خودت باش؛ چالش‌برانگیز و مستقل

کوتاه درباره‌‌ی «نمایش گروه نیروانا» (۱)، یا در شوخ‌طبعی در تورنتو

خودت باش؛ چالش‌برانگیز و مستقل

تورنتو شهری است با ویژگی‌های کلان‌شهرهای چندفرهنگی و رنگارنگ که در سال‌های اخیر توانسته به عنوان شهری موثر از حیث فضاسازی در فیلم‌های کانادایی ظاهر شود. توجه به ویژگی‌های کهن و تاریخی، شهرهایی مثل لندن، پاریس و مسکو را از دیرباز محلی برای وقوع داستان‌های کلاسیک و روایت‌های بزرگ معرفی کرده.

نویسنده: سام سجادی 

تورنتو شهری است با ویژگی‌های کلان‌شهرهای چندفرهنگی و رنگارنگ که در سال‌های اخیر توانسته به عنوان شهری موثر از حیث فضاسازی در فیلم‌های کانادایی ظاهر شود. توجه به ویژگی‌های کهن و تاریخی، شهرهایی مثل لندن، پاریس و مسکو را از دیرباز محلی برای وقوع داستان‌های کلاسیک و روایت‌های بزرگ معرفی کرده. شهرهایی که حضور سنگینشان به مرور بر قصه‌ها سایه انداخته تا حدی که بدون آن‌ها تصور حدوث آن داستان‌ها غیرممکن به نظر می‌رسد؛ بینوایان بدون پاریس! الیور تویست بدون لندن! به نظر می‌رسد در مقابل آن تاریخ کهن و بافت شهری پُررمز و راز و گوتیک‌وار، شهرهایی مثل نیویورک و تورنتو بتوانند محملی باشند برای نمایش نوعی دیگر از تاثیر شهری بر فضای فیلم‌ها و داستان‌های مدرن.

 در سال ۲۰۲۳ زندگی می‌کنیم، دورانی که بی‌وقفه انواع محتوا با انواع فرم‌های عجیب و غریب بر سرمان آوار می‌شود و هر چه می‌گذرد یافتن کارهایی که ایده‌های نو و خلاقانه را به نمایش می‌گذارند، دشوارتر می‌شود. به‌خصوص در دنیای سینما و تلویزیون، با انبوهی از آثار مواجهیم که چیزی بیش از کانسپت‌ها و داستان‌های تکراری و بازیافتی ارائه نمی‌دهند. برای همین به نظرم مهم است که قدر فیلمسازان مستقل را بدانیم، أن‌هایی که با نوآوری و نبوغشان برایمان تجربه‌های هنری ارزشمند و منحصر به فردی را رقم می‌زنند.

یکی از این فیلمسازان، بازیگر و کارگردان کانادایی مت جانسون (۲) است، که شاید به خاطر جدیدترین فیلمش، «بلک‌بری»(۳)، که در سال گذشته اکران شد، نامش را شنیده باشید. جانسون عمدتا رویکردی مینیمالیسی نسبت به فیلمسازی دارد. او فیلم‌هایی با بودجه اندک می‌سازد، اما همیشه کانسپت‌هایی پیدا می‌کند که در چارچوب‌های آشنا، تکراری و بدون چالش جای نمی‌گیرند. یکی از بهترین کارهایش، سریال «نمایش گروه نیروانا» است، که جانسون به همراه دوست و همکار قدیمی‌اش جِی مک‌کرول(۴) ساخته است. این سریال به طور کامل در تورنتو فیلمبرداری شده، و در آن مت و جی را دنبال می‌کنیم که اطراف شهر می‌چرخند و با برنامه‌ریزی‌ها و نقشه‌هایشان سعی می‌کنند راهی پیدا کنند که گروه موسیقی دونفره‌شان در کلاب ریولی خیابان کویین برنامه‌ای اجرا کند. (مت و جی نقش نسخه‌ی فیکشنال خودشان را بازی می‌کنند.)

اولین نکته‌ی جذاب و قابل توجه این سریال برای اکثر مردم در مورد این سریال به حقه‌های فضای عمومی مربوط می‌شود؛ همانند کارهای ساشا بارون کوهن(۵)، مردمی که در فضاهای عمومی سریال حضور دارند از دلیل واقعی فیلمبرداری خبر ندارند، که همین باعث می‌شود واکنش‌هایشان نسبت به کارهای مسخره‌ی مت و جی کاملا واقعی باشد. این باعث وجود چندین اتفاق نانوشته (خارج از فیلمنامه) می‌شود، که دو خالق سریال به طرزی هوشمندانه از این برخوردهای بی‌برنامه استفاده می‌کنند و داستانشان را حول همین اتفاق‌های غیرمنتظره می‌سازند. برای مثال، در قسمت «نقطه‌ی کور»، رهگذری جی را مسخره می‌کند، و همین برخورد برنامه‌ریزی‌نشده کل تحول شخصیتی جی را در آن قسمت شکل می‌دهد. در طول سریال، مت و جی بر اساس این برخوردهای اتفاقی سناریو می‌نویسند، که باعث می‌شود سریال حس خیلی واقعی‌تر و خالص‌تری داشته باشد.

علاوه‌بر این، تمی که در تمام آثار مت جانسون تکرار می‌‌شود، محو کردن مرز بین واقعیت و تخیل است؛ در این سریال، مت و جی سبک ماکیومنتری (مستندگونه) و تدوین زیرکانه را طوری به کار می‌برند که مخاطب دچار تردید شود و از خود بپرسد که آیا چیزی که می‌بیند واقعا اتفاق افتاده یا نه. این رویکرد نه تنها سریال را بسیار سرگرم‌کننده می‌کند، بلکه حاوی پیامی عمیق است درباره‌ی نحوه‌ای که ما با اثر برخورد می‌کنیم و برداشت ما را از جهانی که در اثر به نمایش درمی‌آید، تحت تاثیر قرار می‌دهد. در دنیای خیالی، مت و جی نقش دو دوست احمق را بازی می‌کنند که دائم دنبال مخاطب‌اند، دلشان می‌خواهد معروف شوند و  هنرشان دیده شود. هم‌زمان در دنیای واقعی، مت و جی دو دوست و همکارند که با هم بزرگ شده‌اند و دارند اثرشان (این سریال) را به ما (مخاطب واقعی) ارائه می‌دهند. اولین سکانس سریال این ایده را به شکلی بی‌نقص نمایش می‌دهد؛ در این سکانس، مت و جی را در حال ایده‌پردازی برای برنامه‌شان می‌بینیم (برنامه‌ای که می‌خواهند در کلاب ریولی اجرا کنند). این سکانس به نوعی پروسه‌ی کاریِ واقعیِ مت و جی را به نمایش می‌گذارد، همان‌طور که برای این سریال ایده‌پردازی کرده‌اند. سکانس‌هایی از سریال خندیدن مت و جی را به مسخره‌بازی‌هایشان نشان می‌دهد، و عمدتا غیرممکن است که تشخیص دهیم به عنوان دو کاراکتر می‌خندند، یا اینکه واقعا خنده‌شان گرفته. این روشی ساده اما بسیار هوشمندانه است برای نشان دادن تاثیر هنر بر زندگی، و  نیز تاثیر زندگی بر هنر.

به این دلیل در مورد سریال «نمایش گروه نیروانا» نوشتم که به عنوان یک علاقمند فیلمسازی، برایم بسیار الهام‌بخش بود و باور دارم می‌تواند برای افراد دیگر که می‌خواهند صدایشان از طریق دنیای سینما شنیده شود هم این تاثیر را داشته باشد. حتی اگر به این اندازه مشتاق فیلمسازی نباشید، سریال «نمایش گروه نیروانا» یکی از خنده‌دارترین و سرگرم‌کننده‌ترین سریال‌های کمدی است. دیدن رفت و آمد مت و جی در مکان‌های آشنای تورنتو به انداره‌ی کافی‌ درگیرمان می‌کند که ببینیم چگونه نقشه‌های عجیبشان را به مرحله‌ی اجرا در می‌آوردند. این دو نفر، در نوع بازی و طنزشان به شکلی عالی‌ با یکدیگر هماهنگ‌اند.

«نمایش گروه نیروانا» این توان را دارد که به علاقمندان فیلمسازی و هنر به طور کلی، چشم‌اندازی جدید ارائه کند؛ شما برای تعریف کردن داستان‌هایتان نیازی به بودجه‌های کلان و سرمایه‌ی تهیه‌کنندگان استودیو‌های بزرگ ندارید، اگر ایده‌تان به اندازه‌ی کافی جالب باشد، راه‌های مینیمالیستی فراوانی برای اجرای آن‌ها وجود دارد تا بتوانید مستقل بمانید و چیزی نو و اصیل خلق کنید.

 

پانویس‌ها

  1. Nirvanna the Band the Show
  2. Matt Johnson

۳.BlackBerry فیلمی ساخته‌ی مت جانسون، ۲۰۲۳، در هفتاد و سومین جشنواره فیلم برلین به نمایش درآمد و مورد تحسین منتقدان قرار گرفت.

  1. Jay McCarrol

۵.Sacha Baron Cohen، بازیگر، کمدین، فیلمنامه‌نویس، دوبلور و تهیه‌کننده‌ی انگلیسی است. کوهن با ایفای نقش چهار شخصیت به نام‌های؛ علی جی، بورات، برونو و ژنرال علاءالدین شهرت بسیاری کسب کرده است.

ارسال نظرات