نام کتاب: نقش سینما در انقلاب ایران
نام نویسنده: امیر شفقی ناشر: سرای بامداد (تورنتو) سال انتشار: ۲۰۲۱ |
انسان همواره تمایل به ثباتِ وضعیت و ایستایی دارد، یعنی حالتی که شرایط در آن ثابت است و دچار تغییر و دگرگونی نمیشود. در این عدم تحرک نهتنها راه جدیدی برای شکوفایی پیدا نمیشود، بلکه امکان غرق شدن در انزوا نیز وجود دارد. فروید میگوید: «زمانی که اضطراب برای ساختار شخصیت غیرقابلتحمل میشود، ما با استفاده از مکانیسمهای دفاعی سعی میکنیم آن را کنترل کنیم. مکانیسمهای دفاعی غالباً با تحریف واقعیت و فرافکنی ما را یاری میکنند تا بتوانیم شرایط موجود را تحمل کنیم.» از جملۀ این موارد میتوان به موقعیتی اشاره کرد که در آن سنت و مدرنیته در تقابل با یکدیگر قرار میگیرند و در آن افراد دچار تزلزل میشوند. زیرا باید از پیلۀ امن عادتهایشان و فضای سنتیای که قرنها در آن غوطه خوردهاند بیرونآمده و آن طنابِ پوسیده را رها کنند و وارد دنیای جدید شوند.
آنچه گوهر مدرنیته را تشکیل میدهد نوع خاصی از عقلانیت است که به «عقلانیت انتقادی» معروف است. اساس مدرنیته پرسشگری است، اما در دوران سنت، عقل، خودبنیاد و نقاد نیست. در سنت «حکم همان است که میگوییم» و این شعاری است که در دل آن بهمرور پنهان گشته است. در نتیجه ترکِ این شرایط و حرکت به سمت فضای پرسشگری تعادل را برهم زده و بیشک موانعی سر راه افراد قرار خواهد داد.
«نقش سینما در انقلاب ایران» نوشتۀ امیر شفقی است و چاپ دوم آن در سال ۲۰۲۱ توسط «سرای بامداد» در تورنتو منتشر شده است. این کتاب با رویکردی انتقادی به تحلیل و بررسی عوامل و موانعِ گذار به مدرنیته در سینمای قبل از انقلاب میپردازد. کتاب بیان میکند همانگونه که ورود مدرنیته تأثیر بسیار گسترده و عمیقی بر هنر داشته و همچنان دارد، هنر نیز در گذشته میتوانست (و همچنان میتواند) سبب تحکیم یا تضعیف ریشه و اساس مدرنیته شود.
سینما از آن جهت که یک وسیلۀ ارتباطی مدرن و جذاب در دوران پیش از انقلاب بود توانست اقشار مختلف جامعه را تحتتأثیر خود قرار داده و سیر عواطف و احساسات مردم را کنترل کند و جهت دهد. از طرف دیگر چون نفوذ سینما میتواند بر عمیقترین لایههای ناخودآگاه مردم جریانساز شود، وظیفۀ بسیار خطیر و مهمی به عهده دارد و دستاندرکارانِ این حیطه نقشآفرینانی هستند که در صورت هرگونه خبط و خطا -چه عمد و چه غیرعمد- امکان هیچگونه جبرانی نخواهند داشت.
گستره زمانی کتاب ”نقش سینما در انقلاب ایران” از ورود سینما به ایران در دوران قاجار تا اواخر عمر پهلوی می گوید. نویسنده در این کتاب از رویدادها و سیر تحول سینما و تأثیر آن بر انقلاب ۵۷ میگوید. همچنین او به نقایص و معایب سناریوهای دمدستیای اشاره میکند که سبب بیمقدار کردن مدرنیته در فیلمهای آن زمان شده؛ گویا سینما، خواسته یا ناخواسته، سناریوی ازپیشنوشتهشدهایی بوده که تنها با هدف ممانعت از گذار به مدرنیته تجهیز شده است.
از عناصری که امیر شفقی به آنها پرداخته است میتوان به این موارد اشاره کرد: جنسیتزدگی، تاختن به سیستم آموزش نوین، فقرستایی و ضد کارآفرینی، مرگستایی، درگیریهای فیزیکی، حلوفصل مشکلات توسط قهرمانان لمپن، ضدیت با سازمانهای مدرن و قانونستیزی.
از مهمترین مفاهیمی که در این کتاب بهطور مفصل به آن پرداخته شده محتوای جنسیتزده است که در پی ارائه تصاویر سکسی و اغواگرانه است. تصاویری که بدون درنظر گرفتن بافت سنتی جامعه عرضه میشوند و تعادل جامعه را برهم میزنند. این محتوا که پیش از انقلاب از رونق بسیاری برخوردار بود نهتنها سبب لطمه به مدرنیته شد، بلکه سبب نزول زنان به پائینترین حد انسانیت گردید.
در آن زمان «طرح موضوعاتی مانند عقدههای جنسی توسط فروید به انقلاب جنسی در مغربزمین منجر شده بود و تحولی عظیم در نسبت زنان با جامعه ایجاد کرده بود، تحولی که به سینمای غرب هم راه پیدا کرده بود. در این شرایط، بسیاری از سینماگران ایرانی بدون درک عمیق زمینهها، بسترها و ریشههای تحولات اجتماعی غرب، تنها با مشاهدۀ سطحی نتایج، شروع به هنجارشکنی جنسی، حتی افراطیتر از خود غرب، کردند.»
از مهمترین مضامین فیلمهای آن دوره میتوان به موضوع «تجاوز» اشاره کرد که موضوعی همیشگی و پرتکرار در سینما بود و پیش از آن نیز همیشه وجود داشت و اغلب با آن به شیوهٔ سنتی (به شیوهٔ فیلم قیصر) برخورد میشد. گرچه با جدی شدن مدرنیته در ایران و قوام سازمانهایی مثل پلیس، انتظار میرفت که چنین اتفاقاتی از این پس از طریق قانون حلوفصل شوند، اما خلق کاراکتر «قیصر» جامعه را تشویق به بیقانونی و عمل به شیوههای سنتی میکرد. این اتفاق درست پیش از آنکه پلیس با توجه به تحولات عظیم بعد از انقلاب سفید قوام لازم را بیابد و خود را پیدا کند رخ داد. از همین روست که عمل قیصر را میتوان تقویت مناسبات سنتی در تقابل با مدرنیته دانست.
نویسنده در فصل آخر که «سینمای جهان» نام دارد به مقایسه ضمنیِ سینمایِ جهانِ غرب در دوران گذار به مدرنیته با سینمای ایران پرداخته است. در این فصل مروری دارد بر آثار بزرگان سینمای جهان و در آن به تقابل درونی و عوارض ناشی از بحرانِ دوران گذار که انسان غربی آن را از سر گذرانده است میپردازد. این فیلمها را میتوان نمایشی از «لاجرم بودن دگرش در مسیر حرکت جامعه» دانست. گذشت چند دهه از اولین تجربۀ سینماگران غربی و کمرنگ بودن عوامل دستوپاگیری همچون تعصب و سنت و مذهب از مهمترین عواملی است که در رسیدن فیلمسازان غربی به قلۀ موفقیت مؤثر بود. برخلاف سینمای ایران که وجود همین عوامل جریان فیلمسازیِ بالنده را ابتر گذاشت و مانع ورود آن به مرحلۀ بلوغ شد.
به باور گلشیری، تداوم یک جریان فرهنگی توانایی این را دارد که میزان تولیدات ادبی قابلقبول را در سطح کشور بالا ببرد. اما مسائلی چون دخالت حکومتها، جریانهای خارجی و انقلاب در ایران سبب شده تا هر جریان فرهنگیای فقط چند سال یا یک دهه طول بکشد و بعد تبر یا داسی آن را قطع کند و نتیجه اینکه این روند پس از چند سال باید دوباره از ابتدا شروع شود.
آنچه در این کتاب قابلتوجه است بسط و گسترش مضامین و معلولها با دلیل و مستندات است. نویسنده با ریزبینی و بر پایه استدلال تاحدامکان از قضاوت پرهیز کرده است. درنهایت کتابِ «نقش سینما در انقلاب ایران» را میتوان تصویری پانارومایی از جهانِ سینمایِ ایران دانست که زمینههای مختلف -از فیلم فارسی گرفته تا موج نو و روشنفکرانه- را به تصویر میکشد.
ارسال نظرات