه، توسط دکتر هومن استعلامی به زبان انگلیسی نوشته شده و ناشر آن انتشارات نیویورکیِ «کتاب بهار» است. عنوان انگلیسی این کتاب به قرار زیر است: The Americans of Urumia: Iran’s First Americans and their Mission to the Assyrian Christians. Hooman Estelami. USA: Bahar Books, 2020, 384 pages |
ما عموماً حضور آمریکاییها در ایران را، حدوداً به سال ۱۳۲۰ش و بعد از آن مربوط میدانیم؛ یعنی زمانی که آمریکا در اشغال ایران با متفقین همداستانی کرد و فرانکلین روزولت همراه با استالین از شوروی و چرچیل از انگلیستان در کنفرانس تهران شرکت کرد. این حضور با به راهافتادن برنامۀ معروف به «اصل چهار ترومن» پررنگتر شد؛ برنامهای که اهداف اعلامشدهاش عرضۀ کمکهای فرهنگی و بهداشتی به مردم ایران بود و ظاهراً به توصیه و محوریّت هَری ترومَن، سی و سومین رئیسجمهور آمریکا، به اجرا درآمد. با وجود این، از حضور آمریکاییها آنچه در حافظۀ تاریخی یکی دو نسل اخیر عمیقتر و ملموستر برجایمانده، رویداد کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، با توطئه و کمک مالی دستگاههای جاسوسی آمریکاست که منجر به نفوذ روزافزون آنها و تداوم آن تا انقلاب ۱۳۵۷ گردید. این واپسین، طولانیترین و پرتبعاتترین حضور آمریکاییان با شیرینکامی بر اثر توفیق در سرنگونی دولت ملّی ایران آغاز و با تلخکامی حادثۀ اشغال سفارت آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ پایان یافت.
بااینهمه در نخستین سالهای قرن بیستم، به نام دو چهرۀ نسبتاً قابلتوجه آمریکایی، در فاصلۀ کوتاهی از یکدیگر برمیخوریم که هرکدام به سبب خاصی اهمیت تاریخی پیدا کردهاند؛ یکی پیش از خلع محمدعلی شاه و یکی بعد از فرار او به روسیه. در سالهای جنبش مشروطیت، در داستانِ محاصرۀ تبریز به فرمان محمدعلی میرزا، ولیعهد مظفرالدین شاه، توسط قزاقان روسی و قحطِ مواد غذایی در شهر، به نام هوارد باسکِرویل برمیخوریم که به صف اطرافیان مشروطهخواه ستارخان پیوست و شبهنگام در تلاش برای گشودن راهی به خارج شهر، سینهاش هدف گلولۀ تکتیراندازی از میان محاصرهکنندگان قرار گرفت و کشته شد. تاریخ این رویداد به ۱۳۲۷ ق/۱۹۰۹ بازمیگردد. آمریکایی دیگر ویلیام مورگان شوستِر است که پس از فرار محمدعلی شاه به روسیه، به درخواست رسمی مجلس شورای ملّی ایران، برای تمشیت اوضاع به هم ریختۀ اقتصاد ایران بهعنوان خزانهدار کل در کشور ما کمر به خدمت بست؛ منتها چون اقدامات او به سود دولتهای روس و انگلیس و شماری از منتقدان فاسد ایرانی نبود، زیر فشار این دو دولت پس از چند ماه ناگزیر به ترک ایران گردید.
از این دو آمریکایی باسکِرویل، به لحاظ موضوع کتاب مورد بررسی ما، مناسبت و اهمیتی ویژه دارد. آمریکایی بودنِ او آن اندازه جلبتوجه نکرده که همدردی و همفکری کردن او با مخالفان استبداد محمدعلی شاهی و طالبان تثبیت نظام مشروطه در ایران. تبریزیان بر کشتهشدن این آمریکایی دریغها خوردند و جنازۀ او را با احترام تمام در گورستان ارامنۀ تبریز به خاک سپردند که ظاهراً هنوز هم بر جای خود باقی است. معذلک، برجسته شدن باسکرویل به سبب جانبازی او در راه آرمان مشروطهخواهان ایرانی چنان آمریکایی بودن وی را تحتالشعاع قرار داده که پیوند او را با نخستین میسیونرهای آمریکایی بسیار کمرنگ کرده است. درواقع، باسکِرویل بیست و چهار، بیست و پنجساله، فارغالتحصیل دانشگاه پرینستون، راهی ایران شد و بهعنوان مدرّس در «مدرسۀ مِموریال آمریکایی» به کار مشغول شد. این مدرسه ازجمله مراکز تعلیم و تربیتی بود که به اهتمام ستایشبرانگیز اولین مبلّغان آمریکایی در ارومیه تأسیس شده بود. کشف این پیوستگی دو واقعیت دیگر را بر ما روشن میکند: یکی اینکه فعالیتهای تبلیغاتی مسیحیان آمریکایی، همزمان با تلاشهای تبلیغاتی انگلیکانهای انگلیسی در دیگر نقاط ایران، بهویژه اصفهان، تا خیزش مشروطهخواهی در ایران، وجود داشته است؛ و در ثانی، سابقۀ این فعالیت به واپسین سال حیات فتحعلیشاه قاجار (حک. ۱۲۱۱-۱۲۵۰ق) یعنی ۱۸۳۴ میلادی، یا ۱۷۸ سال پیش میرسد.
در باب لزوم تبلیغ آیین مسیحیت، در قرن هیجدهم دو دیدگاه متفاوت پیدا شد: یکی معروف به «نخستین بیداری بزرگ» که در اواسط قرن، در بستر فکری کالونهای مسیحی شکل گرفت و بر این نظر تأکید داشت که لازم نیست دین سازمان و تشکیلاتی داشته باشد، بلکه باید امری شخصی و عاطفی بین خدا و خلق خدا تلّقی گردد؛ بنابراین، به تبلیغ و صدور آن احتیاجی نیست. طبیعی بود که چون تبلیغی در کار نبود، ظاهراً شمار مؤمنان و کلیساروها کاهش یافت. دیدگاه دوم، «دومین بیداری بزرگ» که در اواخر قرن هجدهم و اوایل قرن بیستم رونقی داشت و منادی آن عمدتاً پروتستانها بودند، بر ترغیب و شرکت دادنِ هرچه بیشتر تودهها در فعالیتهای مذهبی تأکید میورزند. به دنبال این دیدگاه بود که گروههایی از مسیحیان به فکر صدور آیین عیسی و کشاندن پیروان مذاهب دیگر به آن (البته، طبق قرائت خود از مسیحیّت) افتادند. شوق و ایمان راسخ به این کار در آمریکا، انگیزۀ ایجاد تشکیلاتی در ۱۸۱۸ شد به نام «هیئت آمریکایی مسئولان امور مبلّغان خارج از کشور» کوته نوشته: (AmericanbBoard of Commissioners For Foreign Missions؛ ABCFM)
آمریکاییهای مورد بررسی در کتاب آمریکاییهای ارومیه تحت تأثیر آموزههای همین سازمان به ایران گسیل شدند که نخستین آنها یک کشیش مؤمن، تحصیلکرده و سختکوش به نام جاستین پِرکینز بود که با همسرش شارلِت باس راهی ایران شدند و پس از سفری ششماهه و نهچندان راحت در زمستان ۱۸۳۳ به قسطنطنیه رسیدند و سرانجام در نوامبر ۱۸۳۵ در ارومیه رحل اقامت انداختند. به دنبال این زن و شوهر، دیگرانی نیز بهتدریج بهقصد تعقیب همان مأموریت پرکینز به ارومیه وارد شدند: بعضی صرفاً مبلّغ دینی، مدرّس، آشنا با کار چاپ و نشر بودند و بعضی طبیب یا کارشناس امور بهداشتی و کشاورزی. اینها همه، علاوه بر تعقیب هدف اصلی خود، یعنی تبلیغِ دینی، آموزش زندگی درست و سالم، سوادآموزی و کمک به بهداشت تن و محیط طبیعی افراد را نیز در برنامۀ خود داشتند.
اینکه چرا این جماعت ارومیه را برای فعالیتهای خود برگزیدند، عمدتاً خدمت به اقلیتی آسوری بود که بر مذهب نسطوری بودند. آسوریان از اعقاب امپراتوری آسور یا آشور بودهاند که در ۶۱۰ پیش از میلاد سقوط کرد. اینان از قدیمیترین اقوامی هستند که در گسترهٔ وسیعی از عراق، شمال غربی ایران و بلندیهای شرق ترکیه مستقر بودند. نسطوریان پیروان «نِسطوریوس» (Nestorius)- اسقف بسیار موجّه، واقعبین و جسور در انطاکیه – بودند که در قرن پنجم، نسبت به پارهای از اصول اعتقادی پیروان کلیسای رُم یا کلیسای غرب، در مقام انکار برآمد و، در نتیجه، مورد تکفیر رُم قرار گرفت و به مصر تبعید شد و همان جا درگذشت. همفکران بسیار وی که او را برحق تشخیص داده بودند، دکترینهای وی را ادامه دادند و در تاریخ به نسطوریان شهرت یافتند. معذلک، به لحاظ پیوستگی تنگاتنگ اقوام آسوری با مذهب نسطوری، این مردم هم به نسطوری شهرت داشتهاند، هم به آسوری و حتی به «سوری»، گرچه خود آنها ترجیح میدهند که آسوری خوانده شوند و نه نسطوری.
با اینکه نسطوریها اساساً مسیحی بودند، باز تلاش پرکینز و همکارانش مصروف به این بود که آنها را به روایت مورد پذیرش خود از مسیحیت جذب کنند. این مبلّغان عموماً از پیروان کلیساهای «پرِسبیتِری» (Presbyterian) «کُنگرِگِیشِنال» (Congregational) و «داچ رفورمد» (Dutch Reformed) بودند که همه به شاخۀ پروتستان مسیحیت تعلق دارند. درضمن، قرائن نشان میدهد که امثال پرکینز اعتقاد داشتند که با تأییدات الهی، خواهند توانست از طریق آسوریها در میان مسلمانان نیز رسوج کنند و آنها را به آیین مسیحی درآورند؛ اما گویا در این راه توفیق چندانی حاصل نکردند.
کتاب آمریکاییهای ارومیه سرگذشت شکلگیری تشکیلات ABCFM و داستان سفر فرستادگان این تشکیلات به ایران، مشکلات آنها برای تأسیس ستاد مبلّغان در ارومیه، شرح زندگی، سوابق تحصیلی و تخصص چند تن از برجستهترین و کارسازترین آنها به ایران، خدمات ارزندۀ آنها، مانند تأسیس قریب به صد مدرسه، یک کالج پزشکی، داروخانه، بیمارستان، چاپخانه، نشر هزاران هزار جلد کتاب، کارشکنیها و توطئههای بعضی از متنفذان غیرآسوری محلی بر ضد ایشان، مزاحمتها و خصومتورزیهای کُردها نسبت به آنها، و بالاخره آسیبهایی است که به آنها وارد آمد و قربانیهای جانی و مالیای که دادند. در این کتاب، در سی و شش فصل، با شمّهای از اختلالات و آشوبهای محلی، قتل و غارتها، دشمنی کردها با آسوریها، فساد مقامات دولتی، کشتهشدن شمار زیادی از آمریکاییها و قتل چندین نفر از گروه مبلغان به تحریک باجگیران محلی نیز آشنا میشویم.
در خلال جنگ جهانی اول، مبلّغان در حفظ جان شمار زیادی از آسوریها نقش مؤثری ایفا کردند. معذلک، بسیاری از آنها جان باختند و بسیاری هم از سرزمین آباواجدادی خود گریختند. شماری به اروپا و حتی به آمریکا و کانادا پناهنده شدند. طبیعی است که فعالیتهای مبلغان نیز عملاً تعطیل شد و تا سال ۱۹۲۳ فرصت ازسرگیری فعالیتهای خود را پیدا نکردند؛ زمانی هم که کار را باز شروع کردند با شورشهای محلیها مواجه شدند و لطمات فراوان دیدند. سرانجام، در ۱۹۳۳/۱۳۱۲ش، به دستور رضاشاه ستاد عملیات مبلغان در ارومیه تعطیل شد و بدین ترتیب اقامت و فعالیت آنها پس از قریب به صدسال خاتمه یافت؛ منتها الگوهای برنامههای آنان در جاهای دیگری از ایران مانند تهران، اصفهان، همدان، تبریز، قزوین و مشهد به همت دیگر گروههای تبلیغی آمریکایی دنبال شد.
کتاب بهراستی سرشار است از اطلاعات دستاول و خواندنی که به نثری روان و خالی از تکلّف نگاشته شده است؛ اطلاعاتی که مستند است به نوشتههای چاپ شده و چاپنشدهٔ مبلغان آمریکایی، آرشیوهای چند کلیسای مرتبط به بنیاد ABCFM و کتابهای متعدد دیگری که طی سالها دربارۀ این بنیاد نوشته شده یا در آنها اشاراتی به آن شده است. عکسهای متعددی که مبلغان از همان روزهای نخستینِ ورود خود به ارومیه از خانههای ابتدایی و فقیرانۀ بومیان، مراکز بهداشتی و تربیتی، کادرهای آموزش و محصلان مدارس گرفتهاند و در جایجای کتاب مورد بررسی گنجانده شده، بسیار گویا و عبرتآموز است. جالب است بدانیم که چند قلم محصولات کشاورزی مانند طماطه (گوجهفرنگی)، سیبزمینی، توتفرنگی و چند نوع سیب درختی برای اولینبار به همت این مبلغان در خاک ایران کشت شد. دیگر آنکه، محوطۀ کالجی که بیمارستان و دیگر فضاها و تجهیزات مبلغان در آن ساخته و تأسیس شده بود، بعد از پایان یافتن مأموریت آنها، به نهادی عام برای تحصیلات عالی تبدیل شد و اکنون پردیس دانشگاه ارومیه را تشکیل میدهد. این دانشگاه به یادبود بنیانگذار نخستین کالج و بیمارستان در ارومیه، دکتر جوزفپلام کاکران (Joseph Plum Cochran) اقامتگاه او را در صحن این دانشگاه به همان شکل اصلی نگهداری کرده است. کاکران مبلغزادهای بود که در ایران متولد شده و با زبان فارسی و فرهنگی ایرانی و آدابورسوم محلی سخت آشنا بود. پس از مرگ، در گورستان آمریکاییها در شهر «سیر» در حومۀ جنوبی ارومیه، به خاک سپرده شد.
از خدمات بسیار ارزندۀ مبلغان آمریکایی سوادآموزی به هزاران آسوری بود. ازآنجاییکه آسوریهای آن زمان خطی برای کتابتِ گونۀ محاورهای آسوری که بدان تکلم میکردند نداشتند، جاستین پرکینز خطی ابداع کرد که مبلغان به کمک آن توانستند با موفقیت تمام به آسوریها زبان خواندن و نوشتن بیاموزند. بهعلاوه، پرکینز و همکار او دِیوید استادِرد (Stoddard) در ترجمۀ شمار چشمگیری متون انگلیسی به آسوری رایج آن زمان، بیشترین مسئولیت را برعهده گرفتند.
ارسال نظرات